بدعت های غیر کتاب مقدسی

نگاهی اجمالی به اعتقادات بدعتهای مورمونها و شاهدان یهوه

5/5 - (4 امتیاز)

امروز می خواهم در مورد دو فرقه کاذب یا بدعت در مسیحیت صحبت کنم .

 هدف من دو چیز است.

1- تا ما آنچه از خدا است، به شیطان مربوط نسازیم.

2- و آنچه از شیطان است به خدا نسبت ندهیم.

تشخیص کار خدا ، اعمال خدا و عقیده درست در مورد خدا خیلی مهم و حیاتی است.

کلیساها به سه شاخه اصلی کاتولیک ، پروتستان و ارتودکس تقسیم می شوند. اگرچه یک کلیسا ، یک بدن و یک عروس وجود دارد و آنچه آنها را مسیحی واقعی نگه داشته است اعتقاد به انجیل اصیل یا به اصطلاح Kerygma می باشد . هرچند این فرقه ها در مسائلی باهم فرق می کنند و حتی در درون خودشان مخصوصاً پروتستانها به دهها شاخه کوچک تر تقسیم می شوند ولی در مسائل اساسی  خداشناسی و نجات شناسی و همچنین الهام کلام که اصول اساسی مسیحیت است، تقریباً مثل هم ایمان دارند. البته در تمام کلیساها متأسفانه انحرافات جزئی وجود دارد ولی وظیفه ما 2 چیز است.

1- با بررسی کامل اناجیل و تفاسیر درست و کمک از تاریخ کلیسا و پدران کلیسا باید قدرت تمییز و تشخیص اعتقاد درست را داشته باشیم.

2- با کسانی که در جزئیات اتفاق نظر نداریم به دیده دشمن نگاه نکنیم بلکه با محبت آنها را بپذیریم (رومیان 14:5) و با اتحاد در اصول اساسی انجیل پیغام بشارت را به دنیا برسانیم.

من خیلی برای کسانی که انجیل را اشتباه می فهمند یا گول نبوتهایی را می خورند که اساس کتاب مقدسی ندارد، در قلبم بار دارم . چون آنها فکر می کنند خدا را خدمت می کنند و خدا را می شناسند در حالیکه متأسفانه چشمانشان را در جهنم خواهند گشود اگر به انجیل حقیقی خدا ایمان نیاورند. آنها متاسفأنه توسط شیطان گول خورده هستند و چشمانشان بر روی حقیقت بسته است.

هیچگاه سؤالی را که دو دختر شاهد یهوه که برای بشارت (به قول خودشان) به دم در خانه ما آمدند، فراموش نمی کنم. آنها از من پرسیدند: "آیا ما که اینقدر برای خدا زحمت می کشیم و خانه به خانه می رویم و مردم ما را اهانت می کنند به نظر شما به جهنم می رویم ؟!" من به آنها گفتم شما زحمت می کشید ولی خدا را نمی شناسید و من حاضرم با شما وقت بگذارم تا حقایق را از انجیل استخراج کنیم. ولی متأسفانه رهبران آنها اجازه ملاقات آنها را با من ندادند!

اگر می خواهید کسی را سریع ارزیابی کنید که آیا اعتقاد درست و ایمان ارتودکسی (ایمان مورد قبول همه مسیحیان واقعی) دارد یا نه، می شود این چند سؤال اساسی را کرد.

1- آیا به خدای واحد حقیقی در تثلیث اعتقاد داری؟ (خداشناسی درست)

2- آیا مسیح را بعنوان خدای کامل و انسان کامل می پذیری ؟ (مسیح شناسی درست)

3- آیا ایمان داری که خون مسیح برای گناهان تو ریخته شد و تو با توبه و ایمان به خون او می توانی نجات یابی ؟ (انسان ، گناه و نجات شناسی درست)

4- آیا به الهام حقیقی کلام خدا اعتقاد داری ؟ (کتاب مقدس شناسی)

5- آیا به ایمان پدران کلیسا و اعتقاد نامه های قرون اول مثل اعتقاد نامه نیقیه یا سایر اعتقادنامه های معتبر مثل وست مینستر اعتقاد داری ؟ (کلیسا شناسی درست)

6-آیا به مجازات ابدی و داوری و حیات جاودان و بازگشت ثانویه مسیح اعتقاد داری ؟ (آخرت شناسی درست)

اینها اصول اساسی ایمان مسیحی  هستند .

 امروز می خواهم در مورد دو بدعت منحرف و گول خورده مسیحیت یعنی مورمونها و شاهدان یهوه صحبت کنم. البته در طول تاریخ بدعتهای زیادی بوده اند و امروز نیز همچنان وجود دارند ولی این دو با توجه به پیروان بیشترشان و عقاید خطرناکترشان موضوع صحبت امروز ما هستند.

1- بدعت مورمونها:

ژوزف اسمیت مؤسس این بدعت  در سال 1830 چنین می گوید : "در دعا در رؤیا می بینم که پدر و مسیح ظاهر می شوند و می گویند هیچ کدام از کلیساهایی که وجود دارند درست نیستند و او مسؤل درست کردن کلیسای درست است."

چنین ادعایی حتی اگر اعتقادات این گروه مخالف انجیل نبود، بی احترامی به روح القدس است که کلیسا را در ایمان صحیح ارتودکس  محفوظ نگه داشته است و بی احترامی به قدرت خدای پدر و بی احترامی به مسیح به عنوان سر کلیسا است.

هر گروهی که معتقد است تنها اعتقادات خودش درست است مشکوک به بدعت می باشد!

مورمونها امروزه در دنیا در حدود 10 میلیون نفر هستند و اکثراً در آمریکا زندگی می کنند اگرچه فعالیتهای خود را به همه جای عالم پخش می کنند.

مورمونها علاوه بر انجیل به کتاب مورمون (نام یک فرشته) و کتب انبیای خود اعتقاد دارند.

 یکی از خصوصیات بدعتها این است که چیز دیگری را در کنار انجیل می آورند که اکثراً نبوتهایی است که فکر می کنند از خدا یافته اند.

حال به بررسی چندین عقیده خرافی و خنده دار این فرقه می پردازم تا بدانید انسان سقوط کرده حتی اگر در بهترین کشور و با بهترین فرهنگ و داری تحصیلات عالی باشد می تواند به چه خرافاتی ایمان آورد.

1- مورمونها به یک خدا معتقد نیستند ! آنها به وجود خدایان بسیار معتقدند!  می گویند پدر ، پسر و روح القدس 3 خدای مجزا برای این دنیا(زمین) هستند و  قسمتهای مختلف جهان خدایان دیگری دارد!

2- آنها معتقدند پدر (خدا) جسم و استخوان و خون دارد و یا داشت!

3- آنها معتقدند انسان می تواند خدا شود ، نه فقط اخلاقاً بلکه مقاماً!

4- آنها می گویند خدا خالق نیست بلکه سازنده است (ماده قدیم است و از اول وجود داشته است.)

5- آنها آدم را با میکائیل و با خدا و پدر ما یکی می دانند! یعنی می گویند خدای پدر همان آدم بوده و در ضمن میکائل نیز هست!

6- می گویند خدا هم زمانی مثل ما بوده است و قدم به قدم به مرحله خدائی رسیده است!

7- می گویند عیسی از آدم بوجود آمد!

8- آنها به پیش موجودیت روح[3] یعنی اینکه ارواح مردم قبل از بوجود آمدن آنها وجود دارد و منتظر می ماند تا جسم بپوشد معتقدند.

9- خیلی عجیب است که به عطایای روح القدس ایمان دارند ولی مطمئناً آن روحی که در آنها کار می کند روح القدس نیست. چون بر خلاف انجیل سخن می گویند.

 این نشان می دهد که هرکس به زبانی صحبت کرد و یا نبوت کرد و یا کسی را شفا داد یا کاری عجیب کرد ما چشم و گوش بسته نباید از او پیروی کنیم (متی 7 آیات 21-23 و دوم تسالونیکیان 2:9 و مکاشفه 13:13). بلکه باید روحها را با کلام خدا بسنجیم. (اول یوحنا 4:1)

10- آنها می گویند مسیح برادر شیطان است که بعد از  قیامش به مرحله خدائی رسید!

11- آنها می گویند روح القدس شخصیت ندارد[4] بلکه فقط یک نیرو است.

یکی دیگر از مسائلی که در بدعتها می بینیم وجود تناقضات بسیار در داخل خودشان و همچنین تغییر اعتقاداتشان در طی سالیان است.

12- آنها به تعدد زوجات اعتقاد داشتند .

یکی دیگر از شاخصه های بدعتها ضعف آنها در معیارهای اخلاقی است .

13- به تعمید مردگان و دعا برای مردگان برای مورمون شدن معتقدند. (از تفسیر اشتباه از اول قرنتیان[5]15:29) مثلاً در ارمنستان در کنار قبر قدیسین و فامیلهای خود می ایستند و با دعا آنها را تبدیل به مورمون می کنند!

14- مثل تمام بدعتهای مسیحی در مورد آخر زمان عقاید عجیب و غریبی دارند. اگر شخصی یا گروهی مدعی شدند که خیلی دقیق جزئیات آخر زمان را می دانند، مشکوک به بدعت می باشند!

15- آنها می گویند بوسیله فرشتگان دستگذاری شده اند و همچنین یوحنا ، پطرس و یعقوب آنها را دستگذاری کرده اند!

16- آنها به 3 آسمان معتقدند که یکی برای گناهکاران ، دومی برای مورمونهای گناهکار و مسیحیان غیر مورمون و سومی مخصوص مورمونها است!

17- به گناه اولیه آدم معتقد نیستند. (رومیان 5:12)

و عقاید عجیب و غیر کتاب مقدسی و دروغ دیگر.

قابل ذکر است که اسمیت نبوتهای بسیاری کرد که بسیاری از آنها اشتباه بوده است.

درس کاربردی که ما می توانیم بگیریم این است که مواظب هدایتهای خود و نبوتهای دیگران باشیم . ما نباید نبوتها را خوار بشماریم ولی  کلام خدا محور ایمان ماست و هرچیزی که با آن در تضاد باشد، قابل قبول نیست.

بی احتیاطی ما در این زمینه می تواند باعث شود برای همیشه از خدا دور شویم.

کلام خدا می گوید قوم من بعلت نداشتن معرفت هلاک شدند. (هوشع 4:6)

2- بدعت شاهدان یهوه :

چارلز تیز راسل در سال 1870 مؤسس این بدعت می باشد.

چارلز راسل عضو کلیسای پروتستان بود و جدا شد و کتابی نوشت و گفت که خواندن آن از انجیل مهمتر است.

او ادعا می کرد که او ترجمه درست کلام خدا را انجام داده ولی بعدها معلوم شد که او اصلاً عبری و یونانی نمی داند[6]! او از طرف هیچ کلیسایی دستگذاری نشده بود و اجازه تعلیم نداشت . او نیز در زمینه اخلاقی فاسد بود و در حالیکه همسر داشت با زن دیگری ارتباط داشت! او همچنین در کارش نیز شخصی متقلب و دزد بود. او گندمهایی را با ادعای اعجازآور بودن آنها با قیمتی چندین برابر به مردم ساده فروخت. شاهدان یهوه نیز جمیعتی 10-15 میلیونی در دنیا دارند. عقاید آنها اینگونه است.

1- شاهدان یهوه کلام خدا را در جهت منافع و عقاید خود عوض می کنند. مثلا بجای کلمه "روح القدس" کلمه "قوت فعال خداوند" و بجای کلمه "خدا" کلمه "یهوه" را تغییر داده اند. آنها مثلا یوحنا 1:1 را که می گوید :"در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود " را که آشکارا الوهیت مسیح را نشان می دهد به صورت زیر تغییر داده اند. در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه از خدا {یک خدا یا خدایی}بود.

کتاب شادروان اسقف اعظم زاره آزناوریان (از اسقفان کلیسای ارتودکس رسولی ارامنه) در مورد "کتاب مقدس تحریف شده شاهدان یهوه" کتابی نوشته اند که کتاب فوق العاده عالی است و این حقیقت را آشکارا نشان می دهد که شاهدان یهوه در کجاها کتاب مقدس را تغییر داده اند و  به چه علتی نمی توان اینگونه ترجمه کرد. این اسقف عزیز لبنانی که الآن نزد خداوند هستند، به علت فعالیتشان در زمینه مبارزه با این بدعت و حتی نوشتن جزوه "شاهدان یهوه یا شاهدان دروغین " حتی یکبار در دفتر او اقدام به بمبگذاری از طرف این افراد کاذب  و فرزندان تاریکی، شده است که البته صدمه ای به ایشان وارد نشد.

trinity-godhood

2- شاهدان یهوه آموزه تثلیث را نمی پذیرند.

آنها می گویند پدر یهوه است و بالاتر از پسر است. پسر خلق شده است یعنی زمانی بوده است که پسر نبوده است (همان عقیده انحرافی آریوس است) و این کاملاً برخلاف اعتقادنامه مسیحیان و انجیل است. همچنین آنها روح القدس را داری شخصیت نمی دانند بلکه می گویند او نیروی فعال خداست. در حالیکه انجیل صریحاً اعلام می کند که روح القدس تعلیم می دهد، تسلی می دهد، هدایت می کند، سخن می گوید، محزون می شود و تمام این چیزها برای یک نیرو غیر قابل تصور است.

 

3- شاهدان یهوه روح القدس[7] و مسیح[8] را خدا نمی دانند. آنها برای روح القدس شخصیتی قائل نیستند و مسیح را به عنوان اولین مخلوق قبل از آفرینش هر چیز دیگری قبول دارند. آنها می گویند مسیح یک انسان معمولی بود ولی بعد از تعمید موجود تازه ای شد که با تعلیم صحیح انجیل در عبرانیان 13:5 که می گوید: " عیسی مسیح دیروز ، امروز و تا ابد الاباد همان است " در تناقض است. آنها می گویند مسیح آغازی داشته، مخلوق است و نه خدا. جالب تر از همه این که آنان معتقدند مسیح قبل از انسان شدنش میکائل بود و برادر شیطان لوسیفر است. آنها می گویند شیطان هم مثل مسیح پسر خدا است ولی برضد خدا برخاست.

4- شاهدان یهوه مصلوب شدن مسیح و ریخته شدن خونش را برای گناهان ما قبول ندارند. می گویند او مصلوب نشد او را از ستونی چوبی آویزان کردند و دار زدند.  واقعاً عجیب است نه! حال نمی دانم این عقیده را از کجا استنتاج کرده اند. در حالکیه 4 انجیل به وضوح مصلوب شدن او را بیان می کنند (متی 27: 35، مرقس 15: 24- لوقا 23: 33 –یوحنا 19: 18) و در انجیل در حدود 72 بار در مورد خون عیسی و صلیب او صحبت شده است. به علاوه اگر این دوستان کمی به خود زحمت بدهند و تاریخ را بخوانند[9]  متوجه این حقیقت خواهند شد که مسیح حقیقتاً مصلوب شده است.

5- شاهدان یهوه به قیامت فیزیکی یعنی قیامت بدنی عیسی و همچنین قیامت ایمانداران ایمان ندارند و تنها به قیام روح ایمان دارند در حالی که از سویی دیگر می گویند روح نیز ابدی نیست![10]

6- شاهدان یهوه نیز مثل بقیه بدعتهای مسیحی تاریخ های مکرری در مورد بازگشت ثانویه مسیح اعلام کردند و مدعی شدند . این در حالی است که مسیح صریحاً گفته بود کسی زمان بازگشت او را نمی داند. (متی 24: 23 – 24: 36) شاهدان یهوه سال 1874 و بعداً بار دیگر سال 1914 را  بر اساس محاسبات عجیبی سال بازگشت مسیح اعلام کردند و وقتی عیسی بر خلاف انتظار آنان رجعت نکرد آنرا به شکلی دیگر تعبیر و تفسیر کردند و مدعی شدند که او آمده  و ملکوت خود را که همان گروه شاهدان یهوه باشند را تأسیس نموده!

آنچه برای ما مهم است این است که تفسیرهای اشتباه کلام، ممکن است ما را به بدعت بکشاند. هر فرقه ای که تاریخی برای بازگشت مسیح اعلام کرد می توانید روی آن فرقه خط بکشید.

7- شاهدان یهوه به جاودانه بودن روح معتقد نیستند و می گویند که روح با مرگ به نیستی تبدیل می شود. حال اینکه در روز قیامت چه اتفاقی رخ می دهد سؤالی است که میباید از آنها پرسید! این هم یکی دیگر از تناقضات در تعالیم آنهاست.

8- شاهدان یهوه به عادل شدن با اعمال نیک معتقدند. آنهامی گویند مرگ مسیح لازم بود ولی برای نجات ما کافی نبود و ما با اعمالمان می بایست عادل شویم. کلام خدا از زبان پولس می گوید ملعون است کسی که راه نجات دیگری را نشان دهد. (غلاطیان 1: 8)

9- شاهدان یهوه به جهنم ابدی و مجازات گناهکاران ایمان ندارند و مرگ و نیستی ابدی را همان مجازات آنها می دانند، ولی این گفته با تعلیم صریح کلام خدا مبنی بر ابدی بودن حیات جاودانی و عذاب جاودانی در تضاد است . (متی 25: 46 ) آنها خود را دلسوزتر و داناتر و عادل تر از خدا می شمارند!

10- آنها معتقدند که بعد از مرگ فرصتی دوباره به همه مردم داده می شود و اگر مسیح را نپذیرند، بدون درد می میرند. (این ادعای آنان در تضاد با عبرانیان 9: 27 می باشد).

همانطور که مشاهده می کنید عقاید این بدعت یک فلسفه جدیدی است که هیچ ارتباطی با حقیقت کتاب مقدس ندارد.

11- با هر گونه سازماندهی ملی و مذهبی مخالفند . سربازی نمی روند (مخالف با کلام خدا در رومیان 13: 1). به انتقال خون اعتقادی ندارند  و عید و جشن نمی گیرند.

نتیجه :

متاسفانه خیلی از ما یاد گرفتیم مسیحیان چشم و گوش بسته ای باشیم و برای بعضی از ما سخنان  واعظ، اصول زندگی مسیحی را تشکیل می دهد. شنیدن موعظه خیلی اهمیت دارد، چون ایمان از شنیدن است و شنیدن از کلام خدا (رومیان 10: 17) ولی اساس ایمان ما باید به همراه تفتیش عمیق در کلام خدا و ملاقات واقعی با خدا در چارچوب کلامش باشد. خدا می خواهد ما از قالب فقط سرود خواندن و موعظه شنیدن بیرون بیاییم  و خدا را عمیقاً بشناسیم و به دیگران نیز بشناسانیم. 

داشتن تجربه روحانی در مسیحیت کافی نیست، هر چند مهم است. تمام کسانی که از تعلیم راستین کلام خدا منحرف شدند به خاطر فاصله گرفتن از کلام خدا بوده (حتی بعضی از آنها ادعای تجارب خاصی را نیز داشته اند!).آنها از اطاعت کلیسا و کلام خدا و رهبرانشان سر باز زده اند  و برای خود تفاسیر دلخواه را آفریده اند.

امروز زمان آن است که ما با کلام خدا آشتی کنیم. زمان آن است که در آن ریشه بدوانیم و کلام خدا دولتمندانه در ما ساکن شود.

آیا می خواهید به افردی که به انجیل ایمان دارند و خود را مسیحی می دانند ولی منحرف شده اند کمک کنید . بیایید دعا کنیم که خدا به ما غیرت عطا کند (دوم قرنتیان 11: 2) تا بیشتر و بهتر خدا را بشناسیم و فقط یک مسیحی احساساتی نباشیم بلکه یک مسیحی  با تفکر و تعمق بیشتری باشیم.

 تمام آنهایی که هم عاشق خدا هستند و هم او را خوب می شناسند، می توانند تبدیل به ابزاری مفید برای خدا بشوند.

امروز برای این بدعتها و پیروان آن دعا کنیم که خدا کلامش را بر انان مکشوف سازد و در قلب و فکر ما راههایی برای خدمت به آنان با محبتی بی نظیر، نشان دهد.

توضیحات تکمیلی:

 [1]  بدعتکاران کسانی هستند که از ایمان مسیحیت در اصول اساسی دور شده اند. آنها عموماً در اثر افراط در یک جنبه از مسیحیت و یا تفسیر اشتباه و یا نبوتهای اشتباه منحرف شده اند. وظیفه ما این است که با محبت و پری کلام، حقایق را برای آنها آشکار سازیم تا نقاب از چهره آنها بازشود (دوم قرنتیان 3:16) و آنها خدا را بهتر بشناسند.

 

[2]  در مورد ایمان صحیح به تثلیث باید این موارد را پذیرفت:

 1-کتاب مقدس صریحاً می گوید خدا واحد است.

2-کتاب مقدس صریحاً نشان می دهد که پدر، خداست.

3- کتاب مقدس صریحاً نشان می دهد که پسر، خداست.

 4-کتاب مقدس صریحا نشان می دهد که روح القدس نیز خداست.

5- کتاب مقدس صریحاً در مورد رابطه پدر ، پسر و روح القدس سخن می گوید و در آیات بسیاری گاهی به دو و نیز گاهی به سه شخصیت از آنها با هم، اشاره دارد.

6-کتاب مقدس صریحاً نشان می دهد که پدر پسر نیست و پدر روح القدس نیست و پسر نیز روح القدس نیست.

 7-تنها نتیجه ای که از این تعالیم می شود گرفت آموزه "تثلیث" است یعنی " خدای واحد و یکتا در سه شخصیت متمایز "پدر – پسر – روح القدس" اما در عین حال هم ذات"

 

[3]  اکثر مسیحیان در مورد منشاء روح آدمی دو نظر دارند:

1-     موروثی بودن روح (Traducianism) که معتقدند ارواح انسانها از طریق تولد به نسل بعدی منتقل می شود (ترتولیان این عقیده را داشت.)

2-آفرینش گرایی (Creationism) که معتقدند خدا روح هر فرد را در زمان تشکیل نطفه و تولدش می آقریند(کاتولیکها این عقیده را دارند.) (منبع: کتاب "شناخت انسان و گناه" دنیل بی پکوتا)

[4]  روح القدس تعلیم می دهد، هدایت می کند، غمگین می شود  و … و اینها خصوصیات یک نیرو نمی تواند باشد بلکه فقط و فقط  یک شخصت به تمام معنا دارای این خصوصیات می باشد.

[5] امكان‌ دارد كه‌ برخی‌ از مسیحیان‌ كلیسای‌ قرنتس‌ بجای‌ ایماندارانی‌ كه‌ بدون‌ غسل‌ تعمید مُرده‌ بودند تعمید می‌گرفتند. در هیچ‌ جای‌ دیگری‌ در عهدجدید اشاره‌ای‌ به‌ این‌ رسم‌ نشده‌ است‌.(- پولس‌ رسول‌ نیز در اینجا راجع‌ به‌ اینكه‌ آیا این‌ كار آنها خوب‌ و یا بد است‌، چیزی‌ نمی‌گوید. تا آنجا كه‌ می‌دانیم‌، در هیچ‌ گروه‌ و كلیسای‌ دوره رسولان‌ نیز این‌ رسم‌ رواج‌ نداشت‌ه.) (مرجع: تفسیر کاربردی عهد جدید)

 احتمالاً پولس با توجه به وجود این رسم غلط در بین آنها ، بدون آنکه آنرا تأئید کند ، می خواسته از این مبحث برای اثبات قیامت مردگان بهره جوید.

[6]  زبان اصلی عهد عتیق به عبری و قسمتهای محدودش به آرامی می باشد و زبان اصلی عهد جدید یونانی بوده است.

[7]  الوهیت مسیح: خدا (یوحنا 1:1، 20: 26-29) ابدی و ازلی (یوحنا 1: 1، 8: 58، میکاه5: 2) حضور مطلق (یوحنا 3: 13، متی 18:20، 28: 20)علم مطلق (یوحنا 2: 23-24، 4: 29، 16: 30، 21: 17، کولسیان 2: 3) قادر مطلق (اشعیا 9: 6، متی 28: 18، یوحنا 5: 19)غیر قابل تغییر (عبرانیان 13 :8)( وقتی عیسی در جسم بود از تمام صفات الهی خود استفاده نکرد) مسیح خالق و نگهدارنده عالم (یوحنا 1: 3، کولسیان1: 16-17، عبرانیان 1: 3-10)مسیح بخشنده گناه (متی 9: 6) مسیح زنده کننده مردگان و داور آینده (یوحنا 9: 25-29)پرستش خود را پذیرفت(یوحنا 20: 28)

 

[8]  الوهیت روح القدس:خدا: (اعمال 5: 3-4 – دوم قرنتیان 3: 17-18) ابدی (عبرانیان 9: 14)علم مطلق (اول قرنتیان 2: 10-11)قادر مطلق (لوقا 1: 35)حضور مطلق (مزمور 139: 7-10) حضور در آفرینش (پیدایش 1: 2) تولد تازه (یوحنا 3: 5)الهام کتاب مقدس (دوم پطرس 1: 21) زنده کردن مردگان (رومیان 8: 11) کلام او کلام خداست (عبرانیان 3: 7-10)

 

[9]  شهادت منابع تاریخی :

 1-تاسیتوس (55-117 میلادی) مورخ شهیر رومی ، نام و منشاء مسیحیان را به" كریستوس" مسیح نسبت می دهد كه در زمان حكومت امپراطور "تیبربوس" توسط فرماندار پنطوس پیلاطوس به مرگ محكوم شد .

2-پلینی در سال 112 میلادی طی نامه ای به امپراطور ترا‍ژان در مورد مسیحیان می گوید. آنها از دروغ ، زنا و دزدی و خیانت در امانت دوری كرده مسیح را مانند خدا می پرستند و برای او سرود می خوانند.

3-لوسیان (125-190 میلادی) می نویسد: مسیح در فلسطین مصلوب شد  زیرا این آئین جدید را آغاز كرد . مسیح به شاگردانش می آموخت كه برادر یكدیگرند و باید احكام او را نگاه دارند. لوسیان مسیحیان را برای پرستش آن معلم مصلوب مسخره می كند.

 4-یوسفوس (37-100 میلادی) یعقوب را برادر عیسای معروف به مسیح می خواند . او مسیح را مرد دانشمندی می داند كه در زمان پیلاطس به اعدام توسط صلیب محكوم شد. (مرجع: کتاب "معرفی عهد جدید" مریل سی تنی)

 

[10]  ادونتیستها نیز متأسفانه اين نظر اشتباه را دارند. که اعتقادی بدعت آمیز است.

برگرفته از وب سایت مرکز پژوهشهای مسیحی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO