نقدی از برداشت اسلام و قرآن از عیسی مسیح- آیا عیسی یکی از سه خدا می باشد؟
وقتی نوبت به سایر توصیفات هستی شناختی عیسی در قرآن می رسد، این نکته بنظر قابل توجه می رسد که آنها در قرآن بصورت منفی مطرح میشوند، یعنی آنچه عیسی مدعی آن است، منکر می شود.
سوره بقره 2: 116 "و گفتند خداوند فرزندى براى خود اختيار كرده است او منزه است بلكه هر چه در آسمانها و زمين است از آن اوست [و] همه فرمانپذير اويند" (سوره 2: 116). "و يهود گفتند عز ير پسر خداست و نصارى گفتند مسيح پسر خداست اين سخنى است [باطل] كه به زبان مى آورند و به گفتار كسانى كه پيش از اين كافر شده اند شباهت دارد خدا آنان را بكشد چگونه [از حق] بازگردانده مى شوند" (سوره 9: 30). "خدا فرزندى اختيار نكرده و با او معبودى [ديگر] نيست و اگر جز اين بودقطعا هر خدايى آنچه را آفريده [بود] باخود مى برد و حتما بعضى از آنان بر بعضى ديگر تفوق مى جستند منزه است خدا از آنچه وصف مى كنند" (سوره 23: 91). "اى اهل كتاب در دين خود غلو مكنيد و در باره خدا جز [سخن] درست مگوييد مسيح عيسى بن مريم فقط پيامبر خدا و كلمه اوست كه آن را به سوى مريم افكنده و روحى از جانب اوست پس به خدا و پيامبرانش ايمان بياوريد و نگوييد [خدا] سه گانه است باز ايستيد كه براى شما بهتر است خدا فقط معبودى يگانه است منزه از آن است كه براى او فرزندى باشد آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آن اوست و خداوند بس كارساز است" (سوره 4: 171). "پس او و كسانى را كه با او بودند به رحمتى از خود رهانيديم و كسانى را كه آيات ما را دروغ شمردند و مؤمن نبودند ريشه كن كرديم" (سوره 7: 72). "كسانى كه [به تثليث قائل شده و] گفتند خدا سومين [شخص از] سه [شخص يا سه اقنوم] است قطعا كافر شده اند و حال آنكه هيچ معبودى جز خداى يكتا نيست و اگر از آنچه مى گويند باز نايستند به كافران ايشان عذابى دردناك خواهد رسيد" (سوره 5: 73). "و گفتند [خداى] رحمان فرزندى اختيار كرده است" (سوره 19: 88).
نظرات یوسف علی در رابطه با سوره مریم 19: 88 نشان می دهد که چگونه اسلام تصوراتی اشتباه از مفاهیم کتاب مقدس دارد:
همانطور که یک شاگرد نادان می تواند در تعصب و غیرت برای استاد خود زیاده روی نماید، مذهب یک قوم نیز می تواند منجر به این شود که مردمش به کفر و توهین به مقدساتشان کشیده شوند. افراط یهودیان در صورت گرایی، نژادپرستی و انکار عیسای مسیح در بسیاری موارد توسط مسیحیان محکوم شده است. و در اینجا مسیحیت محکوم می شود به اینکه عیسای مسیح را برابر با الله قبول دارد. در برخی موارد، مریم تقریباً به بت پرستی متهم است: کسی که پسر فیزیکی را به خدا نسبت می دهد و آموزه تثلیث را اختراع می کند که مخالف عقل است که بر اساس اعتقادنامه آتاناسیوس، هر کس که به این آموزه معتقد نباشد، به سزای آتش جهنم محکوم است.
اسلام اصرار می ورزد که خدا به خودی خود، به تنهایی کافیست، و نیازی به اجداد، فرزند یا همتایی ندارد. پس اینگونه نتیجه گیری می کند که عیسی تنها یک انسان از نسل آدم بوده و در قرآن اینگونه اظهار شده که عیسی خدا نبوده. او به هیچ عنوان یکی از سه خدا نمی باشد. بدیهی است، که قرآن آموزه مسیحیت از تثلیث را، اعتقاد به سه خدا می انگارد، درحالی که کتاب مقدس و تاریخ مسیحیت اینگونه معتقد است که خدا داری سه شخصیت است –سه ذات شخصیت قدوس که هر سه آنها دارای یک ذات واحد منحصربفرد مقدس الهی بوده و تفکیک نشدنی و ابدی هستند. به این معنا که مسیحیان برای خدا شریکی قائل نیستند، و برای الوهیت خدا به هیچ وجه شریکی قائل نیستند، بلکه تمایزی جداناشدنی برای ذات منحصربفرد الهی قائل هستند. تولد و وجود پسر نیز نباید از حیث زمانی میان شخصیت اول و سوم در میان این سه شخصیت، منظور گردد، بلکه هیچگاه زمانی نبوده که پسر وجود نداشته و ماهیت او متفاوت از پدر یا روحالقدس بوده باشد.
همچنین لازم به ذکر است که تعلیمات مسیحیت حاکی از یک وجود الهی ترکیبی نیز نیست. برعکس، وحدت ناگسستنی ذات الهی مورد تأئید و تأکید مسیحیت است. سوزانه حنیف نویسنده مسلمان این اعتقاد در مسیحیت را بصورت یک خدای متشکل از "سه بخش" بیان می کند: "خدا مانند یک کیک سیب است که می توان آنرا به سه بخش تقسیم نمود که هرسه در کنار هم می توانند یک کل را تشکیل دهند"11 مسیحیان در این نقطه با او بشدت مخالف هستند. مشکل حنیف این است که ما اعتقاد نداریم که خدا به سه بخش تقسیم شده. بلکه یک ذات الهی منحصربفرد وجود دارد. و در این زمینه قرآن به سهولت تعالیم مسیحیت در خصوص تثلیث را سوء تعبیر نموده. پس بخاطر همین مسئله، به خودی خود می توانیم به این نتیجه برسیم که کتاب مقدس مسلمانان یعنی قرآن خطاپذیر بوده و وحی الهی نمی باشد.
البته نه اینکه قرآن تنها ماهیت تثلیث را سوء تفسیر نموده، بلکه برداشتش از هویت این سه شخصیت نیز نادرست است: و به راحتی به ما سه خدای مجزا معرفی می کند – الله، مریم و عیسی – سوره 5، 116 "و [ياد كن] هنگامى را كه خدا فرمود اى عيسى پسر مريم آيا تو به مردم گفتى من و مادرم را همچون دو خدا به جاى خداوند بپرستيد گفت منزهى تو مرا نزيبد كه [در باره خويشتن] چيزى را كه حق من نيست بگويم اگر آن را گفته بودم قطعا آن را مى دانستى آنچه در نفس من است تو مى دانى و آنچه در ذات توست من نمى دانم چرا كه تو خود داناى رازهاى نهانى" (سوره 5: 116). و دراینجا باز هم این تصویر در ذهن خواننده نقش می بندد که یک ذات و جوهرِ الهیِ چند تکه منقسم شده وجود دارد که مسیحیان به شدت منکر چنین نظری هستند! ما هیچوقت نمی پذیریم که عیسی الوهیتی جدا از پدر می باشد. و از سوی دیگر مسیحیان کمی نیز یافت می شوند که مریم را هم به عنوان یکی از اقانیم تثلیث می پذیرند. ما مسیحیان مطابق با آیات متی 28: 19 و دوم قرنتیان 13: 14، چنین ایمان داریم که روح القدس و نه عیسی مسیح، شخص سوم از سه شخصیت تثلیت است (دقیقتر بگوییم "سه در یک")، و عیسی به عنوان دومین شخصیت تثلیث معرفی شده است. و چه زیبا سمويل مارينوس زويمر درکتابش یادآور این مشکل تفسیر مفسران مسلمان با مفاهیم قرآنی در این خصوص شده است:
مفسران مسلمان این آیات از قرآن را به این صورتها تفسیر می کنند: جارالله زمخشری (604 هجری قمری) در تفسیر 4: 169 چنین می گوید: "داستان رایج میان مسیحیان این است که خدا در ذات و جوهر واحد است و در عین حال سه شخص می باشد یعنی (القانیم) پدر، پسر و روحالقدس. و در واقع مقصودشان این است که خدا با سه شخص پدر یعنی هستی یا وجود و پسر یعنی شناخت یا معرفت و روحالقدس، یعنی حیات و زندگی، مفهوم می یابد. و اینگونه برداشت می شود که خدا یک از سه است یا حداقل سه خدا وجود دارند. پس آنچه که قرآن در اینجا اشاره می کند، بیان روشنی از خودِ این خدایان هست، که خدا و مسیح و مریم سه خدای موجود هستند و مسیح پسر (وَلَد) خدا است از مریم." و سپس برای ارائه دلیل و مدرک، سوره 5: 116 را نقل می کند و میافزاید: "و این در مورد مسیحیان در سطح جهانی مشهود است که آنها الوهیت و بشریت مسیح را به واسطه ارتباط با پدر و مادرش به رسمیت می شناسند." از این روی است که به وضوح می توان نتیجه گرفت که زمخشری از درک صحیح تری نسبت به محمد از آموزه تثلیث برخوردار بوده و پس از مطرح نمودن تثلیث به عنوان اعتقادی از اعتقادنامه مسیحیان، اشتباه فاحش قرآن در این مورد را بدون ارائه هر گونه دلیل و مدرکی چنین می پوشاند که می گوید تثلیث، سهگانگیِ پدر، پسر و مادر را شامل می شود. (جلد اول تفسیر کشاف ص. 241)
ناصرالدین عبدالله بیضاوی (685 هجری قمری) در تفسیر 4: 169 می گوید: "عیسی روح خدا نام گرفته چون مرده را زنده و قلب را به طپش وا داشته." ولی او در مورد یکی از این آیات دچار تردید است " در اینکه خدا سوم از سه خدایان است یا سه گانه به شکل پدر، پسر و روحالقدس"(جلد اول، صفحه 319) او نیز ایضاً از توضیح غیرمقرضانه اظهارات غلط و ناشیانه قرآن در این مورد که مریم یکی از سه شخصیت تثلیث است طفره می رود. جلالین (864-911) (جلد 1ول صفحه 278) چنین سعی در اثبات این ادعا دارد که عیسی نمی توانسته خدا باشد، چون او دارای روح بوده و هرچیز دارای روح، مرکب است، و خدا از ترکیب، آرایش و غیره مباح است." او چنین اظهار می دارد که سه گانگی تثلیث شامل الله و عیسی و مادرش است." 12
ویلیام مونتگومری وات با اشاره به 5: 73-77 و 4: 171 و 69، در مورد برداشت قرآن از تثلیث مسیحیت چنین معتقد است که:
… اگر این آیات بدون جهتگیری مورد بررسی قرار گیرند، واضح است که مقصود از آنها حمله به آموزه ارتدوکسی یا راست دینی مسیحیت در مورد تثلیث نبوده، بلکه سوء تعبیری از آموزه ای است که گاهاً "سه خدایی" نامیده می شود. بخش اعظم مسیحیان تاریخ، رسماً چیزی به اسم اعتقاد به سه خدایی را شدیداً منکر می باشند، و در اعتقادنامه هایشان، معترف به خدای واحد می باشند.13
چنین به نظر می رسد که در اوایل، مسلمانان چنین تصور اشتباهی از مسیحیان داشتهاند که ایشان در باورهایشان، عیسی را خدایی جداگانه و متمایز از الله می پنداشتند، ولی متأخرین به چنین چیزی اعتقاد نداشتند. بلکه در اینجا نیز بار دیگر، همانند افسانههای کودک شگفتانگیز، تفکرات موجود در سیره نبوی، خطاهای قرآنی را به گردن اعتقادات غلط مسیحیان نجرانی میاندازد. چنانکه با توجه به آنچه ابومحمد عبدالملک بن هشام می گوید، مسیحیان به مسلمین چنین در مورد خدایشان اظهار داشته اند که عیسی خدا بوده، پسر خدا بوده، و شخص سوم از تثلیث "… که این آموزه مسیحیت است." به طور اخص، استدلال ایشان در این مورد این بوده که "… سومین از سه خدا می فرماید: کار را تمام کردیم، ما حُکم را دادیم و فرمان را صادر کردیم،… اگر او واحد بود حتماً باید می فرمود: کار من تمام شد… اما او، اوست بهمراه عیسی و مریم."14 ولی دوباره این بحث پیش می آید که مسیحیان نجران از هر بدعتی که بوده باشند، نمی بایست چنین باور می داشتند که مریم الوهیت داشته و جزئی از تثلیث، یا اینکه مسیح "سومین از این سه شخصیت تثلیث بوده". چرا که همه مسیحیان، چه نسطوریان و چه تک طبیعتگرایان، طبق اعتقادنامه شواری نیقیه (325)، به یک مفهوم واحد و پذیرفته شدهای از تثلیث و عیسی که پسر ازلی و ابدی خداست، باور داشتهاند که در سطور زیر از آن یاد می شود:
ما ایمان داریم به خدای یکتا
پدر قادر مطلق، آفریدگار آسمان و زمین،
و هر آنچه پیدا و ناپیداست.
و به خداوند یکتا
عیسای مسیح، پسر یگانه خدا
مولود ازلی پدر.
او خداست از خدا، نور از نور،
خدای راستین از خدای راستین
که زاده شده و آفریده نشدهاست،
همذات با پدر.
و از طریق او همه چیز هستی یافت.
برای ما آدمیان و برای نجات ما
از آسمان فرود آمد.
به قدرت روحالقدس
از مریم عذرا تن گرفت و انسان گردید.
و در زمان پنطیوس پیلاطس
برای ما مصلوب شد، رنج کشید
مرد و مدفون گشت،
و بر حسب کتابمقدس، روز سوم رستاخیز نمود
و به آسمان صعود کرد
و به دست راست پدر نشستهاست
و بار دیگر در جلال خواهد آمد
تا زندگان و مردگان را داوری کند
و سلطنتش را پایان نخواهد بود.
ما ایمان داریم به روحالقدس
که خداوند و بخشنده حیات است
که از پدر و پسر صادر میگردد.
و او را با پدر و پسر یک پرستش و یک جلال است.
او از طریق پیامبران سخن گفتهاست.
ما ایمان داریم به کلیسا
که یکتا، مقدس، کاتولیک (همگانی)، و رسولی است.
و اعتقاد داریم به یک تعمید برای آمرزش گناهان.
ما رستاخیز مردگان
و زندگی جهان آینده را در انتظاریم.
آمین.
به این ترتیب بوده که مسیحیان نجران نمی توانستهاند به عیسی به عنوان خدایی جدا از خدای یکتا ایمان داشته باشند. تا جائی که حتی درون شبه انجیلهای آپوکریفایی نیز چنین چهرهای برای مسیح و چنین مفهومی برای تثلیث وجود ندارد. از این روی، اظهارات آموزه ای مسیحشناسی سیره نبوی به نقل از مسیحیان نجران نمی توانسته صحت داشته باشد. این بود که در مقاله اخراج یهودیان و مسیحیان از شبه جزیره عربستان، من به گونه ای تحت الفضلی این سؤال را مطرح کرده ام که: "جناب ابن هشام این قصه را از کجا دراورده؟ قابل توجه است که چنین چیزی حتی در حدیث هم دیده نشده." پاسخ این است که این تصویریست که آنها از قرآن به دست آورده اند! بنابراین، به جای آیات آل عمران که در زمان دفاع مسیحیان نجران از باورهایشان در مقابل تازه مسلمانان نازل شده، سیره نبوی ابن اسحاق- ابن هشام اسطورهای از مسیحیانی می سازد که در تلاشند از کژدینی خویش دفاع کنند، که مورد تقبیح قرآن نیز هستند، و به این ترتیب تلاش کرده از کتاب آسمانی اسلام در مقابل اتهامات دفاع کرده باشد، و تلاش کرده تا افسانه های مسیحیانی را اختراع کند که مسیح شناسی اشتباهی داشته اند که قرآن آن را رد کرده تا به نوعی از کتاب مقدس اسلامی یعنی قرآن، در برابر عدم صحت گفتارش دفاع کرده باشد که وحی بودن قرآن را مورد مؤاخذه قرار می داد. به عنوان مثال، اشاره قرآن به "سوم از سه بودن" عیسی در سوره 5: 73. "كسانى كه [به تثليث قائل شده و] گفتند خدا سومين [شخص از] سه [شخص يا سه اقنوم] است قطعا كافر شده اند و حال آنكه هيچ معبودى جز خداى يكتا نيست و اگر از آنچه مى گويند باز نايستند به كافران ايشان عذابى دردناك خواهد رسيد" (سوره 5: 73)
به این ترتیب، این پیامی است که مسیحیان نجرانی در ظاهر مدعی آن نشان داده می شوند که مسیحیان به الوهیت جداگانه عیسی مسیح معتقدند. وات در این مورد می گوید ک دیدگاه اسلام این است که "… عیسی الوهیتی جدا از خدا است…"15 هرچند، منبع اصلی این ادعای سیره نبوی، سوره مائده 5: 17 است، به نظر وات "چیزی که اینجا انکار شده، همانا ادعای وحدت کامل میان عیسی و خدا به صورت شناخته شده در تعالیم مسیحیت است … و به طور کلی به آن به عنوان بدعت کثرت در ذات اشاره می شود… و در پرتو حملات قرآنی به سه خدایی، به نظر می رسد که انکار پسر خدا بودن مسیح موعود یا ماشیح، همانا انکار خدا بودنِ او جدا از "خدا" می باشد. و این در بخش آخر 9: 30 نیز مورد تأئید قرار گرفته که با دیدگاه "کافران پیشین" یکی می باشد… که احتمالاً منظور از آنها، همان مشرکان می باشند."16
منبع مقاله: www.debate.org.uk
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |