معرفی کتابهای کتاب مقدس: کولسیان
رساله کولسیان Colossians
کتاب کولسیان نیز شامل یکی دیگر از نامههای پولس رسول به ایمانداران است و در کل از ۴ فصل و ۹۵ آیه تشکیل شده و هدف پولس از نوشتن نامه به کولسیان برای رد بدعتی بود که در جمع کلیسا بوجود آمده بود.
پولس برای رسیدن به این هدف، مسیح را به عنوان تصویر خدای نادیده و به عنوان خالق، پروردگار با ذات ازلی، سر کلیسا، اولین شخصی که رستاخیز کرد، دارای الوهیت، و خدای تسلی دهنده، مورد تمجید قرار میدهد.
نویسنده
آنانی که از این رساله نقل قول کرده¬اند اغلب از پولس به عنوان نویسنده نام برده¬اند و مستندات خود نامه نیز دلیلی بر نویسنده بودن پولس ارائه میدهد (۱: ۱، ۲۳؛ ۴: ۱۸). مضمون متن این رساله که شامل شرح آموزههای الهیاتی و تعلیم وظایف ایمانداران میشود کاملا با سبک و روش نوشتاری پولس همخوانی دارد.
پولس قبل از نوشتن این نامه به مسیحیان کولسی، هرگز در این شهر نبوده است (۲: ۱). این امر کمک میکند تا بتوانیم سلام شخصی او در پایان این نامه را بهتر توضیح دهیم. این کار پولس معمولا برای نامه به کلیساهایی در نظر گرفته میشد که او قبلا از آنها بازدید نکرده بود، برای مثال میتوان به کتاب رومیان اشاره کرد. پولس به دنبال توسعه روابط شخصی خود با مردم بود، و امید داشت تا بدین طریق بهتر به آموزش و خدمت آنها بپردازد تا اینکه صرفا به اطراف و از شهری به شهر دیگر جهت تثبیت اقتدار رسالتی خود برود. لحن دوستانه و شخصیتر در متن این نامه، به خصوص در ایجاد یک ارتباط با ایمانداران کولسی بسیار دارای اهمیت بود، با توجه به این واقعیت که بخشی از دلیل پولس برای نوشتن این نامه همانا درگیر شدن با معلمان دروغین و بدعت گذاری بود که در کلیسای کولسیان نفوذ کرده بودند.
زمینه
ما دقیقاً نمی¬دانیم که چگونه برای اولین بار انجیل به کولسیان رسید. در زمانی که پولس این نامه را نوشت، او هرگز ایمانداران آنجا را ملاقات نکرده بود. عموما عقیده بر این است که اپفراس اولین کسی بوده که خبر خوش نجات را به این شهر برده است. بسیاری معتقدند که او توسط پولس در زمانی که او در حدود سه سال را در افسس ماند به ایمان مسیحی گروید.
پولس این رساله را به کلیسای کولسی نوشت تا آنان را در مقابل معلمین کاذب و دروغین تقویت کند، کسانی که برای تحمیل قوانین سختگیرانه در مورد خوردن و نوشیدن و جشنهای مذهبی تلاش میکردند. پولس برتری مسیح بر تمام فلسفه و سنتهای انسانی را نشان میدهد؛ او از الوهیت مسیح مینویسد: ”او صورت خدای نادیده است“ (۱: ۱۵) و همچنین از آشتی و صلحی که او بواسطه خون خود فراهم کرد. او توضیح میدهد که راه درست زندگی در این جهان، نه تمرکز بر روی چیزهای دنیوی بلکه بیشتر بر روی چیزهای آسمانی است. برگزیدگان خدا باید زندگی گناه آلود خود را پشت سر گذاشته و در یک راه خدا گونه زندگی کرده و نگاه آنها به مسیح به عنوان سر کلیسا باشد (۱: ۱۸). پولس این نامه را از زندان روم نوشت و نگارش این نامه حدوداً همان زمان با نوشتن رساله افسسیان بود.
تاریخچه
در سال ۶۰-۶۱ میلادی و در طی دورانی که پولس برای اولین بار در زندان روم بود این نامه را برای کلیسای کولسی در زمانی به رشته تحریر درآورد که گزارشی مبتنی بر درگیر شدن ایمانداران کولسی با بدعتهای مسیحی را دریافت کرد. این خبر توسط شخصی بنام اپفراس گزارش شده بود که احتمالا رهبر کلیسای کولسی و از ایماندارانی بود که توسط پولس و در هنگام حدود سه سال خدمتش در افسس به مسیح ایمان آورده بود. اپفراس برای خدمت به پولس در طول زندانش به روم آمده بود تا به سهم خود خدمتی کرده باشد و اخبار مربوط به تعالیم خطرناک در کلیسای کولسیان نیز بازگو شد. پولس این نامه را با نامههای فیلیمون و افسسیان بوسیله تیخیکس به همراهی شخصی بنام انیسیمس ارسال کرد. تیخیکس یکی از همکاران پولس بود که میتوانست به ایمانداران کولسی در درک و کاربرد تعالیم پولس در این رساله کمک کند.
کاربرد
کلیسای کولسی تحت حمله معلمان دروغین و کاذبی قرار داشت که الوهیت عیسی را زیر سوال برده بودند، و تعلیم میدادند که او در واقع خدا نبوده است. خود پولس هرگز قبلا در این کلیسا نبود و او در این راستا، ایمانداران کولسی را مورد خطاب قرار میدهد. ماهیت و ذات عیسی مسیح به عنوان خالق و نجات دهنده غیرقابل بحث است. بنابراین پولس این نامه را به آنها نوشت تا شناخت کافی برای درک و حل این وضعیت داشته باشند. این برای پولس مهم بود که این کلیسا خدا را نه بر اساس دیدگاه حقیر و نا کارآمد معلمین دروغین بلکه بواسطه عظمت و جلالش بشناسند (۱: ۲۵؛ ۲: ۱-۲).
جمع بندی
در این کتاب، پولس رسول با تمرکز بر برتری و کفایت مسیح در همه چیز، او را با چنان زبان والایی توصیف میکند که چنین زبانی در تمام کتابهای عهد جدید به چشم نمیخورد. پولس مسیح را به عنوان مرکز جهان نه تنها به عنوان یک خالق فعال بلکه به عنوان مخلوق نیز معرفی میکند، چرا که او جسم انسانی نیز بر خود گرفته بود. مسیح چهره خدای نادیده و مملو از الوهیت است (۲: ۹). مسیح بواسطه ماهیت الهی یک پادشاه مقتدر و بواسطه اقتداری که توسط خدای پدر به او داده شده است بالاتر از همه چیز قرار دارد. بنابراین عیسی سر کلیسا نیز هست، او همه چیز را بواسطه مرگ خود بر روی صلیب با خودش آشتی داده و آنها را در حضور خدا زنده گردانیده و در راه درست قرار داده است. چنین دیدگاه درستی از مسیح به عنوان پادزهری برای بدعت در کلیسای کولسی بود و همچنین اصولی برای بنای زندگی مسیحیان و آموزههای ایشان در حال حاضر و آینده خواهد بود.
برگرفته از وب سایت: www.razgah.com
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |