نبوت و پیشگویی؟
آیات اصلی
اعداد ۱۲: ۶ اگر در میان شما نبیای باشد، من كه یهوه هستم، خود را در رؤیا بر او ظاهر میكنم و در خواب به او سخن میگویم.
تثنیه ۱۳: ۱-۳ اگر در میان تو نبیای یا بیننده خواب از میان شما برخیزد، و… تو را خبر داده، گفت خدایان غیر را كه نمیشناسی پیروی نماییم،… سخنان آن نبی یا بیننده خواب را مشنو،…
تثنیه ۱۸: ۲۲ هنگامی كه نبی به اسم خداوند سخن گوید، اگر آن چیز واقع نشود و به انجام نرسد، این امری است كه خداوند نگفته است.
دوم پادشاهان ۱۷: ۱۳ و خداوند به واسطة جمیع انبیا و جمیع رائیان بر اسرائیل و بر یهودا شهادت میداد و میگفت: «از طریقهای زشت خود بازگشت نمایید و اوامر و فرایض مرا… نگاه دارید.
یوئیل ۲: ۲۸ و بعد از آن روح خود را بر همه بشر خواهم ریخت و پسران و دختران شما نبوّت خواهند نمود و پیران شما و جوانان شما رؤیاها خواهند دید.
متی ۷: ۱۵-۱۶ از انبیای كَذَبِه احتراز كنید،… ایشان را از میوههای ایشان خواهید شناخت.
لوقا ۲۴: ۲۷ پس از موسی و سایر انبیا شروع کرده، اخبار خود را در تمام کتب برای ایشان شرح فرمود.
اول تسالونیکیان ۵: ۱۹-۲۱ روح را اطفا مکنید. نبوتها را خوار مشمارید. همه چیز را تحقیق کنید، و به آنچه نیکو است متمسک باشید.
عبرانیان ۱: ۱-۲ خدا که در زمان سلف به اقسام متعدد وطریقهای مختلف بوساطت انبیا به پدران ما تکلم نمود، در این ایام آخر به ما بوساطت پسر خود متکلم شد…
اول پطرس ۱: ۱۰-۱۱ درباره این نجات، انبیایی… تفتیش و تفحص میکردند و دریافت مینمودند که کدام و چگونه زمان است که روح مسیح که در ایشان بود از آن خبر میداد، چون از زحماتی که برای مسیح مقرر بود و جلالهایی که بعد از آنها خواهد بود، شهادت میداد.
دوم پطرس ۱: ۲۱ زیرا که نبوت به اراده انسان هرگز آورده نشد، بلکه مردمان به روحالقدس مجذوب شده، از جانب خدا سخن گفتند.
خدای زنده نبوت
هم قوم اسرائیل در عهد قدیم و هم مسیحیان کلیسا در عهد جدید انتظار دارند که خداوند از طریق انبیا با آنها سخن بگوید (اعداد ۱۲: ۶؛ اول قرنتیان ۱۴: ۲۴-۲۵). بیشتر مطالب عهد قدیم را انبیا نوشتهاند (اشعیا تا ملاکی)، و حتی کتابهای تاریخی عهد قدیم نیز پر است از داستانهایی درباره سموئیل نبی (اول سموئیل ۳: ۲۰)، ایلیا (اول پادشاهان ۱۸: ۳۶)، و الیشع (دوم پادشاهان ۲: ۱۵؛ ۳: ۱۱). برخی از رهبران و بزرگان قوم و بویژه ابراهیم و موسی نیز نبی نامیده شدهاند (پیدایش ۲۰: ۷؛ تثنیه ۳۴: ۱۰). همچنین تعداد زیادی نبی زن نیز وجود داشت از قبیل مریم خواهر هارون (خروج ۱۵: ۲۰)، دبوره داور (داوران ۴: ۴)، حُلْدَة نبیه (دوم پادشاهان ۲۲: ۱۴)، و زن اشعیا (اشعیا ۸: ۳).
همسایگان مجاور اسرائیل بتهای ساخته شده از چوب و سنگ را میپرستیدند، اما خدای عهد قدیم یک خدای زنده بود (اشعیا ۴: ۱۸-۲۲). کتاب مقدّس یک خدای دانا را به ما نشان میدهد که مردان را برانگیخته و الهام میبخشد تا پیامهای او را بنویسند (ارمیا ۳۶: ۴؛ دانیال ۷: ۱). در واقع خداوند برای نوشتن کتاب مقدّس با نویسندگان زیادی همراهی کرده و با ایشان مشارکت داشته است (خروج ۲۴: ۱۲؛ ۳۴: ۲۷؛ تثنیه ۳۱: ۲۴؛ هوشع ۸: ۱۲). پطرس مینویسد: و این را نخست بدانید که هیچ نبوت کتاب از تفسیر خود نبی نیست. زیرا که نبوت به اراده انسان هرگز آورده نشد، بلکه مردمان به روحالقدس مجذوب شده، از جانب خدا سخن گفتند (دوم پطرس ۱: ۲۰-۲۱). کتاب مقدّس همچنین خدای قادر و قدرتمندی را به ما نشان میدهد که بر مسیر تاریخ تسلط دارد (مفالات عمومی: مقدمه تاریخچه نجات مشاهده شود). گرچه مردم اغلب در مقابل خداوند مقاومت میکنند و حتی بر علیه تدابیر او عمل میکنند، اما خداوند میتواند هر وقتی که بخواهد بر یک چنین مخالفینی مسلط شود. از اینرو خداوند همیشه میتواند مطمئن باشد که هر آنچه را مکشوف میسازد دقیقا به همان طریقی اتفاق خواهد افتاد که او در نظر گرفته است (اشعیا ۵۵: ۱۱).
تمامی تاریخ در تحت هدایت و رهنمود خداوند حرکت میکند، و این شامل تاریخ فدیه نوع بشر نیز میشود که در عیسی مسیح متمرکز شده است. مسیح به شاگردانش تعلیم داد که عهد قدیم پر از نبوتهایی در مورد زندگی، مرگ، و قیام شخص او میباشد (لوقا ۲۴: ۲۷، ۴۴؛ اعمال ۱۰: ۴۳؛ ۲۸: ۲۳). از آنجاییکه مسیح کلید درک هر دو عهد قدیم و جدید است، پس این کاملا درست خواهد بود که از چشم انداز عهد جدید به گذشته و به عهد قدیم نگاه کنیم.
دیدگاه کتاب مقدّس نسبت به نبوت شامل چیزی به مراتب بیشتر از یک پیشگویی ساده از رویدادهای آینده است. بسیاری از نبوتها که در عهد قدیم جای گرفتهاند شامل پیشگوییهای بسیار کمی هستند. آنها را میتوان به عنوان موعظههای مکتوبی در نظر گرفت که تشویقی یا هشدار دهنده هستند، چنانچه انبیا بسیاری از آنها را در انظار عمومی موعظه کردند (برای مثال، ارمیا ۲: ۱-۲؛ حزقیال ۲: ۳-۷). این معمول شده است که این دو نوع نبوت متفاوت را به عنوان نبوتهایی مبتنی بر ” آگاهی دهنده“ و ” پیشگویی کننده“ در نظر میگیرند. نبوتهای ” آگاهی دهنده“ اشاره به نبوت انبیایی دارد که از جانب خداوند به مردم درباره وضعیت گذشته و کنونی آنها سخن میگویند. اغلب نبوتها بر اساس هشدار به مردم جهت دست کشیدن از گناه و تشویق آنها برای بازگشت بسوی خداوند قرار داشته است (دوم پادشاهان ۱۷: ۱۳). نمونههایی از این نوع نبوتها در اشعیا فصلهای ۵۵-۵۹ دیده میشود. اما نبوتهای ” پیشگویی کننده“ شبیه بسیاری از نبوتهایی است که در کلیساهای امروزی رایج است، نبوتهای کتاب مقدّس مستقیما الهام گرفته شده از روحالقدس است. انبیای عهد قدیم اعلام میکردند که پیامهای آنها مستقیما از کلام خداوند است (ارمیا ۱: ۴؛ هوشع ۱: ۱؛ یوئیل ۱: ۱). بسیاری از مسیحیان ” سخنان نبوتی“ را که امروز در کلیساها به عنوان الهام شده از طرف خداوند بازگو میشود میپذیرند، اما تصدیق میکنند که این نبوتها اغلب شامل حال جماعت محلی همان کلیسا میشود و از اینرو همانند نبوتهای کتاب مقدّس معتبر نیستند. اما برعکس موعظهها یا سخنان نبوتی امروزی، نبوتهای کتاب مقدّس همچنان به اعتبار و اقتدار خود در زندگی تمام ایمانداران ادامه میدهند.
از طرف دیگر نبوتهای پیشگویی کننده اشاره به سخنانی دارد که نبی در آن بازگو کننده وضعیت آینده مردم از طرف خداوند است. این ممکن است شامل تشویق سادهای بر این مبنا باشد که خداوند به آنها برکت خواهد داد (اشعیا ۵۱: ۱-۱۶)، یا هشداری باشد مبتنی بر اینکه خداوند آنها را برای گناهانشان داوری خواهد کرد (اشعیا ۵۱: ۱۷-۲۳). سایر نبوتهای پیشگویی کننده، جزئیات خاصی را درباره آینده بازگو میکنند (دانیال فصل ۲، ۴)، یا ثبت کننده جزئیات رویاهایی در مورد رویدادهای آینده است (دانیال فصلهای ۷-۱۲). حتی نبوتهای پیشگویی کننده بدین خاطر به انجام نرسیده است تا اشتیاق ما به آگاهی از آینده را برآورده سازد. بلکه منظور خداوند بواسطه چنین نبوتهایی بیشتر فراخواندن قوم خود برای بازگشت به قدّوسیت است، بخصوص آنانی را که در همان زمان نبوت زندگی میکردهاند.
هم در نبوت ” آگاهی دهنده“ و هم در نبوت ” پیشگویی کننده“، خداوند پیام خود را بواسطه یک نبی به گوش شنوندگان میرساند. نبی از جانب خداوند به مردم سخن میگوید. نبی در واقع در جای خداوند میایستد، چنانچه الهام خداوند بر نبی حاکی از حضور او در مقابل مردم است (اشعیا ۱: ۲؛ عزرا ۵: ۱). هر دو نوع نبوت هم در طی خدمت عیسی مسیح (لوقا ۲۴: ۱۹؛ مرقس ۱۳: ۲-۳۱)، و هم در کلیسای عهد جدید همچنان به تداوم خود ادامه داده است (اعمال ۲: ۱۷-۱۸؛ ۲۱: ۸-۱۱). برخی از مسیحیان بر این باورند که طبیعت و جوهره نبوت بعد از پیروزی مسیح بر صلیب تغییر کرده است. در هنگامی که بسیاری از نبوتهای عهد قدیم پر از هشدار و داوری است، پولس ابراز میکند که انبیای کلیسا برای بنا و نصیحت و تسلی مردم نبوت میکنند تا از اینرو کلیسا را بنا نمایند (اول قرنتیان ۱۴: ۳-۵). خواه طبیعت و جوهره نبوت تغییر کرده باشد یا نکرده باشد، بسیاری از این مسیحیان که سخنان نبوتی امروز مورد پذیرش آنها میباشد متمسک به این بیانیه پولس میشوند که حکیمانه کلیسا را هدایت کنید تا اعضای کلیسا آنرا درک کنند.
فرایند مکاشفه و تحقق جزئی
بسیاری از نبوتها باید به عنوان بخشی از یک فرایند مکاشفهای بلند مدت در نظر گرفته شوند. خداوند بعدها خود را بیشتر از آن چیزی که به نیاکان اولیه ما مکشوف ساخته بود به انبیا مکشوف ساخت، و البته یقینا نه به اندازهای که او خود را از طریق مسیح و رسولان مکشوف ساخت (عبرانیان ۱: ۱-۲؛ اول پطرس ۱: ۱۰-۱۱). اشتیاق و فرامین خداوند به مرور ایام در سراسر تاریخ اسرائیل بیشتر و بیشتر شناخته شد، این شناخت اول از طریق شریعت موسی، و سپس از طریق کتابهای نبوتی و منظوم عهد قدیم حاصل شد. حتی رستاخیز از مردگان در مرحله نخست بوضوح آموزش داده نشد بلکه بتدریج مکشوف گردید تا اینکه وعدههای مسیح آنرا در عهد جدید کاملا روشن ساخت (مقالات عمومی: وقایع پس از مرگ؟ مشاهده شود). این روند تدریجی ” فرایند مکاشفه“ نامیده میشود.
یکی از مهمترین نبوتهایی که بتدریج مکشوف شد انتظار برای یک فدیه دهنده در آینده یعنی مسایا بود. واژه واقعی ” مسایا“ یا مسح شده فقط در نزدیکی انتهای دوران عهد قدیم مکشوف شد (دانیال ۹: ۲۵-۲۶؛ با پسر انسان در ۷: ۱۳ مقایسه شود). هر چند عیسی مدتها قبل به دنیا آمده است اما محققین یهودی میتوانند نشانههای مسیح را در سراسر کتاب عهد قدیم بیابند. عیسی و رسولان این نشانهها را بیشتر آشکار ساختند. مسیحیان حتی از دیدگاه عهد جدید در ارتباط با واکنش خداوند به سقوط انسان، نجات دهندهای را دیدند که آمدن او پیش بینی شده بود (پیدایش ۳: ۱۵). خدمت مسیح بوضوح متناسب با وعده داده شده به اسرائیلیهای اولیه مبتنی بر نبیای در آینده بود که ” مثل موسی“ میباشد (تثنیه ۱۸: ۱۵-۱۸؛ یوحنا ۱: ۴۵). ناتان نبی به داود وعده داد که کرسی سلطنت او تا به ابد پایدار خواهد ماند (دوم سموئیل ۷: ۱۲-۱۶). مطمئنا منظور چیزی بیش از صرفا یک نسل داود بوده است، زیرا فقط عیسی مسیح میتوانست این وعده را کاملا تحقق بخشد. در واقع مسیح چیزهای بسیاری را که درباره پادشاهی داودی در آینده نبوت شده بود به تحقق رساند برای مثال، ارمیا ۲۳: ۵-۶؛ حزقیال ۳۴: ۲۳ مشاهده شود). اشعیا در مورد به دنیا آمدن ولدی از نسل داود نبوت میکند که او را عمانوئیل یعنی ” خدا با ماست“ و خدای قدیر و سرور سلامتی خواهند نامید (اشعیا ۷: ۱۴؛ ۹: ۱-۷؛ ۱۱: ۱-۱۰). این القاب الهی برای یک مخلوق انسانی اشاره به انسانی با ذات الهی عیسی مسیح دارد. شاخه خداوند اشعیا باید یک خدمت روحانی صاف و روشن باشد زیرا او مردم صهیون را از گناه و آلودگی پاک ساخته تا اینکه همه آنها مقدّس خوانده شوند (اشعیا ۴: ۲-۶). بعد از بازگشت از تبعید، خداوند دوباره بیشتر مکشوف خواهد شد. کاهن اعظم در دوران زکریا از مردان علامت بود و نشانهای بود از هر آنچه که باید در آینده رخ میداد، یعنی برای هنگامی که بنده خداوند، شاخه به مقام پادشاهی و کهانت نائل میشود (زکریا ۳: ۸؛ ۶: ۱۲-۱۳؛ مقالات عمومی: نمونهها و پیش بینی وقایع مشاهده شود).
مفهوم تمامی اینها این بود که در طی دوران عهد قدیم فقط بخشی از وقایع آشکار شده بود و نیاز به مکاشفه بیشتری بود. قبل از آمدن مسیح، یهودیان امید به یک پادشاهی مسیحایی دنیوی و سیاسی داشتند که بتواند قوم اسرائیل را از تحت حاکمیت رومیان نجات دهد (اعمال ۱: ۶). مسیح نشان داد که این یک امید اشتباه بوده است. عیسی با درک و برداشت از عبارات ” خادم رنجدیده“ اشعیا به عنوان نبوتهای مسیحایی (اشعیا فصلهای ۴۲-۵۳، بویژه ۵۳)، بطور مداوم به شاگردانش تعلیم میداد که انتظار آنها از مسایا باید بر اساس رنج و مرگ به منظور آزادی روحانی پیروان او از قید گناه و شرارت در نظر گرفته شود (مرقس ۸: ۳۱؛ ۹: ۳۱؛ ۱۰: ۳۳-۴۵؛ لوقا ۲۴: ۲۶-۲۷). در روند رو به تکامل مکاشفه، مکاشفاتی از این قبیل اغلب تعجب برانگیز بودند. مکاشفه جدیدتر در تناقض با نبوت ناکامل اولیه قرار ندارد. بلکه به آن افزوده شده است. اگر چیز جدیدی یا تعجب برانگیزی در نبوتهای بعدی وجود نداشته باشد، ما نمیتوانیم آنرا فرایند رو به رشد مکاشفه بنامیم. مکاشفه اغلب در مرحله نخست ناکامل است. بعد از آمدن مسیح چیزهای زیادی روشن گردید. پطرس مینویسد که از طریق تعلیم مسیح، کلام انبیا را نیز محکم تر داریم (دوم پطرس ۱: ۱۹).
مکاشفات یا اقدامات بعدی خداوند در جهت فدیه نوع بشر، اغلب سبب تغییر تفسیر و تعبیر ما از نبوت اولیه میشود. این پی آمد فرایند مکاشفه میتواند در خود عهد قدیم نیز دیده شود. برای مثال، خداوند به ابراهیم و نسل او وعده سرزمین کنعان را داد (پیدایش ۱۵: ۷، ۱۸؛ ۱۷: ۱۶-۱۷)، اما این وعده صرفا صدها سال بعد به تحقق رسید یعنی زمانی که نسل ابراهیم مصر را در تحت رهبری موسی ترک و سرزمین کنعان را در تحت رهبری یوشع تسخیر نمود. مشابه آن، وقتی یعقوب به یوسف در مصر ملحق شد، خداوند به یعقوب گفت که او را دوباره باز خواهد آورد (پیدایش ۴۶: ۴). اما یعقوب در مصر درگذشت و فقط جنازه او برای دفن به سرزمین کنعان باز آورده شد (۵۰: ۱۲-۱۳). مدتها بعد، خداوند وعده خود به یعقوب را به شکلی دیگر و با باز آوردن نسل او به سرزمین کنعان تحقق بخشید.
دومین نکتهای که باید به یاد داشت این است که از اغلب نبوتها صرفا بخش کوچکی تحقق یافته است. یک نبوت در عهد قدیم گاهی اوقات رویدادهای بسیاری را پیشگویی میکرد، اما همه این رویدادها در یک زمان تحقق پیدا نمیکردند. بخشی از یک نبوت ممکن است در گذشته تحقق پیدا کرده باشد، در صورتیکه قسمت دیگری از آن همچنان تا به امروز به انجام نرسیده باشد. چنانچه در فرایند مکاشفه دیده میشود برخی از بارزترین بخشهایی که تا کنون تحقق یافته در نبوتهای مسیحایی بوده است. پیشگوییهای اشعیا در مورد مسایای رنجدیده (اشعیا ۵۰: ۴-۹؛ ۵۲: ۱۳-۱۵؛ ۵۳: ۱-۱۲) که نجات روحانی به همراه میآورد (اشعیا ۴: ۲-۶؛ ۴۹: ۱-۶؛ ۶۱: ۱-۲) در زندگی، و مرگ و رستاخیز مسیح تحقق یافت، اما پیشگوییهای اشعیا برای عدالت اجتماعی و داوری بر شریران هنوز تحقق نیافته است (۹: ۶-۷؛ ۱۱: ۱-۵؛ ۴۲: ۱-۴). بعدها عیسی تعلیم داد که او دوباره برای دومین مرتبه خواهد آمد تا داوری و عدالت وعده داده شده را جاری سازد (متی ۲۴: ۳۰-۳۱؛ دوم تسالونیکیان ۲: ۸؛ مکاشفه ۱۹: ۱۱؛ ۲۰: ۳). بطور مشابه، فقط بخشی از اغلب نبوتهای عهد قدیم در ارتباط با ” ایام آخر“ در طی دوران خدمت زمینی مسیح به تحقق رسید. بسیاری از آنها تا هنگام بازگشت ثانوی مسیح به تحقق کامل نخواهد رسید. برای مثال، مرگ مسیح پیشگویی دانیال را به تحقق رساند مبنی بر اینکه مسح شده ۴۸۳ سال بعد از فرمان باز سازی اورشلیم منقطع خواهد شد (دانیال ۹: ۲۵-۲۷). اما بسیاری از مسیحیان معتقد هستند که رویدادهای هفت سال آخر نبوت دانیال فقط بعد از بازگشت دوباره مسیح به تحقق خواهد رسید.
از این گذشته بسیاری از نبوتها بیش از یک بار به تحقق رسیدهاند. ما این امر را در بالا و در بازگشت یعقوب از مصر دیدهایم. تحقق مضاعف معمولا در مورد نبوتهایی دیده میشود که احیای اسرائیل را بعد از داوری خداوند پیشگویی کرده است (برای مثال، اشعیا ۴۴: ۲۴-۲۸؛ ۴۵: ۱-۱۴). بسیاری از این نبوتها در زمانی تحقق یافت که اسرائیلیها بعد از هفتاد سال از تبعید در بابل به سرزمین خود بازگشتند. اما هم یهودیان و هم مسیحیان معتقد به تحقق دیگری هستند که بسیار کاملتر بوده و در آینده رخ خواهد داد (اشعیا ۴۵: ۱۷، ۲۳-۲۵). نمونه دیگری از تحقق مضاعف در پیشگویی دانیال دیده میشود که پادشاهی از شمال آمده و معبد یهودیان را با رجاسات آلوده میسازد (دانیال ۹: ۲۷؛ ۱۱: ۳۱؛ ۱۲: ۱۱). این نبوت بوضوح بوسیله آنتیوخوس اپیفانس پنجم در سال ۱۶۸ قبل از میلاد به انجام رسید. و این اتفاق در زمانی رخ داد که او بت زئوس را در معبد اورشلیم بر پا کرد. اما مسیح بعدها نبوت کرد که مکروهِ ویرانی را که به زبان دانیال نبی گفته شده است هنوز در آینده رخ خواهد داد و رجاست دیگری در مکان قدس معبد صورت خواهد گرفت (متی ۲۴: ۱۵-۲۵). کالیگولا امپراطور روم (۳۷-۴۱ بعد از میلاد) به منظور اینکه همانند یک خدا مورد پرستش قرار گیرد تلاش کرد تا مجسمه خود را در معبد یهودیان قرار دهد، اما این واقعه هرگز رخ نداد. از اینرو بسیاری از مسیحیان بر این باورند که دومین تحقق نبوت دانیال درست قبل از بازگشت ثانوی مسیح رخ خواهد داد.
مفاد نبوت: نمادین یا عینی؟
مسیحیان همیشه با بهترین روشها برای تفسیر پیشگویی نبوتها در کتاب مقدّس موافق نیستند. یکی از راهها این است که تا جای ممکن، تلاش به درک طبیعی و عینی نبوتها شود. این فقط بدین مفهوم نیست که متن اصلی نبوت باید به طبیعی ترین و عینی ترین شکل ممکن درک و بررسی شود، بلکه تحقق نبوت نیز باید دقیقا همانطوری باشد که نوشته شده است. برای مثال، اغلب مسیحیان که پیرو این دیدگاه هستند میگویند نبوتی که درباره اسرائیل است باید به عنوان وعدهای به قوم واقعی و اصلی اسرائیل در نظر گرفته شود. اگر یک چنین نبوتی هنوز تحقق نیافته است پس قوم واقعی اسرائیل باید در آینده شکل بگیرد. پس بر همین اساس اگر نبوتی درباره قربانیهای معبد هنوز تحقق نیافته است (حزقیال فصلهای ۴۰-۴۸)، پس معبد جدیدی در آینده بنا خواهد شد تا مراسم قربانی دوباره به اجرا دربیاید (با دانیال ۹: ۲۴-۲۷ مقایسه شود). اولین گروه از محققین کتاب مقدّس بر این باور هستند که حتی وقتی شکل نمادینی در نبوت اولیه وجود دارد، این شکل نمادین اشاره به اشخاص یا رویدادهای واقعی تاریخی دارند. از اینرو ” بره ذبح شده“ در مکاشفه ۵: ۶ اشاره به مسیح واقعی در یک رویداد واقعی دارد، و صرفا شامل یک برداشت عامیانه از قربانی به مضمون روحانی آن نمیشود.
دومین گروه از مسیحیان، نبوتها را به طریقی دیگر تعبیر و تفسیر میکنند. آنها به این نکته اشاره میکنند که بسیاری از نبوتها به صورت نظم شعری بازگو شده و در مفاد آن از نمادها و تجسمات استفاده شده است. آنها میگویند که بسیاری و حتی اغلب نبوتها باید بصورتی نمادین درک و بررسی شود، و اینکه نویسندگان عهد جدید بسیاری از آنها را به همین طریق مورد نظر قرار دادهاند (برای مثال، لوقا ۳: ۵ و عبرانیان ۸: ۸-۱۲). این محققین تعلیم میدهند که نبوتهای عهد قدیم اغلب اشاره به تجدید یا احیای دوباره روحانی ما دارند و بیشتر از آن بطور خاص اشاره به تجدید و احیای دنیوی ما نیز دارند. اغلب این محققین گروه دوم برای ارائه نمونهای از عهد جدید، بر این باورند که پادشاهی هزاره در مکاشفه ۲۰: ۱-۲ یک پادشاهی زمینی در آینده نیست، بلکه نمادی از نقش روحانی مسیح در آسمان و در کلیسا میباشد. آنانی که معتقد به این دیدگاه دوم هستند توافق دارند که برخی از نبوتها به مفهوم واقعی کلمه و بصورت عینی تحقق پیدا کرده اند، اما آنها به این نکته نیز اشاره میکنند که اغلب نبوتها تا قبل از تحقق یافتن نمیتواند واقعا بدرستی مورد تعبیر و تفسیر قرار گیرد. ما فقط زمانی میتوانیم به آگاهی از بخشهای نمادین و بخشهای عینی بسیاری از نبوتها دست پیدا کنیم که این نبوتها تحقق یافته باشند.
بیاییم نگاهی به یک نبوت در عهد قدیم داشته باشیم تا ببینیم از دیدگاه هر یک از این دو گروه چطور مورد تعبیر و تفسیر قرار میگیرد. اشعیا ۴۹: ۸-۲۶ یکی از بی شمار متونی است که در مورد احیای اسرائیل در آینده پیشگویی میکند. تمامی محققین کتاب مقدّس توافق دارند که فقط بخشی از این نبوتها در زمان بازگشت اسرائیلیها از اسارت در بابل به تحقق رسیده است. اغلب آنانی که تا حد ممکن این نبوتها را بصورت عینی و به مفهوم واقعی کلمه مورد بررسی قرار دادهاند میگویند که این وعدهها در یک محدوده تاریخی پس از بازگشت ثانوی مسیح و در طی دوران پادشاهی زمینی هزاره برای قوم یهود به تحقق خواهد رسید. اغلب آنانی که اکثریت نبوتها را بصورتی نمادین مورد بررسی قرار میدهند میگویند که این وعدهها به مضمونی روحانی از طریق کلیسا کاملا به تحقق رسیده است، پس از اینرو هیچ بخشی از این نبوت باقی نمانده که بخواهد در آینده و در این دنیا به تحقق برسد.
پیروان مسیحی هر دو دیدگاه باید کاملا مراقب باشند. بررسی نبوتها از هر دو طریق میتواند چنان به افراط کشیده شود که فاقد هرگونه مضمون و مفهومی شود. آنانی که پیرو اولین دیدگاه هستند نباید چنان بر درک عینی نبوتها پافشاری کنند که در انتها تعلیمات آنها فاقد هر گونه مفهومی شود: هیچ کسی باور نمیکند که حقیقتا کوهها در دوران یحیی تعمید دهنده هموار شده و درهها پر شده باشند (لوقا ۳: ۴-۶). و آنانی که پیرو دومین دیدگاه هستند نباید چنان بر درک نمادین نبوتها پافشاری کنند که در انتها تحقق نبوتها را بصورت عینی و به مفهوم واقعی کلمه ندیده بگیرند: همه مسیحیان موافق هستند که ” خادم رنجدیده“ در کتاب اشعیا فصل ۵۳ بسیار فراتر از نماد اسرائیلیهای رنجدیده به عنوان یک قوم است، بلکه این نبوت بطور عینی در طی مصلوب شدن یک شخص به نام عیسی مسیح به تحقق رسید. محققین هر دو گروه هم عقیده هستند که اگر مفهوم اصلی متن کتاب مقدّس برای تشخیص و درک مفهوم نمادین نبوت نادیده گرفته شود، درک نمادین نبوت از کارایی خوبی برخوردار نخواهد بود.
مسئله انبیای دروغین
خداوند میخواست قوم او از خدای خود سوال و درخواست کنند (اشعیا ۸: ۱۹)، و از اینرو او وعده داد تا انبیایی را برای ایشان بفرستد که به نام او با آنها صحبت کنند (تثنیه ۱۸: ۱۵-۱۹). از اینرو خداوند استفاده از جادوگران و فالگیران بت پرست یا مشورت با مردگان را از طریق واسطه ممنوع اعلام کرد (تثنیه ۱۸: ۹-۱۲). خداوند همچنین به اسرائیلیها هشدار داد که مردان و زنانی بر خواهند خاست که ادعا میکنند از انبیای خداوند هستند، اما آنها بواسطه خداوند فرستاده نشدهاند. حالا مردم باید چگونه تشخیص میدادند که آنها از انبیای حقیقی یا از انبیای دروغین هستند؟
اول از همه، موسی به این واقعیت آشکار اشاره کرد که اگر یک نبی رویدادی را پیشگویی کند که هرگز رخ ندهد، پس یک چنین نبیای نمیتواند بوسیله خدای قادر و دانای اسرائیل فرستاده شده باشد (تثنیه ۱۸: ۲۰-۲۲). البته تمامی نبوتها نوعی پیشگویی در مورد یک مجازات مقرر نبودند؛ بلکه برخی از آنها فقط هشدار در مورد چیزهایی بودند که امکان وقوع آنها وجود داشت. خداوند بخاطر توبه کامل مردم نینوا،از بلایی كه گفته بود كه به ایشان برساند پشیمان گردید و آن را بعمل نیاورد (یونس ۳: ۱۰). از اینرو نبوت یونس صرفا یک هشدار بود. موسی به اسرائیلیها تعلیم داد تا اساس و استحکام پیشگویی یک نبی را در مورد آینده مورد امتحان قرار دهند. اگر چنین پیشگویی رخ نداد، ثابت میشود که نبی دروغین بوده است.
از این جهت که گاهی اوقات ممکن است پیشگویی انبیای دروغین نیز به حقیقت برسد؛ موسی برای آزمایش نبوتها، روش دیگری را به اسرائیلیها ارائه داد. او به آنها تعلیم داد تا هماهنگ بودن یک نبوت را با تعالیم قبلی خداوند مورد بررسی قرار دهند. اگر در میان تو نبیای یا بیننده خواب از میان شما برخیزد، و آیت یا معجزهای برای شما ظاهر سازد، و آن آیت یا معجزه واقع شود كه از آن تو را خبر داده، گفت خدایان غیر را كه نمیشناسی پیروی نماییم، و آنها را عبادت كنیم، سخنان آن نبی یا بیننده خواب را مشنو (تثنیه ۱۳: ۱-۳). از اسرائیلیها انتظار میرفت تا چیزی بیش از فقط ده فرمان را مورد استفاده قرار دهند. انبیایی که به مردم تعلیم میدادند تا بر علیه هر یک از فرامین خداوند گناه کنند مطمئنا نشان از دروغین بودن آنها داشت. خداوند با خودش تناقض ندارد. پس اسرائیلیها باید مفهوم و منظور نبوتهای جدید را با تمامی مکاشفات قبلی خداوند مقایسه کنند.
سومین روش عهد قدیم برای شناخت انبیای دروغین بر پایه آزمایش اخلاقی قرار داشت. آیا زندگی نبی نشان از یک زندگی مقدّس داشت؟ ارمیا به بد بودن و شرارت انبیای دروغین اشاره میکند (ارمیا ۲۳: ۱۰-۱۴). حزقیال انبیای دروغین را متهم به تشویق مردم برای عدم بازگشت از رفتار قبیح خود میکند و حتی ایشان را متهم میکند که زندگی پر از فساد مردم را ” سفید کاری“ میکنند (حزقیال ۱۳: ۵، ۱۰، ۲۲). این آزمایش الزام برای کاملیت نبود، زیرا فقط این مسیح بود که بدون گناه زندگی کرد. اما اگر یک نبی در گناه توبه نشده زندگی کند بویژه اگر معرف عموم نیز باشد پس حتما دروغین است.
عهد جدید این معیارها را تاکید میکند. پولس هشدار موسی را درباره آنانی که سایر خدایان را عبادت میکردند به هر کسی بسط میدهد کهبه عیسای دیگر یا به انجیلی دیگر موعظ کند (دوم قرنتیان ۱۱: ۳-۴؛ غلاطیان ۱: ۸-۹). مسیحیان ممکن است برای پرستش سایر خدایان یا برای پرستش بتها دچار وسوسه نشوند، اما آنها میتوانند دست به پرستش عیسایی بزنند که ساخته و پرداخته ذهن آنها بوده و بر اساس خواست و آرزوی آنها عمل کند، یا برای نجات بجای توکل ساده به کار انجام شده مسیح، طریق دیگری را انتخاب کنند. مسیح وقتی که گفتاما از انبیای كَذَبِه احتراز كنید… ایشان را از میوههای ایشان خواهید شناخت، در واقع معیار ” زندگی اخلاقی“ انبیا را مورد تاکید قرار داد (متی ۷: ۱۵-۱۶). اگر نشانی از ثمره روح در زندگی یک نبی دیده نشود (غلاطیان ۵: ۱۹-۲۳)، پیشگویی او به هیچ دردی نمیخورد (متی ۷: ۲۱-۲۳؛ اول قرنتیان ۱۳: ۲). حتی معجزات نیز ثابت نمیکند که یک نبی از طرف خداوند است (مرقس ۱۳: ۲۲). در بسیاری از مواقع فقط فقدان ثمر اخلاقی یا فقط پیامی که با کتاب مقدّس هماهنگی ندارد میتواند به ما جهت شناسایی انبیای دروغین کمک کند.
ما در کتاب عهد جدید نیز با دو راه جدید برای تشخیص انبیای دروغین برخورد میکنیم. پولس تعلیم میدهد که روحالقدس عطای خاص تمیز ارواح را برای کمک به مسیحیان به کلیسا هدیه کرده است تا بتوانند تشخیص دهند که پیام از جانب خداوند میباشد یا از طرف ارواح شریر است (اول قرنتیان ۱۲: ۱۰-۱۱؛ ۱۴: ۲۹). و یوحنا تعلیم میدهد که چنانچه یک نبی عیسی مسیح مجسم شده را انکار کند در واقع انسان کامل بودن مسیح را انکار کرده است، و از اینرو باید دروغین باشد (اول یوحنا ۴: ۱-۳).
انبیای و معلمین دروغین همچنین میتوانند از درون کلیسا سر بر آورند. پطرس مینویسد که برخی از اعضای کلیسا ابتدا پای خود را در راه راست گذاشتند، اما راه مستقیم را ترک کرده، گمراه شدند (دوم پطرس ۲: ۱، ۱۵-۲۰). و پولس به رهبران افسسیان هشدار میدهد که از میان خود شما مردمانی خواهند برخاست که سخنان کج خواهند گفت (اعمال ۲۰: ۳۰). آیا یک چنین انبیایی در اصل از ایمانداران حقیقی بودند؟ برخی از مسیحیان پاسخ ” نه“ میدهند، و به این نکته اشاره میکنند که مسیح وعده داده است تا به انبیای دروغین بگوید، ” هرگز شما را نمیشناسم“ (متی ۷: ۲۳). سایر مسیحیان نیز بر این باورند که برخی از انبیای دروغین کار خود را با یک ماموریت واقعی از جانب خداوند شروع کردند، اما سپس در گناه مداوم سقوط کردند و در انتها تبدیل به انبیای دروغین شدند. خوشبختانه هر زمان که ما مرتکب گناه میشویم خداوند عطایای خود را از ما باز پس نمیگیرد (رومیان ۱۱: ۲۹). اما خواه انبیای دروغین در اصل از ایمانداران حقیقی باشند یا خواه نباشند، خداوند وعده میدهد که سرانجام آنها را معاف از خدمت سازد (اشعیا ۴۴: ۲۵؛ ارمیا ۲۳: ۱۵، ۳۸-۴۰؛ حزقیال ۱۳: ۹).
واپسین گفتار
ما برای تشخیص انبیای دروغین نیاز به کمک روحالقدس داریم، اما ما همچنین برای تشخیص انبیای حقیقی نیز نیاز به کمک روحالقدس داریم (یوحنا ۱۶: ۱۲-۱۵)؛ خواه تلاش ما برای شناخت آنها بر اساس بررسی عینی نبوت و خواه بر اساس بررسی نمادین نبوت باشد. غیر ایمانداران در گناه مردهاند و قادر به درک و فهم چیزهای روحانی نیستند (اول قرنتیان ۲: ۱۴). بعلاوه شیطان بر قلب و ذهن غیر ایمانداران پرده سیاه کشیده است، و این پرده را فقط در مسیح میتوان به کناری زد (دوم قرنتیان ۳: ۱۴-۱۵؛ ۴: ۳-۴). وقتی مسیح در ما زندگی میکند، روح ما حیات مییابد (رومیان ۸: ۱۰)، و ذهن و فکر ما را تازه میسازد (۱۲: ۲). حتی همچنین نیز امور خدا را هیچ کس ندانسته است، جز روح خدا؛ از اینرو به ما نیز باید روح که از خداست داده شود تا هر آنچه را که خدا به ما عطا فرموده است بدانیم (اول قرنتیان ۲: ۱۱-۱۲).
منبع مقاله: www.razgah.com
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |