پاسخ به اسلام

آیا قرآن کلام خداست؟ ادامۀ فصل اول: رشد و گسترش احادیث و مسئلۀ اعتبار مشکوک آن ها (مقالۀ نهم)

4.8/5 - (101 امتیاز)

رشد و گسترش

یکی دیگر از اشکالات مربوط به این احادیث، مسائل مربوط به اشاعه و گسترش است. همانطور که اشاره کردیم، اثری از این آثار تا قبل از قرن هشتم (200-300 سال پس از واقعه ای که به آن اشاره دارند) وجود نداشت. سپس ناگهان توسط صدها هزار نفر گسترش یافتند. چرا؟ چگونه می توان این گسترش را توضیح داد؟

برای مثال، مرگ عبدالله، پدر محمد را در نظر بگیرید. گردآورندگان اواسط تا اواخر قرن هشتم (ابن اسحاق و معمر) در این موضوع توافق نظر داشتند که عبدالله آنقدر زود از دنیا رفته است که محمد به واسطۀ مرگ او یتیم شده است. اما در مورد جزئیات خاص مرگ او می گویند: «خدا بهتر می داند». پس از آن، در قرن نهم چیزهای بیشتری در این مورد آشکار شد. الواقدی که پنجاه سال بعد، شروع به نوشتن می کند، نه تنها در مورد زمان مرگ عبدالله بلکه در مورد نحوه و مکان و سن مرگ و محل دقیق دفن او نیز می گوید. به گفتۀ مایکل کوک، این تحول از نقطه ای به نام «عدم اطمینان» تا وفور جزئیات دقیق، و آن هم تنها در طی نیم قرن، نشان می دهد که الواقدی وقوف چندانی بر آن چه نوشته، نداشته است. این شاخصۀ الواقدی است. الواقدی بر عکس ابن اسحاق، همیشه مایل بوده است که تاریخ ها، مکانها و اسامی دقیق را ذکر کند. کرون پاسخ می دهد:

«جای تعجب نیست که محققین تا این حد شیفتۀ الواقدی هستند: کجا می توان اطلاعات دقیق و شگفت انگیزی دربارۀ هر موضوع مورد نظری را یافت؟ اما با توجه به این که تمام این اطلاعات، قبل از ابن اسحاق ناشناخته بود، در نهایت، ارزش آن مشکوک و مورد تردید است. و اگر اطلاعات جعلی تا این حد در دو نسل بین ابن اسحاق و الواقدی جمع شده باشد، دشوار است به این نتیجه نرسیم که در سه نسل، بین محمد و ابن اسحاق، اطلاعات جعلی خیلی بیشتری می تواند ایجاد شده باشد».

در نتیجه، بدون هیچ نظارت واقعی و یا تمایل به ارائۀ هر گونه سند معتبری، گردآورندگان به چیزی بیش از آن چه مقام آن ها اجازه می داد، تبدیل شدند. پژوهشگران مسلمانی که از این گسترش و تکثیر آگاه هستند، با ادعای این که در این دوران، تازه دین اسلام شروع به تثبیت خود کرده بود، این موضوع را توجیه می کنند و می گویند که در چنین شرایطی، طبیعی است که مکتوبات بیشتری نیز تولید شود. آنان ابراز می دارند که مطالبی که قبلاً نوشته شده بوده است، دیگر مناسب اسلام جدید نبوده و در نتیجه دور ریخته شده و یا نابود شده است.

اگر چه برخی به این نظریه باور دارند، اما می توان فرض کرد که حداقل مقدار اندک و ناچیزی از این اسناد می توانست در یک کتابخانه یا کلکسیون های شخصی باقی مانده باشد. با این وجود، هیچ چیزی وجود ندارد و این موضوع همچنان در هاله ای از تردید باقی می ماند.

با این حال، چیزی که بیشتر اهمیت دارد این است که آیا «نسخۀ قرآن عثمانی» (آخرین بازنویسی اصلاحی قرآن ظاهراً توسط زید بن ثابت در سال 646-650 پس از میلاد تدوین شده و منبع قرآن معاصر ماست) در دایرۀ این سناریو قرار می گیرد یا خیر؟ مطمئناً این موضوع اهمیت دارد، زیرا همان طور که قبلاً ذکر کردیم، بر اساس حدیث، مابقی رونوشت ها و نسخه های خطی، توسط خلیفه عثمان سوزانده شد و تنها این کتاب باقی ماند که چهار نسخه از روی آن به رشته تحریر در آمد. این چهار نسخه امروز کجا هستند؟ قدمت قدیمی ترین نسخه های خطی قرآن که ما در اختیار داریم، پیش از 690-750 میلادی نیست. آیا مقامات اسلام مایل به پذیرش این هستند که این چهار نسخه نیز کنار گذاشته شده اند زیرا دیگر برای اسلام جدید مناسب نبوده اند؟

علاوه بر این، تعداد بسیار زیادی از حدیث هایی که ناگهان در قرن نهم پدیدار شدند، تردیدهای زیادی به وجود آوردند. ادعا شده است که تا اواسط قرن نهم بیش از 600000 حدیث یا داستان قدیمی دربارۀ پیامبر وجود داشته است. در حقیقت، طبق روایات، این حدیث ها تا حدی زیاد بوده است که خلیفۀ حاکم از البخاری، نویسندۀ مشهور، خواسته است تا سخنان واقعی پیامبر را از بین این 600000 جمع آوری کند. بدیهی است که حتی در آن زمان نیز در مورد صحت بسیاری از این حدیث ها تردید وجود داشته است.

بخاری جز اظهارات مبهم «غیر قابل اعتماد» یا «نامناسب بودن»، هرگز چیزی از ملاک های راهنمای خود برای انتخاب نگفته است. در پایان، تنها 7397 حدیث یا تقریباً تنها 1.2% از کل احادیث باقی ماند…. با این حال، گفته می شود که با احتساب تمام تکرارها، کلاً 2762 مورد از بین 600000 باقی ماندند. این  بدان معناست که از 600000 حدیث، 592603 حدیث نادرست بوده و باید دور انداخته می شد. بنابراین نزدیک به 99% آن ها جعلی بوده اند! باورنکردنی است!

از قضا این نوع سناریوها است که موجب تردید در صحت هر یک از حدیث ها می گردد. اگر این همه حدیث، جعلی قلمداد می شوند، در وهلۀ اول این 600000 حدیث از کجا آمده اند؟ آیا هیچ یک از آن ها مکتوب شده اند؟ آیا ما مدرکی در مورد وجود آن ها قبل از این زمان در دست داریم؟ اصلاً.

به نظر می رسد همان قدر که آن ها به طور ناگهانی در این دوره (در قرن نهم یا 250 سال پس از واقعه ای که به آن اشاره دارند) به وجود آمدند و همان قدر به طور ناگهانی هم رد شدند، نشان دهندۀ این است که آن ها در همان زمان خلق شده بودند نه در دوره های ماقبل آن.

این موضوع بازتاب گفتۀ شاخت در مورد نیاز تدوین کنندگان و گردآورندگان قرن نهم به رسمیت و اعتبار بخشی به قوانین و سنت های وام گرفته شده از طریق یافتن ارتباطی بین این قوانین و پیامبر است. این مؤلفان با شتاب زدگی و آزادانه سنت های شفاهی را وام گرفتند که این امر به نوبۀ خود، علما را ناچار کرد تا مداخله کنند و آن دسته از حدیث هایی که گمان می کردند از دستور کار آن ها پشتیبانی می کند را جزء حدیث های اصیل اعلام کنند. این کارشان، این پرسش را به ذهن متبادر می کند که آنان بر چه اساسی در مورد اعتبار و یا عدم اعتبار سنت ها تصمیم گیری کردند.

متن مناظرات دکتر جی اسمیت (کاری از چوب مینیستری)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO