دفاعیات ایمانکتاب مقدسکتاب نکات مبهم در کتاب مقدس

کتاب نکات مبهم در کتاب مقدس- فصل نهم: قتل عام کنعانی‌ها به دستور خدا

رای بدهید

فصل نهم: قتل عام کنعانی‌ها به دستور خدا

در کتاب مقدس کمتر موردی می‌توان یافت که به اندازۀ دستور خدا مبنی بر کشتار مردم صرف‌نظر از جنسیت و سن، موجب لغزش خوانندگان و مخالفت بی‌ایمانان شده باشد. مردان، زنان و بچه‌ها باید به قتل  می‌رسیدند. به عنوان مثال، فرمان خدا را خطاب به قوم اسرائیل می‌آوریم: «اما از شهرهای این امت‌هایی که یهوه خدایت تو را به ملکیت می‌دهد، هیچ  ذی‌نفس را زنده مگذار، بلکه ایشان را یعنی حتّیان و اموریان و کنعانیان و فرزیان و حویان و یبوسیان را چنانکه یهوه خدایت تو را امر فرموده است بالکل هلاک ساز» (تثنیه ۱۶:۲۰-۱۷). در مورد سایر شهرها دستور این بود که چنانچه خواهان صلح باشند جانشان حفظ گردد، ولی اگر جنگ کنند باید مردان بالغ را کشت و زنان و بچه‌ها را نگاه داشت (تثنیه ۱۰:۲۰-۱۵). این‌ها شهرهایی بودند که در دوردست قرار داشتند، اما ساکنین شهرهایی که باید به سکونت قوم اسرائیل اختصاص  می‌یافتند، لازم بود که کاملاً نابود شوند. چگونه  می‌توانیم این دستورات مخوف و خشن را با این تعلیم عهد جدید که خدا محبت است، مطابقت دهیم؟ گفته می‌شود که این فرامین مطمئناً از خدا نبوده‌اند و عهد عتیق در انتساب آنها به خدا اشتباه کرده است. پاسخ ما چیست؟

۱- یقیناً گذراندن مردم از دم تیغ شمشیر کار وحشتناکی است. این امر نه فقط درمورد مردان جنگی، بلکه بخصوص دربارۀ پیرمردان، پیرزنان، زن‌های جوان و بچه‌ها، عمل مخوفی می‌باشد، ولی چیزی هست که از این هم وحشتناک‌تر می‌باشد و آن این‌که شرارت مردم به حدّی افزون شود، طغیان آنها به  اندازه‌ای شدید و عمومی گردد، تباهی اخلاقی و پستی آنان به آنجا اوج بگیرد و فراگیر شود که حتی کودکان نوزاد هم از آن مصون نباشند و چنین محکومیت سختی، به خاطر بشریت کاملاً لازم باشد. این امر دقیقاً در مورد اقوام مذکور در این مطلب صدق می‌کند. به جز کتاب مقدس ،از سایر منابع هم درمی‌یابیم که عمق فساد اخلاقی آن ملل بی‌حدّ بود. آنها به صورت یک سرطان اخلاقی و معنوی درآمده بودند و تمام بشریت را تهدید  می‌کردند. چنین سرطانی باید به هر طریق ممکن از میان برداشته می‌شد تا بدن سالم بماند. برداشتن غدۀ سرطانی محتاج عمل حساسی می‌باشد، ولی اغلب بهترین و پرمحبت‌ترین کاری است که یک جرّاح می‌تواند با توجه به شرایط موجود انجام دهد. ریشه‌کن کردن این اقوام شریر و فاسد، پرمحبت‌ترین کاری بود که خدا می‌توانست برای نجات نژاد بشری انجام دهد.

۲- به یقین باید بپذیریم که خدا این حق را دارد تا اشخاص و اقوام سراپا گناه را داوری نماید. اگر در این مورد قدری تأمل کنیم، فقط از این تعجب خواهیم کرد که خدا تا چه حدإ صبور است و چرا زودتر غضب خود را بر سر گناهکاران فرو نریخته است. حتی در دنیای کنونی هم اگر به قدوسیت خدا بیندیشیم و از سوی دیگر به عمق شرارت، آزمندی، شهوت‌پرستی و فساد بعضی ملل توجه کنیم که حتی  بچه‌هایشان نیز در راه فساد و تباهی گام برمی‌دارند، باید از خود بپرسیم که چرا خدا این‌ها را مثل همان کنعانی‌ها، ریشه‌کن  نمی‌کند! فرمان خدا به صلاح قوم اسرائیل بود، چون بدون پاکسازی کامل کنعان امکان رشد یک ملت جدید آن هم بر مبنای معیارهای صحیح و مقدس وجود نداشت. در حقیقت قوم اسرائیل نتوانست پاک و متعلق به خدا باقی بماند، چون این حکم دقیق و جدإی خدا را کاملاً اجرا نکرد و به همین دلیل همواره تحت‌تأثیر بت‌پرستی و مراسم مذهبی گناه‌آلود اقوام اطراف خود قرار داشت، ولی درمورد زن‌ها و  بچه‌ها چه می‌توان گفت؟

آیا بهتر نبود که آنها را مستثنی می‌کردند؟  زن‌های کنعانی را می‌توان منشأ اصلی آلودگی دانست (اعداد ۱۵:۳۱-۱۶). همان‌گونه که زنان روحانی برجسته‌تر از مردان روحانی هستند، خطر زنان فاسد نیز از مردان فاسد بیشتر است. دربارۀ بچه‌ها هم هر کسی که با کودکان فاسد و شرور سر و کار داشته باشد، می‌داند که این‌گونه اطفال تا چه حدّ بر ادامۀ زندگی شریرانۀ خود اصرار دارند. حتی اگر آنها را در محیطی به دور از آلودگی پرورش داد، باز هم چند نسل باید بگذرد تا شرارت در آنها از میان برود. در عهد جدید این امکان وجود دارد که هر شخص تولد تازه یافته و انسانیت جدیدی را تجربه نماید، ولی به یاد داشته باشیم که بحث ما به قرن‌ها قبل از عهد جدید مربوط می‌شود. ارادۀ خدا این بود که کار خود را در قوم اسرائیل به کمال رساند تا از طریق آنها به تمام بشریت برکت رساند. به همین‌خاطر برای این هدف عالی خود، این فرمان دشوار را داد. لازم بود که قوم خدا در محیطی پاک و مقدس، همه چیز را از نو شروع کند و  قرن‌ها زمینه‌ای باشد برای کار خدا تا در نهایت، نجات و حیات را به جهان برساند.

۳- نقشۀ خدا نه فقط مهربانانه، بلکه وسیع هم هست و قرن‌ها به طول می‌انجامد. ما که موجودات بشری هستیم، در یک دورۀ خاص زندگی می‌کنیم و مقطع کوچکی از تاریخ را در نظر داریم، ولی با همین دید محدودی که داریم، خدا را محکوم  می‌کنیم و درمورد تمام تاریخ و هدف الهی برای آن قضاوت می‌نماییم. کافی است این را بیاموزیم که خدا سرمدی و نامحدود است و ما بی‌نهایت ناچیز و کوچک. قادر نیستیم راه‌ها و روش‌های خدا را با عقاید علمی یا فیلسوفانۀ خود بسنجیم و محکوم کنیم (رومیان ۳۳:۱۱). همان‌گونه که انتقاد یک طفل از یک فیلسوف، احمقانه به نظر می‌آید، انتقاد یک فیلسوف هم از خدا عاقلانه نیست.

۴- از بین بردن اطفال کنعانی نه فقط کاری بود به صلاح جامعه و بشریت، بلکه به صلاح همان بچه‌ها هم بود. اگر آن اطفال به همان وضعیت رشد می‌کردند و بزرگ می‌شدند، چیزی بدتر از مرگ انتظارشان را  می‌کشید. این نکته را  می‌توان در کتاب مقدس یافت، آنجا که خدا، پسر یربعام را در طفولیت به نزد خود می‌برد تا آنچه از نیکویی و معصومیت طفلانه در او هست در محیط فاسد به تباهی و هلاکت روحانی و ابدی دچار نشود (اول پادشاهان ۱۲:۱۴-۱۳).

۵- ممکن است کسی کشته شدن گناهکاران را بپذیرد، ولی بپرسد که چرا این کار به دست اسرائیلی‌ها انجام پذیرفت و خودِ خدا توسط بلاهای طبیعی از قبیل قحطی و سیل و طاعون، اراده‌اش را عملی نکرد؟ پاسخ این سؤال بسیار ساده است. قوم اسرائیل خود تحت آموزش بودند. از آنها به عنوان عامل اجرای غضب الهی استفاده شد تا از لغزش‌های روحانی مکرّر خود دست بکشند و مطمئن باشند که گناه و عصیان جزا خواهد داشت. این شدت عمل به آنها  می‌آموخت که خدا تا چه حدّ در قدوسیت خود و نفرت خویش از گناه جدّی است. قبل از این قتل عام، به قوم اسرائیل گفته شده بود که علت آن چیست: «تا شما را تعلیم ندهند که موافق همۀ رجاساتی که ایشان با خدایان خود عمل می‌نمودند، عمل نمایید و به یهوه خدای خود گناه کنید» (تثنیه ۱۸:۲۰). این اقدام در حقیقت نشانۀ مؤثری بود تا قوم متنبه شود و به انزجار خدا از گناه پی  ببرد. هر کسی که مصرانه در گناه خویش باقی بماند، موجب نابودی و هلاکت خویش می‌شود. در مورد یک قوم یا تمام نژاد بشری هم این نکته مصداق دارد و زن‌ها و بچه‌ها هم مستثنی نیستند. کتاب مقدس اعلام می‌دارد که «مزد گناه موت است» و این اصل درمورد زن و مرد، پیر و جوان و فقیر و ثروتمند اجرا می‌شود.

۶- این دستور خدا معمولاً از سوی کسانی غیرقابل قبول و غیرموجه به‌شمار  می‌آ‌ید که گناه را چندان جدّی نمی‌گیرند و برای قدوسیت خدا اعتباری قائل نیستند، ولی کسی که به زشتی و کراهت گناه پی برده باشد و با انزجار از آن بداند که خدای قدوس، عدالت خود را بر گناهکاران جاری خواهد نمود، در پذیرفتن این حکم الهی دچار اشکال و سؤتفاهم نخواهد شد. وجدان به ما اعلام می‌کند که گناهکاریم و مستحق تنبیه.

۷- گاهی بی‌ایمانان با تمسخر خاص خود اشاره می‌کنند که در بعضی موارد، زن‌ها به غنیمت گرفته شده‌اند و فرمان کشتار در مورد آنها اجرا نشده است (تثنیه ۱۰:۲۰-۱۵، اعداد ۹:۳۱). یک نویسندۀ مخالف چنین نوشته است: «آیا درست  فهمیده‌ام که خدا اجازه داده تا زن‌ها در جنگ غنیمت گرفته شوند و باکره‌ها به طرزی قبیح مورد استفاده قرار گیرند؟» این‌گونه جملات را در کتب بسیاری می‌توان یافت، ولی با مطالعۀ دقیق فصل ۳۱ اعداد (که غالباً مورد استناد مخالفین است) درمی‌یابیم که موسی از زنده ماندن زن‌ها غضبناک شد و به قوم هشدار داد که همان زنان موجب رخنۀ گناه در قوم (برحسب مشورت بلعام) و بروز وبا بوده‌اند (اعداد ۱۴:۳۱-۱۶). موسی فقط اجازه داد که دختران ازدواج نکرده به حیات خود در میان قوم ادامه دهند، ولی هیچ  اشاره‌ای به مورد استفاده قرار گرفتن آنها به طرزی قبیح به چشم نمی‌خورد. در اعداد ۱:۲۵-۹ ماجرای زنان قوم با دختران موآب، شرح داده شده و اینکه چگونه خشم خدا بر اثر این ناپاکی برافروخته شد و داوری او بر اسرائیلیان گناهکار و زنان فاسد به طور یکسان جاری گردید، ولی در اعداد ۱۷:۳۱-۱۸ مشخص است که فقط دختران کوچک که نقشی در وادار کردن قوم به خیانت و گناه نداشتند زنده ماندند تا در محیط جدید و مطابق قوانین اخلاقی جدید رشد کنند.

نوشتۀ آر. اِی. تورِی
ترجمۀ کشیش نینوس مقدس‌نیا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO