معرفی عهدجدید: انجیل مرقس- منشاء، تاریخ ، محل و محتوا (فصل هشتم)
معرفی عهد جدید
انجیل مرقس
منشاء
دربارۀ نویسندۀ این انجیل، اطلاعات نسبتاً کم است. در انجیل نام او در هیچجا ذکر نشده است. قسمتهای بسیار کمی از این انجیل در مورد علائق و شخصیت نویسنده سخن میگوید تا چه رسد به هویت او. طبق روایات موجود، او یوحنای ملقب به مرقس است که از همراهان و شاگردان پولس و برنابا و احتمالاً پطرس بوده است. از تاریخ تولد او اطلاعی در دست نیست ولی احتمالاً ده سال از رسولان کوچکتر بود و در موقع مصلوب شدن مسیح در حدود بیست سال داشت و او پسر مریم یکی از دوستان رسولان بود که در اعمال باب ۱۲ نام او مذکور است. جلسۀ دعایی که برای رهایی پطرس در آن دعا میشد در منزل مریم مادر مرقس تشکیل شد و احتمال دارد که این خانه پایگاه رهبران و پیشوایان مسیحی اورشلیم بوده است. روشن است که پطرس بعد از رهایی از زندان مستقیماً به این خانه رفت (اعمال ۱۲:۱۲) و از همین امر معلوم میشود که او اطمینان داشت پیشوایان مسیحی را در آنجا خواهد یافت. شاید «بالاخانه»، که عیسی و حواریون در آنجا عشاءربانی داشتند، در همین خانه بوده و جلسۀ دعای قبل از پنتیکاست در همین جا تشکیل شده است. اگر این احتمال قطعی باشد، میتوان گفت که مرقس از همان ابتدا با پیشوایان نهضت مسیحی آشنایی کامل داشته است.
خانوادهای که مرقس به آن تعلق داشت ثروتمند بود زیرا مادر مرقس هم مالک خانه بود و هم غلامانی داشت. برنابا پسر عموی مرقس دارای املاکی بود زیرا «زمینی را که داشت فروخته قیمت آن را آورد و پیش قدمهای رسولان گذارد» (۳۷:۴). وطن اصلی آنها احتمالاً قبرس بود زیرا روشن است که برنابا قبرسی بود (۳۶:۴). چنین به نظر میرسد که مرقس در محیطی بزرگ شد که پرهیزگاری و دینداری و فرهنگ و تمدن را در خود جمع داشت.
برنابا، پسر عموی مرقس، باعث گردید که وی این خدمت را انتخاب نماید زیرا برنابا همراه پولس به اورشلیم رفت (اعمال ۳۰:۱۱) و در مراجعت به انطاکیه مرقس را همراه خود آورد (اعمال ۲۵:۱۲). وقتی برنابا و پولس اولین مسافرت بشارتی خود را آغاز کردند، مرقس به عنوان ملازم یا شاگرد همراه آنها بود (۵:۱۳). وقتی در قبرس مشغول کار بودند، مرقس با آنها ماند ولی وقتی از قبرس به طرف قسمتهای اصلی آسیا حرکت کردند، مرقس از آنها جدا شد و به اورشلیم مراجعت نمود (۱۳:۱۳). علت این عمل روشن نیست ولی از قرائن چنین برمیآید که یا اطمینان نداشت که خدا او را برای این خدمت خوانده است و یا اینکه دلش برای وطن تنگ شده بود. شاید به پولس علاقهای نداشت و یا اینکه به بشارت به غیریهودیان علاقمند نبود. آنچه مسلم است این است که نمیتوانست با سایرین بسازد.
بعد از مراجعت به اورشلیم و انعقاد شورای اورشلیم، برنابا پیشنهاد کرد که یوحنای ملقب به مرقس در مسافرت بعدی با آنها همراهی کند. پولس این کار را صلاح ندانست زیرا مرقس «با ایشان در کار همراهی نکرده بود» (۱۵: ۳۷-۳۹). عدم موافقت در میان برنابا و پولس به قدری شدت یافت که آنها ارتباط خود را قطع نمودند. برنابا مرقس را برداشت و به قبرس رفت در حالی که پولس همراه معاون جدیدی برای بشارت به آسیا رفت.
از این به بعد، که احتمالاً حدود ۵۰ میلادی بود، در عهد جدید اشارهای به مرقس وجود ندارد و در حدود ده سال از او خبری نیست. ولی در رساله به کولسیان، مرقس دوباره به همراهان پولس در روم میپیوندد و پولس او را به کلیسای کولسیه معرفی مینماید. مدتی بعد پولس دربارۀ او چنین میگوید «مرا به جهت خدمت مفید است» (۲تیموتائوس ۱۱:۴). از قرار معلوم اختلاف قبلی از بین رفته و مرقس از نظر پولس دوباره با ارزش شده بود. احتمال زیادی وجود دارد که در همان موقع با پطرس نیز تماسهایی داشته است (۱پطرس ۱۳:۵). قدر مسلم این است که مرقس از ابتدای شروع کلیسا در آن بوده و مخصوصاً در سالهای بین ۳۰ تا ۶۵ میلادی که شهادت کلیسا از اورشلیم به روم رسید در آن فعالیت داشته است. یوسیبوس روایت مینمایدکه مرقس پایهگذار کلیساهای اسکندریه بوده است.
تاریخ و محل
شهادتهای اولیهای که در مورد مرقس وجود دارند عموماً آن را با موعظههای پطرس در روم در دهۀ هفتم میلادی مربوط میسازند.
از قول پاپیاس (تقریباً ۱۱۵ میلادی) توسط یوسبیوس (۳۵۷ میلادی) چنین نقل شده است:
«و یوحنا که شیخ کلیسا بود نیز چنین گفته است: مرقس مترجم پطرس بود و هر چه ثبت کرد با دقت بسیار زیاد ثبت نمود معهذا مطالب وی با همین ترتیبی نبود که خداوند ما سخن گفت یا انجام داد زیرا وی کلام خداوند ما را نشنید و شاگرد او نبود بلکه همانطوری که قبلاً گفته شد وی همسفر پطرس بود و پطرس به او تعالیم لازم را داد ولی فرمایشات خداوند را به ترتیب تاریخی برای او نقل نکرد. بنابراین مرقس در هیچ قسمتی اشتباه نکرده بلکه مطالب را ثبت نموده است زیرا او در یک قسمت دقت کامل داشته است و آن اینکه آنچه شنیده شده است به درستی ثبت کند و هیچ مطالب نادرست ننویسد».
یوسبیوس همچنین از قول کلمنت اسکندریهای (تقریباً ۱۸۰ میلادی) میگوید که شنوندگان پطرس به مرقس اصرار کردند که تعالیم شفاهی پطرس را ثبت نماید و پطرس نیز اجازه داد که انجیل مرقس در کلیساها خوانده شود. از اوریجن که جانشین کلمنت بود (تقریباً ۲۲۵ میلادی) نیز نقل شده است که مرقس انجیل خود را تحت نظر پطرس نوشت آیرنیوس این روایت را تأیید مینماید و چنین میگوید «بعد ار درگذشت پطرس و پولس، مرقس موعظههای پطرس را که ثبت کرده بود به ما انتقال داد».
صحّت این روایات ممکن است مورد سؤال قرار گیرد زیرا مستقیماً از قرن اول به ما نرسیده است ولی نکتۀ شایان توجه این است که آنها مورد اینکه مرقس نویسنده انجیل دوم است اتفاق نظر دارد و همه آن را به موعظههای پطرس مربوط میسازند. عدم توافق این روایات مربوط میشود به این نکته که آیا این انجیل در زمان حیات پطرس نوشته شد یا بعد، سخنان آیرنیوس بر این دلالت دارد که این انجیل بعد از وفات پطرس احتمالاً بین سالهای ۶۵ و ۶۸ میلادی نوشته شد و پطرس اجازه داد در کلیساها خوانده شود. در این مورد شکی وجود ندارد که این انجیل توسط شخصی نوشته شد که با بعضی از رسولان آشنایی داشت و مدتها از موعظههای آنها مطلع بود.
از حقایق مشروحه بالا میتوان این نتایج را استخراج کرد:
۱-مرقس در یک محیط مذهبی یهودیت پرورش یافت.
۲-امکان دارد در مورد بعضی از مطالب انجیل مرقس، خودش شاهد عینی بوده باشد.
۳-مصاحبت نزدیکی با رسولان کلیسای اولیه داشته و از موعظههای آنها دربارۀ عیسی و از «خبر خوش» یا انجیلی که آنها بشارت میدادند کاملاً مطلع بوده است.
۴-خودش در کار موعظه شرکت داشته و شاهد آغاز بشارت غیریهودیان بوده است.
با توجه به خود انجیل میتوان یکی دو نکتۀ دیگر به حقایق فوق اضافه کرد:
۱- نویسندۀ انجیل بیشتر در مورد حقایق تأکید مینماید تا در مورد موضوعات کلی.
۲- احتمالاً شاهد عینی دستگیری عیسی در باغ جتسیمانی بوده است. در مرقس ۵۱:۱۴و۵۲ مذکور است که یک جوان از دور به دنبال عیسی میآمد. دربارۀ هویت او هیچ اشارهای وجود ندارد و معلوم نیست که وی در این جریان چه نقشی دارد. حذف این جریان از متن انجیل مرقس هیچ تغییری در موضوع در مورد بحث به وجود نمیآورد. این احتمال وجود دارد که نویسنده خاطرۀ شخصی خود را ذکر کرده که برای خودش مهم بوده هر چند وجود آن در متن اصلی وقایع، تأثیر زیادی نداشته است. این واقعه در سایر اناجیل همنظر مذکور نیست. اگر این موضوع اشارهای به خود مرقس باشد در این صورت خودش شاهد عینی ساعات آخر زندگی عیسی بوده است و احتمال زیادی وجود دارد که قسمت زیادی از وقایع مربوط به ساعات آخر زندگی عیسی توسط او نقل شده باشد.
۳- به علاوه در مرقس ۲۱:۱۵ اشارهای به شمعون قیروانی «پدر اسکندر و روفس» وجود دارد. این دو نفر در وقایع انجیل تقشی ندارند و نامشان فقط در همین جا ذکر شده است. چرا؟ احتمالاً به این دلیل که از آشنایان شخص نویسندۀ انجیل مرقس و خوانندگان آن بودند. اگر این احتمال صحیح باشد میتوان تاریخ نوشتن انجیل را یک نسل بعد از صلیب دانست هر چند فرض شود که این دو نفر در موقع مصلوب شدن مسیح در سن کودکی بودهاند.
۴- یک حقیقت جالب دیگر را میتوان از مقایسۀ موعظۀ پطرس در اعمال رسولان ۳۴:۱۰-۴۳ با این انجیل استنتاج نمود. روایات تأیید مینماید که مرقس مدتی معاون پطرس بوده است و در این مورد در ۱پطرس ۱۳:۵ اشارهای وجود دارد. نکتۀ قابل توجه این است که موعظۀ مذکور در اعمال رسولان دارای طرحی است که کاملاً شبیه متن انجیل مرقس است. آیا همانطوری که رویات روشن میسازند، مرقس موعظههای اولیۀ پطرس را در انجیل خود ثبت کرده است؟
از اشارات فوقالذکر این نتیجه حاصل میشود که انجیل مرقس اثر یکی از واعظان دورۀ رسولان بوده که با موعظههای مربوط به عیسی آشنایی کامل داشته و آنها را همانطوری که شنیده بدون هیچ نوع اضافه یا تغییر ثبت نموده است. او هیچ تفسیری در مورد شرح حال عیسی نمینماید بلکه به ذکر حقایق اکتفا میکند. اگر این انجیل در آخر عمر نویسنده نوشته شده بود حتماً وی پیام خود در مورد عیسی را به طرز پختهتری ارائه میداد.
از مطالب فوق حقایق زیادی دربارۀ نوشته شدن انجیل مرقس بدست میآید. دیرترین تاریخ آن ۷۰ میلادی است و امکان دارد خیلی زودتر از آن تألیف شده باشد. البته مقصود از تألیف عبارت است از گردآوری مطالب نه انتشار آن. هماهنگی کامل انجیل مرقس با اناجیل متی و لوقا و این موضوع که در دو انجیل اخیر غالب مطالب مذکور در انجیل مرقس یافت میشود، عدۀ زیادی را معتقد ساخته است که انجیل مرقس قبل از دو انجیل فوق نوشته شده، و به عنوان منبع و مأخذ به وسیلۀ اناجیل متی و لوقا مورد استفاده قرار گرفته است. اگر این امر صحّت داشته باشد این نتیجه حاصل میشود که یا انجیل مرقس از تاریخ فوقالذکر زودتر نوشته شده و یا اناجیل متی و لوقا دیرتر نوشته شدهاند. معهذا اگر قبول کنیم که این سه انجیل، با استفاده از منابع مشترک مربوط به پیام رسولان در مورد عیسی مسیح، همان مطالب را با الهام الاهی به سه طرز محتلف ارائه نمودهاند، احتمال زیادی وجود دارد که همزمان با هم تألیف شده باشند. برای مطالعۀ بیشتر در این مورد در فصل ششم همین قسمت به مسئلۀ اناجیل همنظر و راهحل پیشنهادی مراجعه فرمائید.
سبک نگارش انجیل مرقس موجز، روشن و صریح است و این همان سبکی است که مورد علاقۀ رومیان بود زیرا آنها از مباحث انتزاعی و ادبی صرف استقبال نمیکردند. مرقس کلمات لاتینی زیادی به کار برده که هر چند معادل یونانی آنها نیز وجود دارد ولی عمداً از اصطلاحات لاتینی استفاده کرده است تا خوانندگان رومی خود را جلب نماید. بعضی از این کلمات به عنوان نمونه ذکر میشوند: «پیمانه» (۲۱:۴)، «جزیه» (۱۴:۱۲)، «جلّاد» (۲۷:۶)، «یوزباشی» (۳۹:۱۶و۴۴و۴۵) و غیره. در این انجیل در مورد شریعت و سنن یهود تأکید زیادی وجود ندارد. وقتی به چنین اموری اشاره میکند بیشتر از دو انجیل همنظر دیگر دربارۀ آنها توضیح میدهد. دلایل موجود در متن انجیل با روایاتی که به ما رسیده مطابقت دارد و هر دو محل انتشار این انجیل را شهر روم میدانند. در هر حال، هدف انجیل مرقس این بود که پیام مسیح را به اتباع معمولی رومی که افرادی کاری و بیاطلاع از امور روحانی بودند برساند.
محتوا
انجیل مرقس شرح تاریخی قسمتهایی از کارها و شخصیت عیسی مسیح خداوند است. در مرحلۀ اول یک شرح حال کامل نیست زیرا به نسبنامه، زمینۀ خانوادگی، تولد، تعلیم و تربیت و یا خانوادۀ قهرمان آن اشارهای وجود ندارد و حتی کوشش نشده اطلاعاتی در مورد قسمت به خصوصی از زندگی وی داده شود. یک رشته از وقایع جنبی زندگی مسیح را پشت سر هم، و احتمالاً بترتیب تاریخی، مخصوصاً با تفصیل بیشتری در مورد هفتۀ آخر زندگی وی بر روی زمین ذکر مینماید. میتوان گفت که روش وی کاملاً عینی است. توضیحات بسیار مختصر است و خود داستان مقصود خود را بیان میدارد. اگر دوازده آیۀ آخر این انجیل را، که در نسخههای بسیار قدیمی وجود ندارد، جدا کنیم این انجیل به طرز بسیار غیرمنتظرهای خاتمه مییابد. این انجیل بسیار خلاصه، واقعبینانه، کوتاه، روشن و پرقدرت است. مانند آلبومی که مختص عکسهای یک شخص به خصوص باشد. یک رشته تصاویر مهم از عیسی ارائه میدهد و حتی کوشش نمیکند که بین آنها ارتباط کاملاً نزدیک برقرار نماید. معهذا وقتی به تمام مطالب توجه کنیم قبول خواهیم کرد که مرقس توانسته است شخصیت و اعمال مسیح را با این تصاویر به خوبی نشان دهد.
موضوع انجیل در اولین آیه خلاصه شده است: «ابتدای انجیل عیسی مسیح پسر خدا». این جملۀ بسیار مناسب و خوبی به عنوان مقدمۀ این انجیل محسوب میشود خواه عنوان قدیمی آن باشد یا نویسنده خودش انتخاب کرده باشد. شخص عیسی قهرمان اصلی این انجیل است. به کارهای عیسی توجه مخصوص میشود و مرگ و رستاخیز او در اورشلیم داستان انجیل را به اوج پرهیجان خود میرساند.
هیچ کوششی به عمل نیامده که عوامل مافوقالطبیعۀ زندگی مسیح مخفی شود و یا اغراقآمیز گردد. تقریباً تمام معجزات برای برآورده ساختن احتیاجات مشخص انسانها انجام شده و برای کمک ضروری به مردم بودهاند نه برای تظاهر یا تبلیغ. روشن است که عیسی با نظم و آرامش به طرف هدف خود رهسپار است و چند اشارۀ ضمنی به قیام نیز وجود دارد (۳۱:۸و ۳۱:۹ و ۳۴:۱۰). در پایان خواننده آزاد گذارده میشود که دربارۀ شخصی که به عنوان یک انسان و در عین حال بالاتر از انسان ارائه گردیده است تصمیم بگیرد.
فهرست مطالب
تهیۀ فهرست مطالب انجیل مرقس مشکل است زیرا سبک نگارش آن عبارت است از نوشتن وقایع بدون تفسیر. نویسنده برای رسانیدن پیام خود به خواننده به جای اینکه مطالب را به تدریج به اوج برساند انتظار دارد که خواننده مقصود او را از تمام انجیل درک کند. معهذا فهرست زیر برای درک مطالب انجیل مفید است.
انجیل مرقس(موضوع) | انجیل پسر خدا(محل) | مرقس ۱:۱ |
قسمت اول- آمادگی
پیشرو تعمید تجریه |
ناصره به بیابان |
۲:۱- ۱۳
۲:۱- ۸ ۹:۱- ۱۱ ۱۲:۱و۱۳ |
قسمت دوم- شروع خدمت
اعتبارنامه مقدمه: کارها ادامه در جلیل: تعالیم ادامه خدمت قدرت و اختیار |
جلیل
دکاپولیس |
۱۴:۱- ۱۲:۲ ۱۳:۲- ۳۴:۴
۳۵:۴- ۴۳:۵ |
قسمت سوم- تکمیل خدمات:
تضاد بیایمانی خطر سیاسی تحسین مردم (کنارهگیری) سنتگرایی قضاوت سطحی (کنارهگیری) |
ناصره
بیابان صور، صیدون دکاپولیس |
۱:۶- ۲۶:۸
۱:۶- ۶ ۷:۶- ۲۹
۳۰:۶- ۵۶ ۱:۷- ۲۳ ۲۴:۷- ۸: ۲۶ |
قسمت چهارم- پایان خدمت:
دعوت مکاشفه بر شاگردان (کناره گیری) دعوت مردم |
قیصریۀ فیلیپس یهودیه و بیریه |
۲۷:۸- ۳۱:۱۰
۲۷:۸- ۵۰:۹ ۱:۱۰- ۳۱ |
قسمت پنجم- آخرین مسافرت
صلیب تعلیم به شاگردان شفای بیماران ورود مضفرانه خدمت در اورشلیم پیشگویی روزهای آخر |
در راه اورشلیم اریحا اورشلیم |
۳۲:۱۰- ۳۷:۱۳
۳۲:۱۰- ۴۵ ۴۶:۱۰- ۵۲ ۱:۱۱- ۱۱ ۱۲:۱۱- ۴۴:۱۲ ۱:۱۳- ۳۷ |
قسمت ششم- زحمات:
فاجعه توطئه رویداد ضمنی در بیتعنیا شام آخر در باغ جتسیمانی محاکمه در حضور قیافا انکار پطرس بازپرسی توسط پیلاتس صلیب تدفین |
بیتعنیا
اورشلیم |
۱:۱۴- ۴۷:۱۵ ۱:۱۴و۲و۱۰و۱۱
۳:۱۴- ۹
|
قسمت هفتم- رستاخیز
خاتمه |
۱:۱۶- ۸
۹:۱۶- ۲۰ |
فهرست فوق کمی مشروحتر از فهرست انجیل متی تنظیم گردیده است تا عوامل متعدد این انجیل به هم ارتباط داده شود. بر عکس متی که مطالب خود را به روی مسیح بودن عیسی متمرکز میسازد، مرقس به کارهای عیسی به عنوان پسر خدا و همچنین خادم خدا توجه دارد. طرح اصلی این انجیل براساس محلهای خدمت مسیح تنظیم گردیده است. این انجیل دربارۀ خدمات عیسی در اورشلیم به استتثنای هفتۀ آخر مطالب زیادی ذکر نکرده است. هر چند روشن است که عیسی قبل از آن چندین بار در اورشلیم بوده است. عیسی قبل از مواجه شدن با بحران، از جلیل و دکاپولیس دور نشد. مسافرتهای وی به صور و صیدون، یا به قیصریۀ فیلیپی، برای خنثی کردن تضادهای حاصله از خدمات عمومیش بود و بدین وسیله میخواست برای دعا و تفکر شخصی فرصت داشته باشد و همچنین بتواند به شاگردان دیرفهم خود حقایق الاهی را تعلیم فرماید.
طرح مطالب انجیل مرقس نشاندهندۀ پیشرفتی است که در آن وجود دارد. کلماتی نظیر «بلادرنگ» «بیدرنگ» «فوراً» چهل و دو بار به کار رفته که این از مجموع دفعاتی که در سایر قسمتهای عهد جدید دیده میشود بیشتر است. چنین به نظر میرسد که، با وجود گوناگونی انواع خدمات عیسی، وی به سرعت به طرف هدفی پیش میرفت که از نظر اکثر اطرافیان پوشیده بود و فقط شاگردان گاهی آن هم به علت توضیحات روشن عیسی تا حدّ ناچیزی به آن پی میبردند.
مطالعۀ تقسیمبندی انجیل نشان میدهد که مرقس میخواهد توجه خوانندگان را به چه نکاتی جلب کند:
قسمت اول (۱: ۲-۳) را میتوان مقدمه نامید ولی در واقع بهطور خلاصه آماده شدن عیسی را برای مأموریت مهم بیان میدارد. در این مورد مرقس خیلی خلاصهتر از متی و لوقا است. هیچ نسبنامهای ذکر نشده، موعظۀ یحیی محدود به موضوعات اصلی است و آزمایش عیسی خیلی خلاصه است. تمام این قسمت مربوط به صلاحیت عیسی است زیرا، توسط یوحنای تعمیددهنده تأیید میگردد، به وسیلۀ روح القدس مسح و در بیابان آزموده میشود.
قسمت دوم (۱: ۱۴-۴۳:۵) در اولین نگاه این تصور را به وجود میآورد که مجوعهای از وقایع مختلف است ولی در واقع نشانههایی از قدرت عیسی است. معجزۀ مرد مفلوج (۲:۱-۱۲)، که آخرین قسمت از چند معجزۀ شفابخش است، نشاندهندۀ قدرت عیسی در بخشش گناهان است. مباحثه با فریسیان در مورد چیدن خوشه در روز سبت (۲: ۲۳-۲۸) توأم با شفای مرد دست خشک (۳: ۱-۶) ثابت میکند که عیسی مالک سَبَّت نیز هست. قدرت وی بر دیوها در چندجا ذکر شده است (۳: ۱و۲۰-۳۰و ۲۵: ۱-۲۰). خاموش کردن طوفان در دریای جلیل نشانۀ قدرت عیسی بر طبیعت است (۴: ۳۵-۴۱). زنده کردن دختر یائیروس نشاندهندۀ قدرت وی بر مرگ است (۵: ۲۱و۲۴و۳۵-۴۳). همراه با این نشانههای قدرت عیسی، مرقس تعالیم زیادی نیز از وی نقل مینماید ولی تأکید اصلی وی در قسمت اول انجیل بر این موضوع قرار دارد که عیسی به عنوان پسر خدا و پسر انسان سخن میگوید و عمل میکند.
قسمت سوم (۶: ۱-۸: ۲۶) دنبالۀ تعالیم و معجزات قسمت اول است ولی تأکید بیشتری در مورد تضاد وجود دارد. بیایمانی همشهریان عیسی (۶:۶)، فشار سیاسی هیرودیس که سر یوحنای تعمیددهنده را از تن جدا کرده بود و امکان داشت نسبت به عیسی هم سؤظن پیدا کند (۶: ۲۷-۲۹)، خطر محبوبیت که امکان داشت مأموریت الاهی او را به آسانی به ریاکاری و طلب رضایت مردم تبدیل کند و همچنین سُنّتگرایی فریسیان (۷: ۱-۲۳)، تمام اینها فشارهایی ایجاد کرده بودند که لازم بود عیسی با آنها مقابله نماید. بالاخره بعد از یک تلاش بیثمر برای دوری از تودههای سمج (۶: ۳۱-۳۴)، به صور وصیدون یعنی قلمرو غیریهودیان رفت تا مردم او را نشناسند (۲۴:۷). ولی حتی در آنجا هم از او کمک خواستند. این قسمت که شامل خدمات عیسی است، جزئیات کار وی را نشان میدهد. رحم و شفقت او نسبت به مردم، آمادگی او برای خدمت به محتاجان و حکمت و درایت وی در موقع جواب دادن به سؤالات با طعمکاری بیحدّ مردم مقایسه میشود.
قسمت چهارم (۲۷:۸-۳۱:۱۰) با رفتن عیسی به قیصریه شروع میشود. مرقس، مانند سایر اناجیل همنظر، این قسمت را نقطه عطفی در زندگی عیسی میداند. عیسی شاگردان را تشویق مینماید که ایمان شخصی خود را در مورد او ابراز دارند (۲۷:۸). وی برای اولین بار ضرورت مرگ خود را بر آنها آشکار میسازد و سپس در موقع تبدیل هئیت، جلال واقعی خود را به آنها نشان میدهد. بارها به آنها تعلیم داد که باید کشته شود و دوباره قیام کند ولی آنها «این سخن را درک نکردند و ترسیدند که از او بپرسند» (۳۲:۹).
قسمت پنجم نتایج این نقطه عطف را بسط میدهد و سفر نهایی به طرف صلیب را تشریح مینماید. در تعالیمی که عیسی به شاگردان میداد (۳۲:۱۰-۴۰)، در شفای بارتیمائوس که عیسی دستور داد او را به حضورش بیاورند (۴۶:۱۰-۵۲) و در شرح ورود مظفرانۀ عیسی به اورشلیم (۱:۱۱-۱۰)، عیسی نشان داد که هدفش خدمت به خدا و مردم است. در مباحثاتی که با گروههای مختلف انجام شد و در تعالیمی که در مورد آخرالزمان به شاگردان فرمود، عیسی اصول عقاید و نبوتهای مربوط به آینده را روشن ساخت و با توجه به آنها میتوان به نتایج واقعی مأموریت او پی برد. مخصوصاً در مورد نظر الاهی نسبت به زندگی بشر که منتهی به بازگشت او در پایان جهان میگردد تأکید مینماید. مرقس فاجعۀ صلیب را کم اهمیت نشان نمیدهد ولی، حتی قبل از ذکر جزئیات واقعۀ صلیب، نشان میدهد که عیسی مظفرانه این فاجعه را پشت سر خواهد گذاشت.
قسمت مربرط به زحمات عیسی (۱:۱۴-۴۷:۱۵) تفاوت چندانی با سایر اناجیل ندارد. چند روز آخر زندگی عیسی از نظر مطابقت زمانی بسیار دقیقتر از سایر قسمتهای زندگی وی است. این امر به این دلیل است که این قسمت از روشنترین و با اهمیتترین قسمتهاست. سبک ساده و واقعبینانۀ مرقس ارزش نوشتۀ او را بالا میبرد و خواننده را مجبور میسازد این سؤال را مطرح کند که چرا شخصی با این عظمت و قدرت باید اینگونه بیموقع به پایان زندگی خود برسد.
در مورد سؤال بالا، انجیل مرقس دو جواب ذکر مینماید. اولی فرمایش عیسی در مرقس ۴۵:۱۰ است.
«زیرا پسر انسان نیامده تا مخدوم شود بلکه تا خدمت کند و تا جان خود را فدای بسیاری کند» فاجعۀ انجیر جزء غیرقابل اجتناب خدمت به مردم و رستگاری آنها است. جواب دوم در قسمت آخر مربوط به قیام یافت میشود (۱:۱۶-۸ یا۲۰). مشاهدۀ قبر خالی ثابت میکرد که در باغ یوسف واقعهای روی داده بود که تعبیر آن فقط براساس عوامل طبیعی امکان نداشت. شهادت فرشته در مورد زنده شدن عیسی و ترس ناگهانی زنان ثابت میکرد که واقعۀ غیرقابل انتظاری روی داده و عیسی واقعاً زنده شده است.
معتبر بودن دوازده آیۀ آخر انجیل مرقس از نظر متن مورد تردید قرار گرفته است زیرا تعداد زیادی از نسخههای قدیمی و معتبر این آیات را ندارند. چند خاتمه برای انجیل مرقس وجود دارد ولی آنچه متدوال است از همه بهتر است. در همه حال این خاتمۀ متدوال از نظر قدمت به پایان قرن دوم میرسد و با سایر مدارک مربوط به قیام مطابقت کافی دارد و به همین دلیل میتوان اطمینان داشت که حاوی اطلاعات معتبر است. اگر این قسمت را خود مرقس نوشته باشد حتماً آن را به عنوان خاتمه ذکر نموده است زیرا با خلاصهای شروع میشود که قبلاً در هشت آیۀ قبلی شرح آن داده شده است. در مورد بیایمانی شاگردان تأکید مینماید (۱۱:۱۶و۱۳و۱۴و۱۶). زیرا از قرار معلوم حتی بعد از پیروزی عیسی بر مرگ هنوز عدۀ زیادی بیایمان بودند و احتیاج به تشویق بیشتری در مورد ایمان داشتند.
تأکید اصلی
همانطوری که قبلاً اشاره شد، مرقس انجیل عمل و اقدام است. حتی مقدمه ندارد و فقط به ذکر عنوان کفایت شده است. نقل قول مستقیم از عهدعتیق به منظور نشان دادن انجام پیشگوییها بسیار کم است هر چند نقل قولها و اشارات زیادی وجود دارد. از هفتاد مَثَل و بیانات مربوط به آنها که در اناجیل یافت میشود مرقس فقط هجده فقره را ذکر مینماید و بعضی از آنها بسیار کوتاه و حتی یک جملهای است. با مقایسه با اندازۀ این انجیل، مرقس قسمتی بیشتر از سایر اناجیل به معجزات اختصاص داده است زیرا از تعداد تقریبی سی و پنج معجزه، مرقس هجده فقره را ذکر مینماید. مثلاً لوقا در انجیل خود در متن یونانی در نود و یک صفحه فقط بیست معجزه ذکر میکند در حالی که هجده فقره معجزۀ مذکور در انجیل مرقس در پنجاه و سه صفحه یافت میشود. روشن است که مرقس بیشتر به عمل توجه دارد تا به تفکرات.
مرقس را میتوان انجیل عکسالعملهای شخصی نامید. در تمام صفحات آن عکسالعمل مردم در مقابل عیسی ذکر شده است. آنها «متعجب شدند» (۲۷:۱)، ایراد گرفتند (۷:۲)، ترسیدند (۴۱:۴)، گیج شدند (۱۴:۶)، «متحیر گشتند» (۳۷:۷) و دشمنی کردند (۱:۱۴). از این عکس العملها لااقل بیست و سه مورد وجود دارد. طرز بیان وقایع جالب است و در عکسالعملهای مردم میتوانیم طرز فکرهای مختلفی را که امروزه در مورد عیسی وجود دارد مشاهده کنیم. علاوه بر این اشارات اتفاقی در مورد عکسالعملهای مردم، موارد فراوانی از گفت و شنودهای عیسی و عکسالعملهای شخصی وی ذکر گردیده است (۵:۳، ۴۱:۵، ۳۳:۷، ۲۳:۸، ۲۷:۹، ۱۶:۱۰).
تمام این نکات و نظایر آنها، انجیل مرقس را انجیلی زنده و متحرک میسازد. در یکصد و پنجاه و یک مورد افعالی وجود دارند که وقایع گذشته را به صورت زمان حال بیان میدارند و بسیاری از افعال به صورت غیرکامل ذکر شدهاند و این دو نکته نشان میدهد که انجیل مرقس کارها را در حین انجام شدن توصیف مینماید نه به عنوان وقایعی که به انجام رسیده و تمام شدهاند. در انجیل مرقس جملات پرتحرک و زنده فراوان است: «بیدرنگ روح وی را به بیابان میبرد» (۱۲:۱)، «طاق جایی را که او بود باز کرده شکافته…» (۴:۲). «ارواح پلید…پیش او به روی درافتادند» (۱۱:۳)، «امواج بر کشتی میخورد به قسمی که برمیگشت» (۳۷:۴)، «آنگاه ایشان را فرمود که همه را دسته دسته بر سبزه بنشانند» (۳۹:۶). اینها فقط چند نمونه است که سبک نیرومند و روح پرور مرقس را نشان میدهد و از این سبک میتوان فهمید که نویسنده بدون شک از وقایعی سخن میگوید که خودش شاهد عینی آنها بوده است و تأثیر آنها را در خود و دیگران توصیف مینماید.
از قرار معلوم هدف انجیل مرقس بشارتی بوده است. مرقس کوشیده است شخصیت و اعمال عیسی را به صورت پیام جدید یا «انجیل» به خواننده عرضه کند بدون اینکه لازم باشد خواننده اطلاعات زیادی از الاهیات و تعالیم عهدعتیق داشته باشد. داستانها و مضامین کوتاه آن و بحثهای مربوط به اجرای عملی حقایق روحانی در زندگی روزمره، همان روشی است که یک واعظ ساده برای جلب مردم کوچه و بازار به کار میبرد تا آنها را به سوی مسیح بیاورد. هر چند سبک این انجیل ادبی نیست ولی توسط شخصی که از وی سخن میگوید هماهنگ گردیده و تصویری از مسیح به دست داده است که واقعی است و نمیتوان به آسانی فراموش کرد.
شخصیتها
مرقس در مورر توصیف شخصیتها مهارت زیادی نشان نمیدهد هر چند بسیاری از اشخاص مذکور در انجیل مرقس روشنتر از انجیل متی توصیف شدهاند. جوانی که در باغ جتسیمانی از دست سربازان گریخت (۵۱:۱۴و۵۲)، اسکندر و روفس (۲۱:۱۵)، شمعون ابرص (۳:۱۴) طوری ذکر شدهاند که از قرار معلوم از دوستان نویسنده و خوانندگان بودهاند. اشارهای که به اسکندر و روفس وجود دارد خیلی جالب است زیرا نشان میدهد که خوانندگان انجیل مرقس از آشنایان و معاصران آنها بودهاند. اگر این روفس همان روفس مذکور در رومیان ۱۳:۱۶ باشد که این نکته تأیید میشود که انجیل مرقس در سالهای ۵۶ تا ۶۶ میلادی در روم نوشته شده است. معهذا مرقس برخلاف لوقا از شخصیتهای متعدد سخن نمیگوید و مانند لوقا و یوحنا از افراد به عنوان نمونههای مختلف استفاده نمینماید. از قرار معلوم مرقس بیشتر به پیشرفت داستان خود توجه دارد تا به تجزیه و تحلیل روحیات افراد. اشاره به این اشخاص نشان میدهد که آنها قبل از نوشته شدن انجیل مرقس در جامعۀ مسیحی نام و نشانی داشتهاند.
برگرفته از کتاب معرفی عهدجدید (انتشارات حیات ابدی)
نوشتۀ مریل سی تنی
ترجمۀ ط. میکائیلیان
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |