کتاب اصول عیسی در روابط

فصل بیست‌و‌چهارم اصول عیسی در روابط: از صداقت استقبال کن

رای بدهید

فصل بیست‌و‌چهارم اصول عیسی در روابط: از صداقت استقبال کن

واژۀ دومی  که عیسی در این تصویر به ما ‏ارائه می‌دهد همان “صداقت” است. ریا، نادیده گرفتن ‏تخته‌ای در چشم خود است و صداقت در آوردن این تخته از چشم توست. فقط متوجه تخته ‏در چشمانت شدن کافی نیست؛ باید ‏در مورد آن اقدامی کرد. افرادی ‏را می‌شناسم که می‌گویند: «می‌دانم در ‏زندگی‌ام فساد زیادی هست، اما با این وجود در مورد این که چقدر آدم ‏خودخواهی هستم صادق هستم. بنابراین ‏حداقل آدم متضاهر و ریاکاری نیستم.»‏

چنین شخصی شبیه کسانی است که از دویدن در ‏مسابقه می‌ترسند و می‌گویند: «خب، حداقل ‏نباختم!» البته که نباختی. تو کی دویدی که ببازی؟ و هرگز ریسک ‏نکردی! عیسی فرمود: «با در آوردن ‏تخته از چشم خود شروع کن.» امروز این انتخاب را بکن که صادق باشی.

وقتی عیبی را در طرف مقابل می‌بینی، فوری ‏صداقت را انتخاب کن و بلافاصله به ‏خود نگاه کن تا ببینی آیا نشانه‌‏هایی از همان عیب در خودِ تو هست یا ‏خیر. اینجاست که متوجه می‌شوی خطایی که در طرف مقابل می‌بینی ممکن است نشانه‌ای از ‏گناه خاصی در زندگی تو باشد. آیا دقّت کرده‌ای که وقتی تخته‌ای از همان جنس پوشالی که در چشم طرف مقابل است در چشم خود داری، دیدن پوشال در چشم ‏دیگران راحت تر است؟‎ ‎اصولاً در افراد ‏دیگر همان مشکلاتی را می‌بینی که ‏بیشتر از  دیگران در زندگی خودت وجود دارد. کسی که شخصیت او ‏در دفتر کارت بیشتر از هر کس دیگری تو را ‏آزار می دهد، احتمال زیادی دارد که او بیشتر از هر کس دیگری شبیه توست، اما  تو نمی‌خواهی این حقیقت را بپذیری. از بیان این مسئله زیاد خوشم نمی آید، ولی والدین عزیز، کودکی که بیشتر شما را آزار می‌دهد، معمولاً کودکی است که بیشتر به شما شباهت دارد!‏

در اینجا خبر خوبی برای رشد تو دارم: اگر به خود اجازه دهی که عیب‌های دیگران برای تغییر به تو انگیزه ببخشند، همیشه انگیزۀ کافی برای تغییر و دگرگونی خواهی داشت. و ‏این را هم فراموش نکن که: عیب‌های تو هم در عوض می‌تواند انگیزه‌ای برای رشد و تبدیل آنها شود. آیا تاکنون به این مسئله فکر کرده‌ای که اگر به جای داشتن انگیزه برای غیبت و پشت سر دیگران صحبت کردن، به خود اجازه دهی که عیب‌های دیگران  تأثیر دگرگون کننده در زندگی تو داشته باشند، چقدر برای رشد انگیزه خواهی داشت؟ صداقت یعنی دور ساختن تخته از چشم.‏

بیرون آوردن تخته از چشم بیشتر از متوجه وجود آن شدن و به راحتی در آوردن آن معنی می‌دهد. داود چنین نوشت: «می‌دانم، ای خدایم، که تو دلها را می‌آزمایی و از صداقت خشنود می‌گردی.» (اول ‏تواریخ 29: 17 ترجمۀ هزارۀ نو). زندگی یک امتحان است ‏و یکی از سؤالات اصلی این امتحان درستکاری و صداقت توست. ‏همه می‌دانند که برای انجام یک آزمون ‏خوب باید از قبل آماده بود. صداقت به ‏این معنی است که از قبل تصمیم خود ‏را برای انجام کار درست گرفته باشی. و ‏منتظر نمی‌مانی تا وارد بحث و گفتگویی شوی ‏تا تصمیم بگیری که آیا بالآخره حقیقت را ‏بگویی یا خیر بلکه از قبل تصمیم خود را گرفته‌ای. و منتظر نمی مانی تا پاکی تو در علایق ‏جنسی‌‌ات مورد آزمایش قرار بگیرد بلکه پیشاپیش تصمیم خود را گرفته‌ای که پاک بمانی.‏

یکی از بهترین راه‌ها برای تصمیم‌گیری ‏از قبل این است که به شخص دیگری از قصد خود برای انجام دادن کاری بگویی. ‏سال‌ها پیش، یک تاجر در کلیسای ما نزد ‏من آمد تا در مورد شیوه‌های تجاری در ‏شرکت حسابداری که در آن کار می‌کرد، ‏مشورت بخواهد. او نگرانی خود را از برخی از اعمال که قانونی هستند اما غیراخلاقی هستند، ابراز داشت. او به جای این که از دیگران ایراد بگیرد، ‏با اعتراف به وجود تقصیر در زندگی خود شروع ‏کرد. نگرانی‌های او باعث شده بود که ‏به زندگی خود نظری بیندازد و در مورد ‏عملکرد خود سؤال کند. پس از مشاوره، او تصمیم گرفت ‏در اقدامات خود تغییراتی ایجاد کند و ‏در مورد نگرانی‌های خود در شرکت ‏صحبت کند. او دیگران را مقصر نمی‌‏دانست و مسئولیت کاری را که انجام ‏داده بود بر عهده گرفت. او حاضر بود ‏بایستد و کار صحیح را انجام دهد؛ حتی ‏اگر این کار باعث از دست دادن شغلش باشد. ‏و مایل بود که به خاطر اشتیاقی که برای صداقت داشت، تصمیم بگیرد با صداقت عمل کند و به شخص دیگری بگوید که قصد انجام این کار را دارد. منظور من از صداقت همین کاری است که این  مرد انجام داد!‏

چگونه صداقت را انتخاب کنم؟

همۀ ما با تظاهر کردن در مبارزه هستیم چه یک دروغ کوچک باشد یا فریب بزرگ. سؤالی که مطرح است این است: «با آن چه می‌کنی؟» ما به راحتی می توانیم ‏صدها گزینه را فهرست کنیم که نشان می دهند صداقت در زندگی روزمرۀ ما چگونه است. ‏در زیر به چند مورد می پردازیم تا برای انتخاب صداقت شروع خوبی داشته باشیم:‏

گفتن حقیقت را انتخاب کن

انتخاب کن که حقیقت را در مورد ‏خودت بگویی. در فصل 18 به ارزش ‏گفتن حقیقت به دیگران اشاره کردیم. ‏فرمان عیسی برای در آوردن تخته از ‏چشم خودمان (متی 7: 5) به ما می گوید ‏که بهتر است با بیان حقیقت دربارۀ خود شروع ‏کنیم. به منظور گفتن حقیقت در مورد خودت با یک ‏سؤال سخت روبرو هستی: «آیا دروغی هست که همیشه با جدّیت تلاش کرده‌ای بپوشانی؟» تشویقت می‌کنم که دست به  شجاعانه ‏ترین کاری که تا به حال انجام داده‌‏ای بزنی و آن این است که از خدا بخواه تا برای بیان حقیقت به تو شجاعت و قدرت کافی را ببخشد.‏

انتخاب کن که در بارۀ خطاهای خود صادق باشی

یعقوب از ما التماس می‌کند: «نزد یکدیگر به گناهان خود اعتراف نمایید و برای یکدیگر دعا کنید.» (یعقوب 5: ‏‏16 ترجمۀ معاصر). راستی اگر به تو بگویم «نزدیک‌ترین شخص به خود را ‏پیدا کن و این کار را همین الآن انجام ‏بده» چه می‌کنی؟ “اوه، در مورد ‏اشتباهاتم صادق باشم؟ گناهانم؟ برای چنین کاری تا حدّ مرگ می ترسم. هرگز چنین کاری نمی کنم!» یعقوب از ما نمی‌خواهد ‏که خطاهای خود را پیش همه اعتراف کنیم ‏بلکه به کسی که  می توانی اعتماد کنی. چطور مطمئن باشی که می توانی به کسی اعتماد کنی؟ یعقوب 5: ‏‏16 پس از نصیحتی که کرده بود می گوید: «برای یکدیگر دعا ‏کنید» که نقطۀ بدی برای شروع نیست. ‏کسی را پیدا کن که برایت دعا کند. به ‏راحتی می توان افرادی را پیدا کرد که به خاطر این که در مورد گناهانت صادق بوده‌ای احساس خوبی نسبت به گناهان خودشان نداشته باشند. و از طرف دیگر  به همین سادگی نیز می توان افراد دیگری را پیدا کرد که به تو بگویند گناه تو واقعاً چقدر بد بوده، چون نسبت به گناه خودشان احساس بهتری دارند. اما اگر بتوانی ‏فقط یک نفر را پیدا کنی که واقعاً به ‏تو گوش بسپارد و تو را جدّی بگیرد و برایت دعا کند، آنگاه دوست خوبی پیدا کرده‌ای. اگر بتوانی آن یک نفر را  پیدا کنی، انسان مبارکی هستی و اگر بیش از یک نفر یافتی، بی اندازه خوشبخت هستی!‏

انتخاب کن که از خدا طلب کمک کنی

داود پادشاه با شور و اشتیاق در مورد ‏انتخابش برای درستکاری و صداقت و نیازش به کمک ‏خدا صحبت می‌کند:‏

«من راه درست و بی‌عیب را در پیش خواهم  گرفت و با خردمندی رفتار خواهم نمود. ای خداوند، با حضور خود، مرا در این راه یاری فرما.

در خانۀ خود، زندگی پاکی خواهم داشت. هر چیز بد و ناپسند را از پیش چشم خود دور خواهم نمود. کردار افراد نادرست را دوست نخواهم داشت و در کارهایشان سهیم نخواهم شد.» (مزمور 101: 2-3 ترجمۀ تفسیری)‏

صداقت یعنی تصمیم گرفتن به پیمودن مسیر درست. صداقت یعنی طلب یاری و کمک خدا. صداقت یعنی جرأت گفتن “نه” داشتن. یعنی امتناع از دنبال کردن چیزهای پست ‏و مبتذل. صداقت آن چیزی است ‏که در خانه ام اتفاق می افتد، جایی که ‏هیچ کس دیگری نمی‌بیند اما  قلب خودم به خوبی از آن آگاه است.‏

وقتی به چیزهای پست و مبتذل فکر می ‏کنیم، بلافاصله به پورنوگرافی در ‏اینترنت یا تلویزیون فکر می ‏کنیم که تأثیر مخربی بر خانواده های ‏مسیحی دارد. صداقت یعنی دوری از ‏پورنوگرافی. چیزهای پست و مبتذل دیگری ‏هم هستند که راه خود را به خانه های ما پیدا می کنند. گفتن ناسزاها و حرف‌های زشت ، اجازه دادن به خشم خود که از کنترل ما خارج شده و غیبت ‏کردنِ دور میز، از چیزهای پست و مبتذل ‏هستند. خدا از ما می‌خواهد که نگاه ما خیلی بیشتر از اینها به او باشد. ‏مزمورنویس به ما می گوید: «خداوند در اعلی اعلیین زورآورتر است.» (مزمور 93: ‏‏4). صداقت یعنی انتخاب کردن یاری خدا برای گفتن “نه”. صداقت این است که ‏بدانیم بدون یاری خدا قدرت گفتن نه ‏نداریم، اما به مدد او قوّت تازه‌ای برای گفتن بله به چیزهای عالی و زورآور داریم.

نکتۀ قابل تأمل: صداقت یعنی پیشاپیش تصمیم جدّی برای انجام کار صحیح گرفته باشی.

آیۀ به یادماندنی: «می‌دانم، ای خدایم، که تو دلها را می‌آزمایی و از صداقت خشنود می‌گردی.» (اول ‏تواریخ 29: 17 ترجمۀ هزارۀ نو)

از خود بپرس: چه کسانی را در زندگی‌ات داری که می‌توانی خطاهای خود را به آنها اعتراف کنی و مطمئن باشی برایت دعا خواهند کرد؟

درس آینده: فوری به رحمت عمل کن

نوشتۀ تام هولادِی

ترجمۀ کشیش ورژ باباخانیان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO