کتاب افسانۀ معجزات قرآن: فصل اول، معجزات علمی- نقدی بر ربط دادن سقف محفوظ به لایۀ اُزون (قسمت هشتم)
کتاب افسانۀ معجزات قرآن: فصل اول، معجزات علمی- نقدی بر ربط دادن سقف محفوظ به لایۀ اُزون
(قسمت هشتم)
سقف محفوظ
وَجَعَلْنَا السَّمَاءَ سَقْفًا مَحْفُوظًا وَهُمْ عَنْ آیَاتِهَا مُعْرِضُونَ. (انبیاء، 73)
و آسمان را سقفی محفوظ قرار دادیم ولی کافران از نشانه هایش روی گردانند.
حدود 20 کیلومتری بالای سطح زمین، لایه ای به نام اُزون قرار دارد. این لایه اشعه های خورشیدی را تصفیه می کند و مانع از رسیدن اشعه های مُضر به سطح زمین می شود. نیز همین لایۀ اُزون محافظت کنندۀ زمین از انفجارهای خورشید و دیگر ستارگان است. اگر لایۀ اُزون نبود تأثیرات عظیم این انفجارها به سطح زمین می رسید و حیات را در کرۀ زمین به نابودی می کشانید. توضیحات فوق نشان می دهند لایۀ اُزون در بالای زمین، شبیه یک سقف محافظ عمل می کند و در این موضوع تردیدی نیست.
دکان داران دین معتقدند منظور از سقف آسمان در آیة 73 سورۀ انبیاء، همین لایۀ اُزون است که معجزه ای است بزرگ از معجزات علمی قرآن. اگر واقعاً منظور از سقف در آیة 73 سورۀ انبیاء، لایۀ اُزون باشد باید که ما نیز این آیه را معجزه بدانیم و به قرآن ایمان بیاوریم. ولی از آن جا که هرگز در هیچ موضوعی نباید زود قضاوت کرد باید در کمال دقت و ریزنگری بررسی کنیم تا ببینیم آیا واقعاً منظور قرآن لایۀ اُزون است یا چیز دیگری است که به دلیل تشبیه شدنش به سقف، باعث این برداشت اشتباه شده است؟ سه نکته در این آیه هست که هیچ تناسبی با لایۀ اُزون ندارند. این سه نکته ثابت می کند منظور آیه از سقف، لایۀ اُزون نیست. کلمات محفوظ، مُعرضون و السماء سرنخ های ما هستند.
نکتۀ اول (محفوظ)
لایۀ اُزون در بالای زمین به عنوان یک سقف محافظ (نگه دارنده و بازدارنده) عمل می کند لکن سقفی که قرآن می گوید یک سقف محفوظ است نه محافظ. محفوظ اسم مفعول است ولی محافظ اسم فاعل. فاعل، شخص یا چیزی است که عمل می کند و کنندۀ کار است در حالی که مفعول چیزی است که هیچ کاری انجام نمی دهد بلکه فاعل، عملی را روی آن انجام می دهد. اسم فاعل و اسم مفعول، در عمل متضاد هم هستند. درست مانند کلمات قاتل و مقتول.
محافظ به چیزی گفته می شود که قدرت دارد و می تواند چیز دیگری را حفظ و نگه داری کند ولی محفوظ چیزی است که قدرت حفظ و نگه داری از خودش ندارد و باید چیز دیگری آن را محافظت و نگه داری کند. در این قضیه، زمین محفوظ است نه لایۀ اُزون (محافظ). زیرا زمین قدرت محافظت کردن از خود را در برابر انفجارهای اجرام آسمانی و اشعه های مضر خورشیدی ندارد. معلوم می شود معجزه تراشان اصلاً توجهی به این مفهوم نکرده اند و فقط شباهت ظاهری محفوظ و محافظ را گرفته و دچار این اشتباه بزرگ شده اند. خدمتشان باید عرض کنیم بروید صرف و نحو عربی را خوب یاد بگیرید تا در استدلال هایتان این گونه اشتباه صد درصدی نکنید زیرا همان گونه که خودتان می گویید لایۀ اُزون محافظت کنندۀ زمین از اشعه های مضر و انفجارهای خورشیدی است. محفوظ، زمین و موجودات روی زمین هستند نه لایۀ ازون. لایۀ اُزون نیز محافظ است نه محفوظ.
نکتة دوم (معرضون)
قرآن بعد از تشبیه آسمان به سقف محفوظ، خطاب به کافران می گوید:
و آنان از نشانه های (نشانه های سقف آسمان) روی گردانند.
(پاورقی 14): شاید برخی بگویند منظور از کلمۀ نشانه هایش (آیاتها) در آیۀ فوق نشانه های خدا می باشد. این تصور غلط است زیرا همان گونه که در سورۀ توحید نیز می بینید، خدا همیشه با ضمیرهای مذکر استفاده می شود و هرگز ضمیر مؤنث برای خدا به کار نمی رود. ضمیر«ها» در آیاتها یک ضمیر مؤنث است و چون آسمان در عربی مؤنث مجازی محسوب می شود بنابراین ضمیر مؤنث «ها» به آسمان مربوط می شود و مفهومش می شود نشانه های سقف آسمان.
روی گرداندن، یک نوع انکار کردن است آن هم از نوع شدید، یعنی شخص با اینکه حقیقت مقابل چشم او قرار دارد و آن را با چشم خودش می بیند، به عمد از آن روی بر می گرداند و انکارش می کند. باور نکردن یک موضوع با انکار کردن آن تفاوتی اساسی دارد. تفاوت این دو، تفاوت شنیدن تا دیدن است. برای روشن تر شدن مطلب، مثالی می آوریم: شخصی به شما می گوید در تایلند گربه ها حرف می زنند. شما این جملۀ او را می شنوید و می گویید حرف چرتی است! گربه نمی تواند حرف بزند. دروغ است. به این عمل شما باور نکردن می گویند زیرا شما حرف آن شخص را باور نکردید. حال اگر آن شخص شما را با خودش به تایلند ببرد و شما با چشم خودتان حرف زدن گربه های تایلندی را ببینید و بعد از این که به ایران برگشتید بگویید من که چیزی ندیدم، این عمل شما می شود انکار یا همان روی گرداندن از حقیقتی که با چشم خودتان می بینید.
قرآن عبارت انکار کردن را (معرضون) در مورد سقف محفوظ به کار برده است. حال اگر منظور از سقف، لایۀ اُزون باشد، باید به چشم دیده شود تا قابل انکار باشد. وقتی کافران نمی توانند لایۀ اُزون را ببینند چگونه می توانند نشانه های لایۀ ازون را انکار کنند؟ جهت اطلاع، خدمت تمام معجزه سازان باید برسانیم نه فقط کفار مکّی بلکه مؤمنانِ آن هم از وجود لایۀ اُزون بی خبر بوده اند چه برسد به این که از آن روی بگردانند یا نسبت آن را با قدرت خدا باور نکنند.
آن زمان در عصر دور از علم، کسی لایۀ اُزون را نمی شناخت تا آن را انکار کند. این زمان هم که همگان با کمک پیشرفت علم از وجود لایۀ اُزون و خاصیت محافظ بودن آن آگاه اند کسی وجود ندارد که آن را انکار کند. پس اگر سقف محفوظ را لایۀ اُزون معنی کنیم عبارت «وآنان از نشانه هایش (نشانه های سقف آسمان) روی گردانند» کاملاً بی معنی می شود زیرا منکری برای آن وجود ندارد. اگر منکری هست نشان بدهید تا ما هم ببینیم؟ نه فقط هیچ منکری برای آن وجود ندارد بلکه خود همین اروپایی ها که قرآن و مسلمین آن ها را جزو کفار می دانند، لایۀ اُزون را کشف کرده و کارکردهایش را به مسلمین آموخته اند.
نکتۀ سوم (السماء)
آسمان دارای میلیاردها کهکشان و هر کهکشان دارای میلیاردها ستاره و سیاره است. ستارۀ خورشید یک میلیون برابر زمین وسعت دارد، ستارگان و سیارگانی نیز وجود دارند که وسعتشان میلیون ها برابر خورشید ماست. از آن جا که اندازه گیری مسافت های بین این ستارگان با معیارهای زمینی هرگز امکان پذیر نیست، دانشمندان علم نجوم از معیار سال نوری استفاده می کنند. سال نوری یعنی میزان مسافتی که نور در یک سال طی می کند. سرعت نور «711 هزار کیلومتر در ثانیه» است. اگر این رقم را به تعداد ثانیه های یک سال ضرب کنیم، عدد حیرت انگیزی به دست می آید که معادل حرکت نور در یک سال می شود. به تخمین دانشمندان 17میلیارد سال از پیدایش جهان می گذرد ولی با این حال ستارگانی هستند که از اول خلقت هنوز نورشان به زمین نرسیده یا تازه رسیده است. تصور چنین آسمان بی نهایتی از ذهن حقیر بشر خارج است و هر کسی را به اعجاب و شگفتی وا می دارد. کرۀ زمین بین این میلیاردها کهکشان و آسمان های لایتناهی فقط به ذره ای غبار شبیه است که در آسمان معلق می باشد. لایۀ اُزون نیز فقط حدود 31 کیلومتری زمین قرار دارد و مثل یک پوشش، دور زمین را پوشانده است. با توجه به وسعت بی کران و لایتناهی آسمان ها، 31 کیلومتری اطراف این ذره غبار ناچیز در فضا (زمین) نه تنها به چشم نمی آید بلکه جزوی از خود زمین دیده می شود.
نوع جمله بندی آیه و وجود الف و لام جنس در کلمۀ السماء، حاکی از این است که سقف مورد نظر قرآن، کل آسمان می باشد زیرا می گوید آسمان را سقف محفوظ برای زمین کرده ایم. با این نوع گفتار، باید کل آسمان را که میلیاردها سال نوری عظمت دارد از ابتدا تا انتها، لایۀ اُزون بدانیم.
(پاورقی 15): کلمه ای که در زبان عربی الف و لام جنس بگیرد مفهوم کلیت پیدا می کند و دیگر نمی توان بخشی از آن را در نظر گرفت. برای مثال حمداً یعنی یک سپاس ولی الحمد یعنی تمامی سپاس ها. کلمة سماء نیز در آیة مذکور با الف و لام جنس به صورت السماء به کار رفته و معنایش می شود: کل آسمان. الف و لام در عربی معادل کلمۀ the در انگلیسی است که در فارسی معادلی برای آن وجود ندارد.
لایۀ اُزون در این آسمان های لایتناهی جزوی از حومۀ خود زمین است و فقط زمین را شامل می شود. اگر فاصلۀ 31 کیلومتری حومۀ زمین را آسمان بدانیم، آن وقت تکلیف آن همه فضای لایتناهی دارای میلیاردها کهکشان که محاسبة وسعتش از میلیاردها سال نوری هم فراتر می رود چیست؟ نام آن را چه باید بگذاریم؟ کسی که نام این فاصلة بیست کیلومتری ناچیز را آسمان (السماء) بگذارد دنیای بسیار کوچکی دارد و از وجود آسمان های لایتناهی بی خبر است. این آیه فقط زمانی می توانست به لایۀ اُزون تعبیر شود که قرآن به جای این که بگوید: آسمان را سقف محفوظ قرار دادیم می گفت:
در آسمان سقف محفوظ قرار دادیم.
البته عبارت محفوظ هم غلط است و باید محافظ گفته شود.
برگرفته از کتاب افسانۀ معجزات قرآن
نوشتۀ بهزاد پوربیات
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |