معرفی عهد جدید: خطر بدعتها-رسالات دوم پطرس و یهودا و اول و دوم و سوم یوحنا (فصل بیستم)
فصل بیستم
خطر بدعتها-رسالات دوم پطرس و یهودا و اول و دوم و سوم یوحنا
زمینه
مدارکی که از چهل سال آخر قرن اول میلادی باقی مانده نشان میدهد که کلیساها «از بدعتها در ناراحتی بودند» و همچنین «بر اثر شقاقها منقسم شدند». انحراف از حقیقت در تمام جهات پدیدار شد و اگر مسیحیان میخواستند ایمان صحیح را حفظ کنند لازم بود دائماً مواظب باشند.
پیدایش تعالیم غلط نه تازگی داشت و نه غیرقابل پیشبینی بود. مناقشات مدافعان شریعت یهود که در انطاکیه شروع شد و در تمام عمر پولس برای او ایجاد زحمت کرد، مقدمۀ تعالیم غلط فراوانی بود که در کلیسا بهوجود آمد. در کلیسای قرنتس عدهای تعلیم میدادند که قیامت مردگان وجود ندارد (۱قرنتیان ۱۲:۱۵). احتمالاً تعلیمدهندگان این عقیدۀ غلط باز ادعا میکردند که مسیحی هستند و تصور مینمودند که انکار قیامت مردگان موضوع بیاهمیتی است. ولی پولس نشان داد که این امر از نظر ایمان مسیحی دارای اهمیت فراوانی است. پولس در موقع خداحافظی در میلیتس، به پیشوایان کلیسای افسس گفت که بعد از رفتن او گرگان درّنده به میان آنها خواهند آمد و بر گلّه ترحم نخواهند کرد و از میان خود آنها مردمانی خواهند برخاست که سخنان کج خواهند گفت تا شاگردان را در عقب خود بکشند (اعمال ۲۹:۲۰و۳۰). در رسالات تیموتائوس و تیطس، پولس تأکید زیادی در مورد صحّت تعالیم مینماید و پیشگویی میکند که در زمان آخر بعضی از ایمان برگشته به ارواح گمراهکننده و تعالیم شیاطین گوش خواهند داد (۱تیموتائوس ۱:۴). بهعلاوه پیشگویی کرد که خود کلیساها به قدری فاسد خواهند شد که گوشهای خود را از راستی برگردانیده به سوی افسانهها خواهند گرایید (۲تیموتائوس ۴:۴). هرچند پیشگوییهای فوق در پایان دورۀ فعلی عملی خواهند گردید ولی نشانههای آنها در قرن اول نیز دیده میشود.
پنج رسالۀ کوتاه، یعنی دوم پطرس و یهودا و اول و دوم و سوم یوحنا، برای مقابله با تمایل به عقاید غلط در کلیسا نوشته شد. هدف آنها جدل و مباحثه و موضوع آنها حمله به بدعتها نبود. همانطوری که از فهرست مطالب آنها میتوان فهمید، دارای دیدگاه مثبت بودند نه منفی. ولی از محتوای کلام آنها میتوان به ماهیت خطرات موجود آن زمان پی برد که عبارت بود از هجوم عقاید مخلوط بتپرستی به کلیسا که مانند جفاهایی که از خارج بر کلیسا وارد میشد خطرناک بود.
نمیتوان به طور یقین اظهار داشت که این عقایدِ غلط همانهایی هستند که در نوشتههای آباء کلیسا به آنها اشاره شده است. مثلاً عدهای معتقدند که آثار یوحنا بر ضد عقاید دوسیتیستها نوشته شده زیر آنها معتقد بودند که مسیح واقعاً جسم نداشت بلکه ظاهراً به صورت انسان پدیدار شد و دوباره ناپدید گردید. بدعتهایی که در قرن دوم وجود داشتند شاید عیناً مانند بدعتهای مذکور در نوشتههای عهد جدید نبودند ولی جهت اصول این تعالیم غلط یکی است. اشتباه، مانند سرشت انسانی، در طی قرون چندان عوض نمیشود. ممکن است برچسبها و نامها عوض شود ولی ماهیت آنها یکی است.
بنابراین هر یک از این رسالات را باید با توجه به شرایط زمان و مکان مورد مطالعه قرار داد.
برگرفته از کتاب معرفی عهدجدید (انتشارات حیات ابدی)
نوشتۀ مریل سی تنی
ترجمۀ ط. میکائیلیان
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |