پاسخ به اسلامکتاب افسانۀ معجزات قرآن

کتاب افسانۀ معجزات قرآن: فصل اول، معجزات علمی- نقدی بر مسئلۀ تلقیح در ابرها و زوجیت در قرآن (قسمت سی‌ام)

رای بدهید

کتاب افسانۀ معجزات قرآن: فصل اول، معجزات علمی- نقدی بر مسئلۀ تلقیح در ابرها و زوجیت در قرآن (قسمت سی‌ام)

تلقیح در ابرها و زوجیت

وَأَرْسَلْنَا الرِّیَاحَ لَوَاقِحَ فَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَسْقَیْنَاکُمُوهُ وَمَا أَنْتُمْ لَهُ بِخَازِنِینَ.

و بادهای آبستن کننده را فرستادیم آنگاه از آسمان باران نازل کردیم و سیرابتان نمودیم و شما خزانه دار آن نیستید. (حجر،22)

این آیه به طور واقعی از تلقیح ابرها و علت نزول باران صحبت می کند. درستی این حرف را کسی نمی تواند منکر شود لکن باید بررسی کنیم ببینیم آیا می تواند معجزۀ علمی باشد یا چیز دیگری است. بشر چندین هزار سال است که روی زمین زندگی می کند و با مظاهر مختلف طبیعت سر و کار داشته است. مظاهر طبیعت همگی باهم به صورت مستقیم یا غیرمستقیم در ارتباطند و روی هم تأثیر می گذارند. بشر گاهی از طریق تجربه به وجود این روابط پی می برد و گاهی با مطالعات و بررسی های علمی آن ها را می شناسد.

ممکن است کسی در خانه اش بنشیند و از طریق مطالعه بفهمد بخاطر فلان دلایل علمی در ارتفاعات زمین مقدار اکسیژن کم می شود. ولی یک کوهنورد که شاید سواد هم ندارد چون بارها و بارها به قلة کوهها صعود کرده، می بیند در ارتفاعاتِ بالاتر با مشکل تنفسی مواجه می شود از این رو خودش با تجربة مستقیم در می یابد که در ارتفاعات بالا، مقدار اکسیژن هوا کم است. همچنین شخصی که در اتاق خانه اش گُل نگه می دارد به تدریج پی می برد که گُل ها درون اتاق پژمرده می شوند. دفعات اول فکر می کند مشکل از کمی آب است لذا آب بیشتری به گل ها می دهد ولی می بیند باز هم فرقی به حالشان نکرد. راه های دیگری را امتحان می کند و در نهایت می فهمد نیاز گل فقط آب نیست بلکه نور خورشید نیز برای گل ها لازم است زیرا گل هایی که در حیاط هستند پژمرده نمی شوند و شاداب می مانند.

(پاورقی 34): آیه ای قریب به همین مضمون در قرآن وجود دارد که برخی آن را نیز یک معجزۀ علمی نامیده اند.آیه فقط یک تشبیه است. برای همین، منظور آن دقیقاً واضح نیست ولی اگر منظور آیه نقصان اکسیژن در ارتفاعات باشد همان گونه که در بالا اشاره شد فقط یک مسالۀ تجربی است و ربطی به علم ندارد. «پس هرکه را خدا بخواهد هدایت کند سینه اش را برای اسلام گشاده می سازد و هر کس را بخواهد گمراه کند سینه اش را تنگ می گرداند گویی در آسمان بالا می رود» (انعام، 125)

بسیار شنیده ایم که مادرانمان گفته اند گلدان را کنار پنجره بگذارید زیرا به وسیلة تجربه، فهمیده اند نور خورشید و گل رابطه ای باهم دارند؛ هر چند که نمی دانند چه نوع رابطه ای. آن ها فقط وجود رابطه را می دانند ولی از کیفیت رابطه و جزئیات آن بی خبرند. بعدها علم گیاه شناسی ظهور می کند و با بررسی کیفیت دقیق این رابطه، جزئیات آن را روشن می سازد و می گوید نور خورشید چگونه برگیاه تأثیر می گذارد؟ چگونه عمل غذاسازی و فتوسنتز در برگ ها شکل می گیرد؟ و …..

درست به همین شکل، بشر به وجود رابطه میان آب و هوا پی برده و فهمیده که هوا می تواند آب داخل ظرف را به خودش بکشد و تدریجاً ظرف را خالی از آب کند. اگر شما یک لیوان آب را درون یک اتاقِ همیشه تاریک بگذارید، بعد از یک یا دو ماه خواهید دید که لیوان خشک شده و هیچ آبی درون آن نیست. مولکول های هوای اتاق به تدریج مولکول های آب را به خودشان جذب می کنند و چون هوا همیشه در حال جریان و حرکت است مولکول های آب در کل فضا پخش می گردند، بدین ترتیب یک لیوان آب به طور کامل از داخل لیوان محو می شود. مولوی در این باره می فرماید:

اندک اندک آب را دزدد هوا                  سفله گیرد این چنین عقل از شما

ممکن است برخی این بیت مولوی را معجزۀ علمی بدانند یا فکر کنند که او فیزیک دان بوده است در حالی که چنین نیست. پی بردن به دزدیده شدن آب توسط هوا یک تجربة کاملاً معمولی است که بشر به تدریج آن را فهمیده. حرف مولوی در صورتی می توانست علمی باشد که به مولکول های آب و هوا اشاره می کرد و چگونگی جذب شدن مولکول های آب توسط مولکول های هوا را برای خواننده توضیح می داد وگرنه مادران بی سواد ما هم که از قدیم الایام لباس های خیس را جلوی باد پهن می کردند تا خشک شود، می دانستند که هوا آب را در خودش جذب می کند.

قبل از این که علم گیاه شناسی و فیزیک به شکل امروزی شکل بگیرد بشر از قدیم رابطۀ نور و گیاه و هوا و آب را می دانست و فقط از کیفیت مسأله بی اطلاع بود. نظیر این گونه تجربیات در زندگی بشر فراوان است به همین علت گاهی از زبان پدربزرگ ها و مادربزرگ های بی سوادمان حرف هایی می شنویم که بعداً می بینیم منطقی بوده و با علم هم سازگار است زیرا با تجربه به آن ها رسیده اند. مثل عمل پیوند زدن و گرده افشانی. هزاران سال است که این کارها میان باغبانان مرسوم می باشند و بشر با تجربه به آن ها رسیده است. مهندس سادات در صفحة 38 کتابش می گوید: «در خود عربستان در همان عصر جاهلیت مردم خوشه های نَرینة خرما را برای گرده افشانی بر سرشاخه های گل دار درختان خرما می پاشیدند و میزان محصول خود را بیشتر می کردند» از این حرف مهندس نتیجه می گیریم حتی جاهل ترین بشرها در هزاران سال پیش می دانستند که گیاهان نیز نر و ماده دارند و زوج هستند.

انسان های قبل از عصر مدرنیته (عصر ظهور علم) همگی آنیمیزم یعنی جاندارانگار بودند. درست مانند کودکان که تا قبل دورۀ نوجوانی خصوصیت جاندارانگاری دارند و تمام چیزهای اطراف خود و مظاهر طبیعت را دارای جان تصور می کنند. برای همین در نقاشی های خودشان برای خورشید چشم و دهان می گذارند و خیال می کنند هر جا که می روند خورشید آن ها را تعقیب می کند. بشر نیز تا قبل از ظهور علم، همه چیز را جاندار می پنداشت. خورشید و ماه را زن  و شوهر می انگاشت و برای ستارگان انواعی از شکل های حیوانات تصور می کرد. مثل خرس (دُب اکبر) عقرب و … همین بشر، ابرها را دیوهای سیاه آسمان می دانست و باد را غولی نامرئی می پنداشت که فریاد هوهویش همگان را می ترساند. خلاصه در دنیای ذهن خودش مظاهری از خیر و شر ساخته بود که دیو، فرشته یا خدایان لقب داشتند.

(پاورقی 35): نظریة رشد شناختی کودک از ژان پیاژه روانشناس بزرگ سوئیسی. مرحلۀ پیش عملیاتی

4 تا 6 سالگی کودکان معتقدند همه چیز جان دارد. کوه، خانه، مجسمه، ماشین، ابر، خورشید، حیوان، درخت

6 تا 8 سالگی کودکان معتقدند هر چه حرکت می کند جان دارد مثل ماشین، ابر، خورشید، حیوان، باد

8 تا 10 سالگی کودکان معتقدند هر چه خودش حرکت می کند جان دارد مثل خورشید، ماه، حیوان، انسان

از 11 سالگی به بعد کودکان به این نتیجه می رسند که فقط موجوداتی که زنده اند جان دارند. انسان و حیوان

گوش به فرمان الله. تا آنجا که رعد و برق گذشته از جان داشتن و زنده بودن خداوند را حمد و تسبیح نیز می گوید.

النَّجْمُ وَالشَّجَرُ یَسْجُدَانِ.     گیاه و درخت سجده می کنند. (الرحمن، 6)

وَیُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ.     رعد و برق خداوند را سپاس می گوید. (رعد، 13)

به یقین بشری که همه چیز را جان دار تصور کند برای آن ها نر و مادگی نیز قائل می شود. به همین خاطر است که افسانه های قدیمی جهان پر است از ازدواج غول ها، خدایان وفرشتگان. قدیمی ها خورشید را زن و ماه را مرد می خواندند و ستارۀ ناهید را دختر آن ها تصور می کردند که از ازدواج ماه و خورشید به وجود آمده و حرف هایی از این قبیل.

همین بشر که هزاران سال است با مظاهر طبیعت سر و کار دارد، با گذشت زمان و تکرار دفعات، متوجه می شود هر وقت ابرها به تنهایی در آسمان ظاهر می شوند هیچ بارانی نمی بارد ولی هر وقت با وجود ابرها، باد هم می وزد، باران تولید می شود. کشف این رابطة بین ابر و باد امری است کاملاً تجربی، درست مانند کشف رابطة بین نور و گیاه که قبلاً اشاره کردیم. لکن از آن جا که بشر جان دار انگار بوده و ابرها را دیو سیاه آسمان و باد را غول نامرئی می دانست، یکی را نر و دیگری را ماده تصور می کرد و تولید باران را حاصل نزدیکی دیو ابر با غول باد تلقی می نمود. بشر قدیم دقیقاً همان چیزهایی را به این دیوها، فرشتگان و خدایان نسبت می داد که در ذات خودش وجود داشت و هر روز با آن ها درگیر بود. مثل ازدواج، بچه دارشدن، جنگ و دعوا، مرگ و غیره. بنابراین تعبیری زیباتر از تلقیح و باردارشدن برای ابر و باد و تولید باران نمی توانست وجود داشته باشد که هم تشبیهی است بسیار زیبا برای توجیه آن و هم نوعی آرایة ادبی است که به آن حسن تعلیل گفته می شود.

(پاورقی 36): حسن تعلیل در معنای لغوی یعنی درست کردن دلیل زیبا برای یک پدیده. این دلیل، دلیل طبیعی مسأله نیست و فقط یک دلیل خیالی و ساختگی است یعنی یک دلیل دروغین است ولی چون دروغ زیبایی است به آن حسن تعلیل گفته می شود. برای مثال: ماه چون عاشق خورشید است از غصۀ دوری او لاغر (هلال) می شود. راجع به این موضوع در بخش خواص متون ادبی و دینی مفصل تر بحث خواهیم کرد.

با توضیحات فوق، تعبیر آیة 22 سورۀ  حجر تنها یک تعبیر ادبی به نام تشبیه و حسن تعلیل است و هرگز حرف علمی نیست. زیرا تلقیح و باردار شدن، چیزی است که فقط در دنیای موجودات زنده (حیوانات، گیاهان، انسان ها) صادق است. اگر از به هم پیوستن ذرات نرینه و ذرات مادینة موجودات زنده (تخمک و اسپرم) موجود دیگری متولد شود به آن می گوییم تلقیح. ولی اگر از به هم پیوستن دو چیز غیر زنده، چیز دیگری حاصل شود به آن گفته می شود ترکیب. مثال از ترکیب خاک و آب، آجر درست می شود. خاک و آب با هم لقاح انجام نمی دهند که ما به آن تلقیح بگوییم و این تنها یک ترکیب است. اگر بخواهیم علمی حرف بزنیم باید چنین گفته شود. اگر به قضیة ابر و باد نیز علمی نگاه کنید در می یابید که تولید باران نتیجة ترکیب ذرات نامرئی نمک با بخار آب در هواست. چنین امری را به زبان علم، هرگز نمی توان تلقیح لقب داد و تنها یک غلط مصطلح است که بین مردم رایج شده.

استفادۀ قرآن از عبارت تلقیح در مورد ابر و باد، گویای این واقعیت است که پیامبر نیز با باورهای جان دارانگارانة مردمان قدیم به این مسأله نگاه می کرد و ابر و باد را موجوداتی جان دار و نر و ماده تلقی می نمود که باهم نزدیکی می کنند و حاصل این نزدیکی می شود باران. وگرنه اگر این گونه نبود باید به جای عبارت تلقیح از عبارت ترکیب استفاده می کرد تا موضوع، علمی شود نه افسانه ای.

(پاورقی 37): غلط مصطلح یعنی یک حرف اشتباه که کاملاً بین مردم رایج شده و مصادیق آن در جامعه بسیار است مثل کلمۀ سوپر مارکت که در اصل به معنای بازار بزرگ است درحالی که امروزه مردم به هر بقالی که سرکوچه می بینند سوپرمارکت می گویند، آن چنان که به قصابی ها هم سرایت کرده و آن ها نیز عناوینی چون سوپرگوشت به خود گرفته اند.

حال فرض را بر این می گذاریم که در ابرها واقعاً عمل تلقیح انجام می شود. حتی اگر چنین فرض کنیم باز هم یک جای کار خواهد لنگید و آن این که ابرها با ذرات ریز نمک که توسط باد حمل می شود آبستن می شوند نه با خود باد. باد در این میان فقط نقش حمل کنندۀ نمک ها را دارد. مثل ماشینی است که حیوان نری را با خود حمل می کند و می برد تا حیوانی ماده را آبستن سازد. حال اگر کسی بگوید ماشین را آبستن کنندۀ حیوان ماده قرار دادیم حرفش کاملاً از جادۀ فصاحت و بلاغت به دور است و صحیح نیست.

در آیة 22 سورۀ حجر به جای این که باد وسیلة حمل ذرات باردار کننده نامیده شود، خودش آبستن کنندۀ ابرها معرفی گردیده. باد در تلقیح گیاهان هم دخالت دارد. گیاهان موجودات زنده محسوب می شوند لذا به کار بردن کلمة تلقیح در مورد آن ها کاملاً درست است. در تلقیح گیاهان نیز درست مثل ابرها باد فقط نقش حمل کننده ای را دارد که گرده های نرینة گل ها و دخالت باد در تلقیح گیاهان ثابت می کند که باد خودش ابرها را گیاهان را حمل می کند. آبستن نمی سازد بلکه آبستن کنندۀ موادی است که باد با خودش حمل می کند. یعنی در تلقیح ابرها ذرات نمک را حمل می کند و در تلقیح گیاهان گرده های نرینه را. دخالت باد در تلقیح گیاهان هرگز در قرآن نیامده و تنها موردی که آمده همین ماجرای ابرها است.

(پاورقی 38): غیر از باد، حیوانات و انسان ها نیز (مثل زنبور) در تلقیح نباتات دخیلند و عیناً مانند باد نقش حمل کننده را دارند.

برگرفته از کتاب افسانۀ معجزات قرآن

نوشتۀ بهزاد پوربیات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO