آسياب به نوبت
آسياب به نوبت
در کودکی اواخر تابستانها منو مادر بزرگ چند مدتی در باغ انار میماندیم چون افراد برای جمعآوری انارها از صبح زود میآمدند و باید براشون چای و غذا آماده میکردیم . در آن ایام من بودم و باغِ پر از اناری که داشت جمع میشد و من آنروزها برای خودم دوران طلایی داشتم.
روزی مادر بزرگ مقداری گندم بهم داد و گفت ببر آسيا و آرد بگير. در حين رفتن، ماری وسط كوچه بود. از ترس جلو نرفتم تا شخصي كه از كوچه عبور ميكرد مار را فراری داد. به طرف آسیاب دویدم. گندم را به آسيابان دادم و گفتم آقا بمن آرد بده؛ من خيلی عجله دارم . آسیاببان لبخندی زد و چندین کیسه گندم را نشانم داد که روی هم گذاشته بود و گفت اینا همهشون قراره آرد بشن. هیچ گندمی نمیاد تو آسیا که آرد نشه، ولی به نوبت باید صبر کنی.
ضمن تعریف کردن ماجرای مار، گفتم مادر بزرگم الان نگرانم شده. پیرمرد مهربان گندم را وزن کرد و مقداری آرد بهم داد و چند ریال هم دستمزد گرفت. با عجله برگشتم. آن روز فقط به نگرانی مادربزرگ فکر میکردم . اما بعداً حرف آسیابان برایم درس مهمی شد که تا به امروز فراموش نکردم.
“هیچ گندمی نمیاد تو آسیا که آرد نشه ولی به نوبت”.
در حضور خدا هیچ گِرِهی آنقدر سفت نیست که باز نشه. هیچ چاهی هم آن قدر عمیق نیست که دست خدا به آن نرسه. اما “هر کدام به نوبت”.
کلام خدا میفرماید: برای هر چیز زمانیست و هر مطلبی را زیر آسمان وقتی ست و خدا هر چیز را در وقتش نیکو ساخته است (جامعه 3: 1و11).
حقیقت مهم اینست که صبر خدا ثمرۀ نظم خداست نه بی تفاوتی او نسبت به شرایط ما. اکثر ما به جواب فوری و مقطعی فکر میکنیم در حالی که خدا بر اساس هدف دراز مدتی که برای کلّ زندگی ما دارد عمل میکند.
به دنیا آمدن بچه قبل از نه ماه حاملگی مادرش به معنی سقط جنین است. هدف خدا از خلقت ما سقط جنین شدن نیست. لطفاً در شرایط نامساعدِ خود منتظر شرایط مناسب خدا برای زندگیتان بمانید. به قول پیرمرد آسیابان
“هیچ گندمی نمیاد تو آسیا که یه روز آرد نشه ولی هر کدوم به نوبت”.
جلیل سپهر
@jalilsepehr
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |