پاسخ به اسلامکتاب افسانۀ معجزات قرآن

کتاب افسانۀ معجزات قرآن: فصل اول، معجزات علمی- منظور اصلی قرآن از ذات الرجع چیست؟ (قسمت شانزدهم)

رای بدهید

کتاب افسانۀ معجزات قرآن: فصل اول، معجزات علمی- منظور اصلی قرآن از ذات الرجع چیست؟

(قسمت شانزدهم)

منظور اصلی قرآن از ذات الرجع چیست؟

قرآن هرگز منظور واقعی خود را از کار بردن این عبارت بیان نکرده بنابراین برای یافتن این جواب باید از سرنخ های آیات دیگر و بررسی تاریخ پندارهای بشر در مورد آسمان (از روزگار کهن تا عصر پیامبر) کمک بگیریم. لذا آن چه خواهیم گفت تنها در حد یک نظر است و صورت قطع و یقین ندارد.

بشر از روزگاران قدیم همیشه به دیدۀ اعجاب به آسمان می نگریست. او همیشه از خودش می پرسید این آسمان با این عظمت که گاه روشن می شود و گاه تاریک می گردد چیست؟ این چگونه سقفی است که این همه چراغ در خود دارد؟ این شهاب های نورانی از کجا می آیند و به کجا می روند؟ این آب چگونه از آسمان بر سر ما می ریزد؟ این غرش رعد و برق، فریاد کدام موجودی است که این گونه ما را می ترساند و این رنگین کمان را چه کسی نقاشی می کند؟

بشرِ قدیم، روزها چیزی جز خورشید در آسمان نمی دید و تمام ستارگان از نظرش محو می شدند. شب که می رسید دوباره چراغ هایی بی شمار، یک به یک روشن شده و به صفحة آسمان بر می گشتند. بشر همیشه این ها را می دید ولی قادر نبود به جواب این همه سؤال برسد. روان بشر طوری است که هرگاه عقلش قادر به درک علت واقعی یک پدیده نباشد خیال و توهمش به کار می افتد تا برای سؤالی که عقل از پاسخش عاجز است جوابی رضایت بخش بدهد. بی جوابی اصلاً برای بشر قابل تحمل نیست و بشر نمی تواند خود را بی جواب بگذارد زیرا بی جواب ماندن باعث عدم تعادل و برانگیختگی روانی شده و آرامش روحی انسان را مختل می سازد، پس دست به دامن خیال می شود و در آسمان شهرهایی پر از کاخ  سلب می کند.  تصور می کند که راه هایی  بینشان کشیده شده و نور چراغ های آن هاست که شب ها از زمین دیده می شوند.

(پاورقی 17): این موضوع شبیه مبحث situation puzzling (موقعیت معما برانگیز) در علم روانشناسی است که در یادگیرندگان حالت عدم تعادل به وجود می آورد و منجر به برانگیختن کنجکاوی آنان می شود.

(پاورقی 18): جعنا فی السماء بروجاً. (حجر  16)

(پاورقی 19): الحُبُک. قسم به آسمان دارای راهها (سورۀ ذاریات 7)

همین بشر برخی ستارگان را منزلگاه خدایان، دیوها و فرشتگان می دانست، چنان چه امروز هم می بینیم برخی سیارگان، مثل ژوپیتر و پلوتون هم نام خدایان مردم رومند. ژوپیتر که همان سیارۀ مشتری است نام بزرگترین خدای روم و یونان بود و جالب این جاست که امروز مطابق کشفیات علم نجوم می بینیم مشتری نیز بزرگ ترین سیارۀ منظومة شمسی است که رومیان اسم بزرگ ترین خدایشان را بر آن گذاشته بودند. به راستی رومیان قدیم از کجا می دانستند این سیاره بزرگ ترین سیارۀ منظومة شمسی است؟

با این مدل نام گذاری یعنی گذاشتن نام بزرگترین خدا بر بزرگترین سیاره، آیا می توان گفت بت پرستان روم از این مطلب علمی با خبر بوده اند؟ آیا این مطلب را به حساب معجزه برای بت پرستان بگذاریم یا مثل ماجرای اعداد در حدید صرفاً چیزی اتفاقی بوده است؟ الله اعلم.

نیز پدیدۀ شهاب باران و رفت و آمد آن ها مانند تیری آتشین یکی از شگفت ترین پدیده های آسمان برای بشر بود. انسان آن روزگار به دلیل عاجز بودن از درک علمی این پدیده، تصور می کرد در آسمان بین شیاطین و فرشتگان جنگی رخ داده و فرشتگان، شیاطین را با تیرهای آتشین از آسمان دور می کنند. این باور خیالی و دور از واقعیت انسان های نخستین، در قرآن نیز با کمال تعجب بارها ذکر گردیده و صورتی قطعی از اعتقادات قرآن است که سه موردش را در این قسمت نقل می کنیم:

 

وَلَقَد زَیَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنیَا بِمَصَابِیحَ وَجَعَلنَاهَا رُجُومًا لِلشَّیَاطِینِ وَأَعتَدنَا لَهُم عَذَابَ السَّعِیرِ.

وآسمان را با چراغ هایی زینت دادیم و با تیرهای شهاب، شیاطین را می رانیم و برایشان عذابی سخت مهیّا کرده ایم. (مُلک، 5)

وَأَنَّا لَمَسنَا السَّمَاءَ فَوَجَدنَاهَا مُلِئَت حَرَسًا شَدِیدًا وَشُهُبًا (8) وَأَنَّا کُنَّا نَقعُدُ مِنهَا مَقَاعِدَ لِلسَّمعِ فَمَن یَستَمِعِ الانَ یَجِد لَهُ شِهَابًا رَصَدًا (9)

(جنیان می گویند) ما به آسمان رفتیم اما دیدیم پر شده از نگهبان هایی که تیر شهاب در دست دارند. ما پیش از این (قبل اسلام) سخنان خدا را پنهانی گوش می کردیم ولی الآن هرکس که گوش می کند با تیر شهاب او را می زنند.( سورۀ جن)

إِنَّا زَیَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنیَا بِزِینَةٍ الکَوَاکِبِ (6) وَحِفظًا مِن کُلِّ شَیطَانٍ مَارِدٍ (7) ال یَسَّمَّعُونَ إِلَى المَإل األعلَى وَیُقذَفُونَ مِن کُلِّ جَانِبٍ (8) دُحُورًا وَلَهُم عَذَابٌ وَاصِبٌ (9) إِال مَن خَطِفَ الخَطفَةَ فَأَتبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ (10).

همانا آسمان را با زینت ستارگان آراستیم و از تسلط شیاطین حفظش نمودیم. آنان نمی توانند سخنان عالم بالا را گوش کنند زیرا از هر طرف در محاصره اند و عذابی سخت برایشان مهیا است. پس هر کس (جن) که خبری بدزدد تیر شهاب او را تعقیب کند تا هلاکش سازد (سورۀ صافات)

بشری که قوۀ خیالش تا این حد قوی است، طبیعی است برای آسمان طبقاتی نیز قائل خواهد شد چنان چه آن را هفت طبقه تصور می کرد و مانند آن هفت زمین خیال می نمود. نظیر آن چه در سورۀ طلاق آمده است.

اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ ألارضِ مِثلَهُنَّ (طلاق،19)

هنوز که هنوز است برخی مسلمین دنبال این شش زمین دیگرند تا ببینند کجاست. نظیر این مطالب را هر چقدر بگوییم تمام شدنی نیست و ادامة آن بحر طویلی خواهد شد که ما را از موضوع اصلی مان دور می سازد لذا با این پیشینة ذهنی که در مورد بشرهای قدیم عرض شد به موضوع اصلی بحثمان یعنی ذات الرجع بر می گردیم تا ببینیم منظور واقعی قرآن از آسمان ذات الرجع چه می تواند باشد؟ این موضوع را در دو حالت می توانیم پاسخ دهیم. البته حالت سومی نیز دارد که در مبحث خواص متون ادبی و دینی به آن اشاره خواهیم کرد.

حالت اول. ذات الرجع را به همان معنای اصلی اش آسمان بازگشت کننده می گیریم. یعنی آسمانی که خودش باز می گردد. به این مفهوم ممکن است منطور قرآن سقف آبی رنگ آسمان باشد که شب ها محو می شود و روزها دوباره بر می گردد. دلیل دیگرش نیز می تواند تاریکی و روشنی آسمان باشد که دائماً به صورت منظم می رود و بر می گردد.

حالت دوم. ذات الرجع را با وجود اشکال دستور زبانی به مفهوم بازگشت دهنده می گیریم یعنی آسمانی که چیز دیگری را بازگشت می دهد. در این حالت می توان جواب های زیادی برای آن ذکر کرد. بشر از دیرباز همیشه به سمت آسمان تیر یا سنگ پرتاب کرده و همیشه نیز دیده هرچه به سمت آسمان پرتاب می کند دوباره به زمین بر می گردد. بنابراین در خیال خود می پنداشت ما هرچه پرتاب می کنیم موجودات آسمان آن را می گیرند و دوباره به سمت ما بر می گردانند. او هرگز نمی دانست علت این مسأله، خود زمین و نیروی جاذبة آن است و ربطی به آسمان ندارد. بشری که از نیروی جاذبه بی خبر باشد طبیعی است علت بازگشت اشیاء به زمین را، در آسمان خواهد جست و خواهد گفت آسمان بازگرداننده است.

دلیل احتمالی دیگر می تواند بارش باران باشد. بخار آبی که از خود زمین بلند می شود دوباره به شکل باران به زمین بر می گردد. فهمیدن این موضوع یک امر تجربی است که به چشم دیده می شود و نیازی هم به کشف تروپوسفر ندارد. اکثر مترجمان نیز همین معنا را کرده اند یعنی قسم به آسمان دارای باران. این معنی با سیاق آیة بعد نیز جور در می آید زیرا آیة بعدی می گوید: قسم به زمین دارای گیاه. آمدن باران با رویش گیاهان کاملاً تناسب دارد و قریب به یقین می توان گفت منظور قرآن همین مطلب است.

برگرفته از کتاب افسانۀ معجزات قرآن

نوشتۀ بهزاد پوربیات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO