کتب برحق متأخر و کتب جعلی- کتاب باروخ BARUCH
زبان عبری و زبان یونانی
به جز کتاب طوبیا تمام قسمتهای کتاب مقدس از سفر پیدایش گرفته تا تواریخ ایام، همه به زبان عبری نوشته شده اند و همواره می توانیم آنها را به زبان عبری بخوانیم.
کتاب طوبیا سرآغاز جریان دیگری است. این کتاب در ابتدا به زبان آرامی نوشته شده و امروز فقط ترجمه های یونانی آن را می شناسیم. بیشتر کتابهای عهد عتیق (بن سیراخ، اول مکابیان و یهودیت) وضع مشابهی دارند؛ گرچه آنها به زبان عبری نوشته شده اند ولی به صورت ترجمه یونانی به مجموعه مطالب الهامی وارد شده اند.
مورد دیگری که شگفت انگیزتر است دو کتاب دانیال و استر می باشند که در کتاب مقدس عبری منظور گردیده اند اما ترجمه یونانی آنها غنی تر گشته و قسمتهای اضافه شده در کتاب استر به اندازه ای مهم می باشند که می توان گفت چاپ دومی است که تصحیح گردیده است و خیلی به آن اضافه شده است.
بالآخره برای بالا بردن ارزش زبان یونانی در کتاب مقدس مستقیماً دو کتاب به زبان یونانی تدوین گردیده اند کتاب دوم مکابیان و کتاب حکمت.
در اینجا به بحث و بررسی کتاب باروخ می پردازم که مابین دو وضع قرار داشت، بدین معنی که به سبب اصطلاحات و عبارات سامی که در آن به کار رفته، می توان تصور کرد نسخه اصلی به زبان عبری نوشته شده بود؛ ولی مقدمه کتاب (1: 1-14) آشکارا به یونانی ترکیب داشته است. چنانکه گویی کودکی سامی را به دایه ای یونانی سپرده باشند.
هفت کتابی را که نام بردیم معروف به “مطالب متاخر بر حق” جزو کتاب مقدس عبری نیستند (طوبیا، بن سیراخ، یهودیت، اول و دوم مکابیان، حکمت و باروخ) ولی یهودیانی که به صورت پراکنده در نقاط دیگر و مخصوصاً اسکندیه می زیستند آنها را خوانده و پذیرفته بودند.
باید دانست یهودیان اسکندریه جمعیت حیرت آوری را تشکیل داده بودند. این جامعه از نظر انسانی و فکری بسیار غنی بود به طوری که اسکندریه از پایان قرن سوم پیش از میلاد دومین پایتخت یهود گشت. البته اورشلیم شهر مادر بود چرا که معبد در آن قرار داشته و شهر خدا بود و تمام کتابهایی که به زبان یونانی به دست ما رسیده اند (به استثنای کتاب حکمت) مدح و ستایش آن را کرده اند. این شهر پایتخت دنیای یونانی گرایی آن زمان محسوب می شد و شهری دانشگاهی و دارای مشهورترین کتابخانه دنیای آن روز بود. بسیاری از یهودیانی که به این شهر روی آورده بودند اشخاصی وفادار به ایمان خود بوده و به سکونت در این شهر بزرگ افتخار می کردند و مانند اکثر یهودیان پراکنده کرانه نشین مدیترانه زبان یونانی را پذیرفته وبه آن تکلم می کردند.
هفت کتابی که ما می شناسیم و ثمره پذیرش یهودیان در اسکندریه می باشند گویای فعالیتهای ابتکاری و مشخصات نوین جمعیت های پراکنده اند. از قرن سوم پیش از میلاد ترجمه کتاب مقدس از زبان عبری به یونانی آغاز گردید.
زبان عبری زبان قوم کوچکی بود، زبان یونانی از زمان اسکندر معمول و متداول شده بود. ساعتی نزدیک می شد که بشارت کلام خدا نه فقط به یهودیان بلکه به همه مردم اعلام گردد.
کتاب باروخ:
در عهد عتیق به زبان یونانی متون عدیده ای تحت نام باروخ، منشی ارمیا گرد آمده است که به نظر می رسد در جوامع پراکندگان یهود به کتابت درآمده باشد. اما این متون هیچگونه رابطه ای با یکدیگر ندارند. موضوعات مختلف این کتاب عبارتند از: اعتراف گروهی به گناهان خود (1: 1 تا 3: 8) که مطالب عزرا را به یاد می آورد و تقلیدی است از مطالب دانیال نبی (دانیال 9: 14-19). نوشته ای موجز و مختصر در باب حکمت (3: 9 تا 4: 4) که حکمت الهی و تورات را به هم تشبیه می کند؛ خطابه ای نبوتی به اورشلیم (4: 5 تا 5: 9) که بیان کننده امید تجدید حیات اخروی است؛ مذمتی در باب بت پرستی که به صورت یکی از نامه های ارمیا تنظیم شده است. به طوری که دیده می شود، موضوع کتاب در باب مباحثات متنوع و مختلفی است. در ضمن مشخص می شود که در آن عهد استفاده از نام مستعار رسم یوده است. خطابه به اورشلیم که از “پیام تسلی” و صحیفه اشعیا نبی بابهای 60 الی 62 ملهم است، نشانه تاثیر و نفوذ این متون در قرنهای پس از دوران تبعید است. خواندن این متون در پایدار نگاه داشتن انتظار معاد شناختی، میان یهودیان پراکنده بسیار موثر بوده است.
چنین می نماید که طرح خصوصی در نگارش کتاب باروخ وجود ندارد. فقط می توان گفت از چهار قسمت تشکیل شده است که چندان ارتباط با یکدیگر ندارند در تمام آنها درباره مسائل یهودیانی که در کشورهای دیگر پراکنده بودند، بحث شده است.
قسمت اول به نثر نوشته شده است.
1- مقدمه ای روایتی (1: 1-9)، نامه ای از تبعیدیان به کاهن اعظم و مردم اورشلیم (1: 10-14) و الگویی برای دعای دسته جمعی توبه (1: 15، 3: 8)
قسمت دوم و سوم به صورت شعر می باشد.
2- شعر درباره حکمت
3- شعر درباره اورشلیم
– قوم مقصر نسبت به اورشلیم
– شاعر اورشلیم را تشویق می کند
قسمت چهارم به نثر نوشته شده است.
4- نامه ای بر ضد بت پرستی (6: 1-72).
منزلت یافتن باروخ:
پس از اینکه متن کتب اصلی کتاب مقدس به طور قطعی تعیین و تدوین شده و ترجمه یونانی آنها نیز تثبیت گردید دیگر امکان نداشت فصل های تازه ای به آنها افزوده شود ولی باروخ که شخصیت کمتر شناخته شده ای داشت بهترین نام مستعار بود که تحت آن بتوان عقاید دینی ارمیای نبی درباره تبعید را، ادامه داد بدون اینکه از جریان ادبی کتب اصلی کتاب مقدس تخطی نمود.
در واقع تحت نام باروخ دو کتاب جعلی دیگر وجود دارند و نویسندگان مسیحی قدیم از دو متن دیگر نام برده اند. بنابراین مجموعه آثاری که تحت نام “باروخ” منتشر شده اند جمعاً پنج کتاب هستند، همان تعداد کتابهایی که تحت نام “سلیمان” هستند.
اکنون باید دید سبب این نامگذاری چیست؟ آیا نشان می دهد که در زمان تبعید نیز کتابی نوشته شده؟ شاید منظور نویسندگان این نبوده، ولی مسلماً در جامعه یهودی یونانی زبان این نامگذاری ارتباط خاصی با تبعید داشته است. این نکته درباره کتاب باروخ کاملاً روشن و آشکار است. در این کتاب معنویت و روحانیتی وجود دارد که مسلماً پرتوی از افکار ارمیاست. در مطالعه کتاب مقدسی که اشاره به مطالب متوازی و مشابه می کند به نقل قولها و نکته های بی شماری برخورد می کنید که نشان می دهند مولف کتاب باروخ با افکار و نظریات ارمیا کاملاً آشنا بوده (ضمن اینکه از منابع دیگر نیز استفاده می کرده) ولی نکته مهم قابل توجه آن است که کتاب مرتباً ما را دعوت به تامل و تفکر درونی می کند.
سخنان پر حرارت نبی سالخورده “دلهای خویشتن را برای خداوند مختون سازید” (ارمیا 4: 4) در کتاب باروخ به همین صورت نقل نشده زیرا امکان داشته برخلاف استدلال و منطق یونانی گرایان باشد ولی عبارت مشابهی ذکر گردیده “همه خطاهای پدرانمان را که علیه تو گناه کرده اند از قبلهای خود به دور افکنده ایم”. (باروخ 3: 7)
کتاب باروخ کتاب دلهایی است که توبه کرده اند و به سوی خدا روی آورده اند و امید عهد نوین و جاودانی که در گذشته وعده داده شده بود (باروخ 2: 35 ر.ک ارمیا 31: 31).
برگرفته از کتاب دائرةالمعارف کتاب مقدس
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |