کتاب افسانۀ معجرات قرآن:فصل اول، معجزات علمی- حرکت زمین (قسمت اول)
کتاب افسانۀ معجرات قرآن:فصل اول، معجزات علمی- حرکت زمین
(قسمت اول)
معجزات علمی
مقدمۀ فصل
چنانچه قبل از این نیز گفته شد هیچ معجزه ای در قرآن وجود ندارد و تمام آنچه را که معجزه نامیده اند ساخته و پرداختۀ ذهن دیانت مدار گروهی از مسلمین است که در اثر انگیزش یا در اثر اشتباه افکنی های بافتی و دیگر دلایل روان شناختی به وجود آمده اند.
(پاورقی 4): برای آشنایی با این دلایل روان شناختی باید به کتاب روانشناسی دین مراجعه کنید.
در این فصل کتاب که مهم ترین فصل آن نیز می باشد قصد داریم معجزات علمی قرآن را به بحث و بررسی بگذاریم و همچون قبل با دلایل علمی، عقلی و منطقی، معجزه نبودن آن ها را به اثبات برسانیم. در این قسمت کاری به دلایل روان شناختی ایجاد این معجزات نخواهیم داشت زیرا شما با مطالعۀ عمیق و ریزبینانۀ این مباحث، خود به خود ارتباط معجزه دانستن این آیات را با بحث های روان شناختی کتاب «روانشناسی دین» خواهید دانست. ما تمام سعی مان بر این است که بتوانیم به تمام آیاتی که تحت عنوان معجزه مطرح می شوند اشاره کنیم و چیزی را از قلم نیندازیم لکن چون ذهن معجزه ساز مسلمین همیشه در این باب فعال است شاید بعد از اتمام این کتاب، معجزاتی ساخته شود که بحث آن ها را در این کتاب نیابید. به هر صورت آن چه بر ما وظیفه است انجام می دهیم و فقط به آیاتی اشاره نخواهیم کرد که اصلاً ربطی به معجزه بودن ندارند. گرچه گروهی ساده دل آن ها را خارق العاده فرض کنند زیرا هر گونه بحث در موردشان اتلاف وقت و آب در هاون کوبیدن است.
حرکت زمین
کرۀ زمین به دور خورشید و در چرخش و حرکت است. مسلمین با نسبت دادن چهار مورد از آیات قرآن به این موضوع، ادعا می کنند قرآن1400 سال پیش، از حرکت زمین به دور خورشید مطلع بوده است.
آیات مورد ادعای ایشان، تشبیه زمین به اموری همچون شتر، گهواره و … است. برای اثبات این که تشبیهات هیچ ربطی به حرکت زمین ندارند نخست باید وارد یک بحث ادبیاتی بشویم تا خواننده با واقعیت تشبیه و انواع آن آشنا شود. از خوانندگان محترم درخواست دارم این بحث کوتاه را با دقت تمام مطالعه کنند. چون در اکثر آیات بعدی نیز که مورد بحث قرار خواهند گرفت، به این بحث ادبیاتی اشاره خواهیم داشت. درک اکثر استدلالات ما در آیات بعدی، لازمه اش یاد گرفتن و فهمیدن همین بحث ادبیاتی است. اگر کسی این بحث را به خوبی متوجه نشود شاید نتواند منظور واقعی بنده را هم به خوبی درک کند.
در ادبیات، چنین بحثی است با عنوان تشبیه. در تشبیه چیزی به چیزی دیگر تشبیه می شود. دو جور تشبیه وجود دارد:
تشبیه صریح
اگر علت تشبیه مشخص باشد به آن تشبیه صریح یا روشن گفته می شود:
«علی در سخاوت مانند دریاست» علت تشبیه شدن علی به دریا در این جمله کاملاً مشخص است (سخاوت). پس علی در علم، ثروت یا چیزهای دیگر به دریا تشبیه نشده است بلکه فقط سخاوت علی منظور است. شاید اصلاً علی سواد هم نداشته باشد ولی بالاخره سخاوتش زیاد است. این نوع تشبیه بهترین نوع تشبیه است زیرا کوچکترین ابهامی در آن نمی ماند که علی از چه جهت مانند دریاست.
تشبیه تبلیغ
اگر علت تشبیه مشخص نباشد و به آن تشبیه تبلیغ گفته می شود. «علی دریاست»
علت تشبیه علی به دریا در این جمله مشخص نیست. این نوع تشبیه مبهم ترین و بدترین نوع تشبیه است زیرا خواننده را کاملاً سر در گم می گذارد و معلوم نمی کند علی از چه جهت مانند دریاست. آیا ثروتش زیاد است؟ آیا علم زیادی دارد؟ آیا مثل دریا همیشه طوفانی و مضطرب است؟ آیا دریای ثواب است؟ آیا جنبه اش زیاد است و هرگز مثل دریا آلوده نمی شود؟ و هزاران آیای دیگر…
تشبیه صریح از آن رو بهتر است که مقصود خودش را واضح بیان می کند برای مثال اگر کسی بگوید: «علی در صبر و بردباری دریاست» شنونده می فهمد که نظر او از دریا، فروانی علی است بنابراین نباید او را با میلیاردرهای شهر اشتباه بگیریم.
نکتۀ مهم:
گرچه در تشبیه تبلیغ علت تشبیه مشخص نیست ولی مواقعی وجود دارد که می توان در جمله یا جملات بعدیِ آن، علتِ تشبیه را تشخیص داد. به مثال زیر توجه کنید:
«علی دریاست. پس هر سؤالی که داری می توانی از او بپرسی»
در جملۀ علی دریاست هیچ گونه علت تشبیهی ذکر نشده ولی جملۀ بعدی آن کاملاً مشخص می کند علی از چه جهت مانند دریاست. هر کس این جمله را بخواند به راحتی می فهمد منظور گوینده زیاد بودن علم علی است یعنی علی دریای علم و دانش است.
جملۀ دوم علت تشبیه شدن علی به دریا را کاملاً مشخص کرده پس اگر چند سال بعد علی گنجی بزرگ بیابد و بسیار پولدار شود. هیچ کس حق ندارد این حرف بنده را به اشتباه معجزه و پیشگویی بداند و بگوید: «آقای پور بیات، واقعاً غیب گوست، زیرا چند سال پیش می گفت علی دریاست» منظور ما از این دریا، زیادی علم علی بود نه زیادی ثروتش. جملۀ ما سراسر مربوط به علم و دانش علی است و کوچک ترین بحثی از پول یا گنج و ثروت در آن نیست.
آیۀ اول
هُوَ الَّذی جَعَلَ لَکُمُ الأرضَ ذَلُولاً فَامشُوا فِی مَنَاکِبِهَا وَ کُلُوا مِن رِزقِهِ وَإِلَیهِ النُّشُورُ
اوست، خدایی که زمین را برای شما مانند شتر قرار داد پس در پستی بلندیهایش به راه بیفتید و از رزق و روزیهایش بخورید. (مُلک، 15).
معجزه تراشان می گویند: «قرآن در این آیه زمین را به شتر تشبیه کرده و چون شتر چیزی است که حرکت می کند پس منظور خدا این است که زمین نیز حرکت می کند. قرآن 1400 سال پیش، از کجا می دانست زمین حرکت می کند در حالی که علم نجوم به تازگی آن را کشف کرده است». شتر نیز درست مثل دریا و دیگر مظاهر طبیعت، وجوه گوناگونی برای تشبیه کردن دارد:
1- زندگی در بیابان
2- داشتن هیکل گنده اما فهم و شعور کم
3- دادن شیر و رزق وروزی برای مردم
4- راه رفتن درست و یکنواخت
5- داشتن کینۀ عمیق (کینۀ شتری)
6- داشتن بدن ناهموار (کوهان)
7- داشتن تحمل و صبر زیاد در برابر تشنگی …
حداقل با این همه وجوه تشبیه اگر کسی بگوید «بهرام مثل شتر است» به نظر شما منظوری از این حرف دارد؟ آیا منظورش این است که بهرام تحمل زیادی در برابر تشنگی دارد؟ (خصوصیت هفتم) یا این که هیکل گنده ای دارد اما اصلاً عقل و شعور ندارد و فقط هیکل بزرگ کرده است؟ (خصوصیت دوم) منظور گوینده از این تشبیه وقتی بر ما مشخص می شود که به جملۀ مابعد تشبیه توجه کنیم:
بهرام مثل شتر است پس بهتر است مواظب باشید هرگز به او فحش ندهید.
اینجاست که می فهمیم بهرام نه به هیکل گنده است و نه تحمل زیادی در برابر تشنگی دارد بلکه آدم پر کینه ای است (خصوصیت پنجم).
با توجه به توضیحاتی که در مورد تشبیه دریا و تشبیه شتر خدمتتان عرض شد بر می گردیم به متن آیۀ 15 سورۀ مُلک و این بار با دقت ادیبانه و ریزبینانه تری آن را می خوانیم تا بفهیم منظور قرآن از تشبیه زمین به شتر، کدام یک از خصوصیات هفت گانه ای است که در صفحۀ پیش اشاره کردیم.
اوست خدایی که زمین را برای شما مانند شتر قرار دارد پس در پستی بلندی هایش به راه بیفتید و از رزق و روزی هایش بخورید.
قسمت اول همان تشبیه تبلیغ است یعنی گفته زمین مانند شتر است.
زمین را برای شما مانند شتر قرار دادیم.
هیچ علت تشبیهی در این جا ذکر نشده تا بفهیم قرآن زمین را از چه جهت به شتری تشبیه کرده ولی جملات بعدی کاملاً جهت و علت تشبیه را برای خواننده مشخص کرده اند.
پس در پستی بلندی هایش به راه بیفتید و از رزق و روزیهایش بخورید.
هیمن جمله به طور واضح مشخص می کند که قرآن زمین را از جهت داشتنِ پستی بلندی (خصوصیت ششم) و دادن رزق وروزی (خصوصیت سوم) برای مردم، به شتر تشبیه کرده، پس هیچ ربطی به حرکت یا چرخش زمین ندارد.
گوشت و شیر، نوعی رزق و روزی است؛ خصوصاً برای اعراب عربستان. حتی روغنی که در کوهان شتر ذخیره می شود نوعی رزق و روزی است که هم جنبۀ خوراکی دارد و هم استفاده های دیگر. آیه می خواهد بگوید زمین نیز مثل شتر به شما رزق وروزی می دهد.
انواع میوه ها و حبوبات از زمین به عمل می آیند. چشمه های آب، مثل شیر شتر از شکم زمین می جوشند. کوه های زمین نیز مثل کوهان شتر، منابع غذایی مهمی برای انسان و حیوانات تولید می کنند. از قبیل انواع سبزی جات، قارچ های کوهی، چشمه های آب معدنی و ….
آیه در جملۀ دوم منظور خودش را از تشبیه زمین به شتر، کاملاً واضح بیان کرده ولی مسلمانانِ معجزه ساز، تحت تأثیر بافت آشنا و انگیزش های دینی، جملۀ دوم آیه را کاملاً ندیده می گیرند و می گویند منظور خدا این است که زمین مانند شتر حرکت می کند. یعنی عین همان ماجرای گنج پیدا کردن علی در ده سال بعد که عرض کردیم.
حتماً از دلایلی که در بالا گفته شد باید خدمت این عزیزان عرض کنیم مگر نمی گویید قرآن کتاب فصاحت و بلاغت است؟ خدا اگر واقعاً می خواست زمین را از جهت حرکت در آسمان به چیزی تشبیه کند آیا بهتر نبود زمین را به جای شتر به پرنده ای در آسمان تشبیه می کرد؟ تشبیه حرکت زمین در آسمان به پرنده صحیح تر و زیباتر است یا به شتر؟ شتر روی دو پا می ایستد و با تکیه به خاکِ صحرا حرکت می کند در حالی که زمین مثل پرنده در هوا معلق است و به هیچ جایی تکیه ندارد. تشبیه زمین به شتر، فصاحت و بلاغت بیشتری دارد یا تشبیه زمین به پرندۀ در حال پرواز در آسمان؟ خودتان قضاوت کنید.
برگرفته از کتاب افسانۀ معجزات قرآن
نوشتۀ بهزاد پوربیات
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |