قسمت پنجم پیام انجیل: فرایند نجات بشر از گناه و برقراری رابطه اش با خدا از طریق توبه و ایمان
فرایند نجات
رسیدن به نجات «نتیجه» است؛ برای رسیدن به این نتیجه مقدماتی وجود دارد. اساساً وقتی بین دو چیز نوعی وابستگی وجود داشته باشد، بگونهای که وجود یکی متوقف بر وجود دیگری باشد، بین آن دو چیز رابطه مقدمه و وابستگی وجود دارد. همانطور که گفتیم نجات همان «نتیجه» است؛ برای رسیدن به نجات مقدماتی وجود دارد؛ برای فهم و درک بهتر فرآیند نجات و مقدمات آن، ما ابتدا باید با اقسام مقدمه، از نظر تأثیر آنها بر به وجود آمدن نتیجه، بطور مختصر آشنا شویم:
سبب: مقدمهای است که میتواند ذاتاً مؤثر واقع شود و منتج به نتیجه شود، به شرط اینکه عوامل مساعد برای تأثیرش فراهم باشد؛ مثلاً آتشی هست و هیزمی نیز در کنارش وجود دارد، آتش سبب سوزاندن هیزم است، اما صِرف وجود آتش برای سوزاندن هیزم، کافی نیست و منجر به نتیجه نمیشود؛ بلکه علاوه بر وجود آتش، باید بین آن و هیزم تماس وجود داشته باشد. علاوه براین برای رسیدن به نتیجه، عدم وجود رطوبت در هیزم نیز شرط است.
شرط: مقدمهای است که اگر وجود داشته باشد به تنهایی نمیتواند منجر به نتیجه شود، اما اگر وجود نداشته باشد قطعاً نتیجه حاصل نمیشود؛ مثلاً اگر بخواهیم محصولی کشت کنیم باید دانهای در زمین بکاریم و به آن آب بدهیم. در این مثال دانه «سبب» است و آب «شرط» است؛ زیرا آب به تنهایی نمیتواند منجر به ایجاد محصول کشاورزی شود، اما اگر هم آب نباشد محصولی بوجود نمیآید.
مانع: مانع چیزی است که اگر وجود داشته باشد نتیجه حاصل نمیشود، اما اگر وجود نداشته باشد لزوماً نتیجه بدست نمیآید؛ مثلاً اگر بخواهیم هیزمی را بسوزانیم، آتش «سبب» است، تماس آتش و هیزم «شرط» است، اما اگر هیزم خیس باشد، نتیجه حاصل نمیشود؛ زیرا خیس بودن هیزم «مانع» است. اما اگر هیزم خیس نباشد، صرف خیس نبودن هیزم و بدون وجود سبب و شرط، باعث بوجود آمدن آتش نمیشود.
پس در نتیجه، برای اینکه نتیجه که وابسته به مقدماتی است، حاصل شود، باید اولاً «سبب» وجود داشته باشد، ثانیاً «شرط یا شرایط» موجود باشد، ثالثاً «مانع یا موانع» وجود نداشته باشد که میتوان این رابطه را به صورت زیر نمایش داد:
نبودن مانع یا موانع +وجود شرط یا شرایط +وجود سبب = نتیجه
برگردیم به بحث اصلی؛ تا اینجا شرح دادیم که وضعیت انسان چقدر وخیم است و در گناه مرده است. او بهتنهایی کاری برای نجات خود نمیتواند انجام دهد. اما خدای پدر با فرستادن پسرش عیسیمسیح و بهواسطۀ خون او که کفارۀ گناهان بشر است، راه نجات را فراهم کرده است. خدا سهم خود را در رستگاری و نجات بشر انجام داده است؛ اما این به آن معنا نیست که تمام انسانها عادل شمرده شدهاند و نجات پیدا کردهاند؛ این بدین معناست که رسیدن به نجات، نتیجهای است که رسیدن به آن مقدمات و شرایطی دارد. خدا با فرستادن مسیح و کفاره گناهان بشر، «سبب» نجات را فراهم کرده است. معنای بشارت ایمان مسیحی هم این است که ما بشارت میدهیم که خدا این «سبب» نجات را برای انسان فراهم نموده است، اما مطابق تعالیم عهدجدید، این به تنهایی کافی نیست بلکه بر انسان است که با ارادهای آزاد، سهم خود را انجام دهد و مقدمات این نجات را فراهم کند؛ یعنی شرایطی را باید انجام دهد و از طرفی موانع را باید از خود دور کند تا به نجات برسد؛ اینک نوبت اوست که گامهای لازم را بردارد.
گامهایی که انسان باید برای دریافت این هدیه نجات بردارد عبارتاند از:
1. ایمانآوردن2. توبه کردن و تعمیدگرفتن 3. انجام اعمال نیکو و سایر آئینهای کلیسایی 4. قداست و دوری از گناه
به عبارتی اگر بخواهیم این مقدمات را نشان دهیم باید اینطور نشان دهیم:
عدم مانع |
شرط |
شرط |
شرط |
سبب |
نتیجه |
قداست و انجام ندادن گناهان |
انجام اعمال نیکو و آئینهای کلیسایی |
توبه کردن و تعمید گرفتن |
ایمان آوردن |
کفاره شدن گناهان بشر توسط مسیح و فیض خدا |
نجات |
حال پس از آشنایی با انواع مقدمات و پس از اینکه دریافتیم خداوند سبب نجات ما را با فیض خودش و پرداخت کفاره گناهان بشر توسط مسیح، فراهم نموده است، اینک به تشریح قدمهایی که انسان باید بردارد تا مقدمات این نجات را فراهم کند میپردازیم:
شرط اول:ایمان آوردن: ایمان آوردن به عیسیمسیح و عمل نجاتبخش او، برای رسیدن به نجات ضروری است. در عهدجدید میخوانیم:
(لیکن بدون ایمان تحصیل رضامندی او محال است؛ زیرا هر که تقرّب به خدا جوید، لازم است که ایمان آورد بر اینکه او هست و جویندگان خود را جزا میدهد.)عبرانیان، فصل 11، آیه 6
بنابراین بدون ایمان هرگز کسی رستگار نمیشود و به حیات جاودان نخواهد رسید. آیات زیادی بر لزوم ایمان برای نجات وجود دارد که در اینجا به چند مورد آن اشاره میکنیم:
(زیرا خدا جهان را اینقدر محبّت نمود که پسر یگانه خود را داد تا هر که بر او ایمان آورد، هلاک نگردد بلکه حیات جاودانی یابد؛ زیرا خدا پسر خود را در جهان نفرستاد تا بر جهان داوری کند، بلکه تا بهوسیله او جهان نجات یابد. آنکه به او ایمان آرد، بر او حکم نشود؛ امّا هر که ایمان نیاورد الآن بر او حکم شده است، به جهت آنکه به اسم پسر یگانه خدا ایمان نیاورده)انجیل یوحنا، فصل3، آیات 16 تا 18
(هر که ایمان آورده، تعمید یابد نجات یابد و امّا هر که ایمان نیاورد بر او حکم خواهد شد.)انجیل مرقس، فصل16،آیه16
(آنکه به پسر ایمان آورده باشد، حیات جاودانی دارد و آنکه به پسر ایمان نیاورد حیات را نخواهد دید، بلکه غضب خدا بر او میماند.)انجیل یوحنا، فصل3، آیه 36
(آمین آمین به شما میگویم هر که کلام مرا بشنود و به فرستنده من ایمان آورد، حیات جاودانی دارد و در داوری نمیآید، بلکه از موت تا به حیات منتقل گشته است.)انجیل یوحنا، فصل5، آیه 24
(پس چونکه به ایمان عادل شمرده شدیم، نزد خدا سلامتی داریم بوساطت خداوند ما عیسی مسیح،)رومیان، فصل5، آیه 1
(آنکه به پسر خدا ایمان آورد، در خود شهادت دارد و آنکه به خدا ایمان نیاورد، او را دروغگو شمرده است؛ زیرا به شهادتی که خدا درباره پسر خود داده است، ایمان نیاورده است.)اول یوحنا، فصل5، آیه10
ما با ایمان به مسیح و عمل او عادل شمرده میشویم چنانکه در انجیل میخوانیم:
(و به وسیله او هر که ایمان آورد، عادل شمرده میشود، از هر چیزی که به شریعت موسی نتوانستید عادل شمرده شوید.)اعمال رسولان، فصل13، آیه 39
(زیرا یقین میدانیم که انسان بدون اعمال شریعت، محض ایمان عادل شمرده میشود.)رومیان، فصل3، آیه28
منظور از عادل و بیگناه بهحسابآمدن این نیست که شخص واقعاً هرگز گناهی مرتکب نشده باشد. اما از آنجا که عیسیمسیح کفاره گناه انسان را بر صلیب پرداخته است، خدا بار گناهان شخصی را که به سوی او میآید، به حساب مسیح میگذارد و به دلیل حضور روح مسیح در مؤمنین که نتیجه ایمان و توبه و تعمید است، خداوند طوری به او مینگرد که انگار هرگز گناهی مرتکب نشده است. به این ترتیب، خدا نه فقط گناهان شخص توبهکار را میبخشد، بلکه او را بیگناه و عادل نیز به حساب میآورد؛ زیرا شخص دیگری جای ما را گرفته و مجازات ما را متحمل گردیده و بهای آن را پرداخته است. به این ترتیب، خدا با فرستادن روحالقدس در قلبهای مومنان، به انسانِ توبهکار بیعانه طبیعتی جدید عطا میکند و در دادگاه الهی رأی به بیگناهی او میدهد. خدا همان موقعی که توسط روحالقدس به ما حیات جدید میبخشد، ما را عادل نیز میشمارد و از مجازات میرهاند. به این شکل، با ما طوری رفتار میکند که گویی هرگز گناه نکردهایم. این عمل را «عادلشمردگی« مینامیم. کسی که عادل شمرده میشود، دیگر تحت خشم و غضب خدا قرار ندارد. دیگر هیچ ادعایی علیه او در قلمرو روحانی وجود ندارد. دیگر شیطان نمیتواند در نزد خدا بر علیه او ادعا بکند. کتابمقدس میفرماید:
و آوازی بلند در آسمان شنیدم که میگوید، اکنون نجات و قوّت و سلطنتِ خدای ما و قدرت مسیح او ظاهر شد؛ زیرا که آن مدّعیِ برادران ما (یعنی شیطان) که شبانهروز در حضور خدای ما بر ایشان دعوی میکند، به زیر افکنده شد.) مکاشفه، فصل 12، آیه 10
محکومیتی که در اثر گناه دامنگیر همه انسانها شده، دیگر شامل حال او نمیگردد. کلام خدا قاطعانه در این مورد میفرماید:
(پس دیگر برای کسانی که در اتحاد با مسیح بسر میبرند، هیچ محکومیتی وجود ندارد)رومیان، فصل 8، آیه 1، (ترجمه مژده).
خدا ما را عادل شمرده. چه کسی میتواند علیه ما ادعایی بکند؟ بهعلاوه در اثر عادل شمرده شدن، رابطهای مبتنی بر صلح و آشتی با خدا داریم. ما دیگر مانند آدم و حوا لازم نیست از پیشگاه خدا بگریزیم. رابطه ما با خدا اصلاح شده و میتوانیم با او مصاحبت و مشارکتی دوستانه داشته باشیم. در ضمن، بخاطر این عادل شمردگی، ما وارثین خدا میشویم. خدا برای دوستداران خود ارثی مهیا کرده که در آخرت به ما خواهد بخشید. فقط کسانی این ارث را خواهند یافت که جامه عدالت و بیگناهی را پوشیده باشند و نامشان به خاطر ایمان به مسیح، در «دفتر حیات» ثبت شده باشد. یعنی بخاطر این عمل نجاتبخش مسیح ما حتی از آدم اولیه نیز بسیار به خدا نزدیکتر خواهیم بود و جلالی فوق از آدم اولیه هنگام برپایی ملکوت خدا پیدا خواهیم کرد.
ایمان یعنی حرکت بهسوی خدا با قلبی پر از اعتماد و توکل و تسلیم. کسی که میخواهد نجات بیابد و بهسوی خدا بازگردد، باید با ایمان و اعتماد، تمام جوانب زندگی خود را به خدا تسلیم کند و تعهد نماید که اراده و خواست او را در هر زمینه اجرا نماید. ایمان از دل انسان میجوشد و بعد ارادۀ او را نیز فرا میگیرد، یعنی باعث میشود که انسان با میل و ارادۀ کامل مطیع خدا گردد. برای ایمان آوردن، شخص باید اعتقاد راسخ داشته باشد که کتابمقدس، کلام مقدس خداست و اینکه خدا پسر خود عیسیمسیح را برای نجات بشر به جهان فرستاده است. او باید بپذیرد که عیسیمسیح در راه گناهان انسان کفاره شده و بر صلیب جان سپرده است و روز سوم زنده شده و به آسمان صعود نموده، و روزی برای داوری جهان بازخواهد گشت. او باید ایمان داشته باشد که وقتی بهسوی خدا بازمیگردد، خدا طبق وعدهاش حتماً او را خواهد پذیرفت.
بواسطه این ایمان است که روحالقدس در قلب مؤمنان ساکن میشود چنانکه میخوانیم:
(کسی که به من ایمان آورد، چنانکه کتاب میگوید، از بطن او نهرهای آب زنده جاری خواهد شد.امّا این را گفت درباره روح که هر که به او ایمان آرد او را خواهد یافت؛ زیرا که روحالقدس هنوز عطا نشده بود، چونکه عیسی تا به حال جلال نیافته بود.)انجیل یوحنا، فصل7، آیه 38 و 39
(و در وی، شما نیز چون کلام راستی، یعنی بشارت نجات خود را شنیدید، در وی چون ایمان آوردید، از روح قُدوسِ وعده مختوم شدید.)افسسیان، فصل1، آیه 13
بواسطه حضور روح مسیح در قلب مؤمنان که نتیجه ایمان است، خدا ما را به فرزندخواندگی میپذیرد. در انجیل یوحنا آمده است:
(به همه کسانی که او(عیسیمسیح) را قبول کردند و به او ایمان آوردند، این امتیاز را داد که فرزندان خدا شوند، که نه مانند تولدهای معمولی و نه در اثر تمایلات نفسانی یک پدرِ جسمانی، بلکه از خدا تولد یافتند) انجیل یوحنا، فصل 1 آیات 12 و 13، (ترجمه مژده)
پولس نیز در نامه خود به مسیحیان روم میفرماید:
(آن روحی که خدا به شما داده است، شما را برده نمیسازد و موجب ترس نمیشود، بلکه آن روح، شما را فرزندان خدا میگرداند و ما به کمک این روح، در پیشگاه خدا فریاد میکنیم: "ابا، پدر." روح خدا با روح ما با هم شهادت میدهند که ما فرزندان خدا هستیم) رومیان، فصل 8، آیات 15 و 16 (ترجمه مژده)
به همین جهت است که ما مسیحیان، خدا را پدر خود میخوانیم؛ زیرا روح پسر او در ما ساکن است و ما را فرزندخوانده خدا میسازد. گرچه ما انسانها همگی بندگان خدا هستیم، اما او بهخاطر عیسیمسیح دیگر با ما چون بنده رفتار نمیکند، بلکه ما را فرزندان خود میداند و همۀ امتیازات فرزندخواندگی را به ما عطا میکند. این تغییر در موقعیت فرد را در مسیحیت «تولد تازه« مینامند، تولدی از بالا. فرد در اثر ایمان و سرسپردگی به مسیح، بواسطه حضور روحالقدس در قلب او، در خانوادهای جدید از سر نو مولود میشود (یوحنا ۳:۳). در جایی دیگر، عیسیمسیح این پدیده را «انتقال از موت تا به حیات« نامید. او فرمود:
(آمین آمین، به شما میگویم هر که کلام مرا بشنود و به فرستنده من ایمان آورد، حیات جاودانی دارد و در داوری نمیآید، بلکه از موت تا به حیات منتقل گشته است) انجیل یوحنا، فصل 5، آیه 23
عیسیمسیح فرمود:
(باد هر جا که میخواهد میوزد و صدای آن را میشنوی، لیکن نمیدانی از کجا میآید و به کجا میرود. همچنین است هر که از روح مولود گردد) انجیل یوحنا، فصل 3، آیه 8
حیات جدید یا تولد تازه، نخستین موهبتی است که خدا به شخص نجاتیافته عطا میکند.
تولد تازه را روحالقدس در زندگی انسان انجام میدهد. این کارِ روح است. مانند وزش باد، چگونگی آن را نمیدانیم، اما اثر و نتیجه آن را حس و مشاهده میکنیم. این یک راز است، اما ثمراتش واقعی و ملموس است. این تجربه عالی و با شکوه یکی از جلوههای منحصربفرد مسیحیت است. در مسیحیت این خدای قدوس است که علیرغم عدم شایستگی و لیاقت انسان، بخاطر محبت بیکران خودش، به سراغ انسان میآید و او را که در نهایت ذلت و خواری بهسر میبرد، نجات میدهد و به او حیات روحانی جدیدی میبخشد. در واقع خدا او را به مرتبهای دیگر از قلمرو روحانی ارتقا میدهد، کاری که با معیارها و روشهای این جهان میسر نیست. پولسرسول این تحول و دگرگونی را چنین توصیف میفرماید:
(خدا … ما را نیز که در خطایا مرده بودیم، با مسیح زنده گردانید… و با او برخیزانید و در جایهای آسمانی در مسیح عیسی نشانید)افسسیان، فصل 2، آیات 4 تا 6
تولد تازه یعنی ترک تابعیت کشور شیطان و وارد شدن به تابعیت کشور خدا؛ یعنی منتقل شدن از قلمرو مرگ ابدی به قلمرو زندگی ابدی (ر.ک یوحنا ۵:24)؛ یعنی رهایی یافتن از قدرت تاریکی و منتقل شدن به ملکوت پسر خدا (ر.ک کولسیان 1:13)؛ این تجربهای است روحانی که با جایگاه انسان در حضور خدا سر و کار دارد. ما برای دریافت تابعیت کشور خدا، نیاز نداریم که ابتدا تغییر رفتار بدهیم و اخلاقیات خود را اصلاح کنیم. تغییر رفتار و اخلاقیات وقتی صورت میگیرد که تغییر تابعیت داده باشیم. شخص گناهکار همانگونه که هست، خود را به آغوش مسیح میاندازد، چون قدرت تغییر خود را ندارد. مسیح به او تولدی تازه میدهد، در خانهای جدید، با پدری جدید. در این خانوادۀ نو، شخص شروع به رشد میکند، شروع میکند به آموختن منش و رفتار جدیدی که درخور این خانواده جدید و این کشور نوین است. گرچه ممکن است ظاهراً رفتار شخص در بعضی موارد شبیه رفتاری باشد که در قلمرو شیطان داشته است، اما به هرحال او عضو خانواده الهی است و اگر در این خانواده و در این کشور بماند، قطعاً رفتارش نیز تغییر یافته و اصلاح خواهد شد. باید توجه داشت حتی مؤمنین مسیحی نیز ممکن است گناه کنند؛ زیرا هنوز طبیعت ما فاسد و متمایل به گناه است؛ اما ما باید همواره تا زمان بازگشت سرور و پادشاه ما عیسیمسیح و دریافت طبیعتی نو، در توبه و اعتراف به گناهان بسر ببریم.
پس مشاهده کردیم که تنها راه نجات ما عیسیمسیح است و ما باید با قلبی توبه کار به او ایمان بیاوریم تا نجات یابیم. کتابمقدس میفرماید:
(و در هیچکس غیر از او(یعنی عیسیمسیح) نجات نیست؛ زیرا که اسمی دیگر زیر آسمان به مردم عطا نشده که بدان باید ما نجات یابیم.) اعمال رسولان، فصل 4، آیه 12
همچنین عیسیمسیح به صراحت فرمود:
(عیسی بدو گفت: من راه و راستی و حیات هستم. هیچکس نزد پدر جز بهوسیله من نمیآید.)انجیلیوحنا، فصل14، آیه6
بنابراین ما بدون ایمان به مسیح، هرچقدر هم که اعمال نیک انجام دهیم و از گناهان دوری کنیم، باید بهای گناهان خود را که همانا مرگ ابدی در هاویه به همراه شیطان و فرشتگانش است، بپردازیم. مگر اینکه به عیسیمسیح ایمان آوریم تا اگر تا انتها، یعنی زمان مرگمان یا بازگشت مسیح، در توبه و ایمان باشیم، نجات یابیم. ما باید دائماً در ایمان باشیم؛ اما باید توجه داشته باشیم که مطابق کلام خدا این امکان وجود دارد که ایمان خود را از دست بدهیم و به تبع آن نجات نیابیم:
(پسرم، تیموتائوس، این حکم را مطابق با نبوّتهایی که پیشتر بر تو شد، به تو میسپارم تا بهمدد آنها در نبردِ نیکو پیکار کنی، و به ایمان و وجدانی پاک متمسّک باشی؛ چرا که کشتی ایمان بعضی با زیر پا نهادن آنها درهم شکسته است.)اول تیموتائوس، فصل1، آیات 18 و 19
شرط دوم: توبهکردن و تعمید گرفتن: توبه دروازۀ ورود به ملکوت خداست. توبه نخستین قدم در جادۀ روحانیت است. توبه فصل اول کتاب حیات جاودانی است. از همان آغاز عهدجدید، یحیی نبی دعوت خود را اینگونه آغاز کرد:
(توبه کنید؛ زیرا ملکوت آسمان نزدیک است.)انجیل متی، فصل3، آیه2
اولین دعوت عمومی مسیح هم با همین سخنان همراه بود:
(و بعد از گرفتاری یحیی، عیسی به جلیل آمده، به بشارت ملکوت خدا موعظه کرده، میگفت، وقت تمام شد و ملکوت خدا نزدیک است. پس توبه کنید و به انجیل ایمان بیاورید.)انجیل مرقس، فصل1، آیات14و15
توبه یعنی «پیبردن به گناهان، فقر روحانی و وخامت وضع خود، اعتراف به آن نزد خدا، پشیمانی از راه و روش خود، تصمیم به تغییر روش، و پشت کردن به آن و حرکت در جهت مخالف آن».
آیات زیادی درباره لزوم توبه برای تحصیل نجات وجود دارد که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
(در آن وقت بعضی آمده، او را از جلیلیانی خبر دادند که پیلاطُس خون ایشان را با قربانیهای ایشان آمیخته بود. عیسی در جواب ایشان گفت: آیا گمان میبرید که این جلیلیان گناهکارتر بودند از سایر سَکَنه جلیل از این رو که چنین زحمات دیدند؟ نی، بلکه به شما میگویم اگر توبه نکنید، همگی شما همچنین هلاک خواهید شد.)انجیل لوقا، فصل13، آیات 1تا3
(و (عیسی) به ایشان گفت: بر همین منوال مکتوب است و بدینطور سزاوار بود که مسیح زحمت کشد و روز سوم از مردگان برخیزد و از اورشلیم شروع کرده، موعظه به توبه و آمرزش گناهان در همه امّتها به نام او کرده شود.)انجیل لوقا، فصل24، آیات 46و47
((یهودیان) چون شنیدند دلریش گشته، به پطرس و سایر رسولان گفتند: ای برادران چه کنیم؟ پطرس بدیشان گفت، توبه کنید و هر یک از شما به اسم عیسی مسیح بجهت آمرزش گناهان تعمید گیرید و عطای روحالقدس را خواهید یافت؛ زیرا که این وعده است برای شما و فرزندان شما و همه آنانی که دورند، یعنی هرکه خداوند خدای ما او را بخواند.)اعمال رسولان، فصل2، آیات 37تا39
(پس خدا از زمانهای جهالت چشم پوشیده، الآن تمام خلق را در هر جا حکم میفرماید که توبه کنند.)اعمال رسولان، فصل، 17، آیه30
(بلکه نخست آنانی را که در دمشق بودند و در اورشلیم و در تمامی مرز و بوم یهودیه و امّتها را نیز اعلام مینمودم که توبه کنند و به سوی خدا بازگشت نمایند و اعمال لایقه توبه را بجا آورند.)اعمال رسولان، فصل26، آیه20
بنابراین با توجه به این آیات متوجه میشویم که توبه شرط نجات است و بدون آن نمیتوان نجات یافت.
بازگشت به مسیح، تولدتازه در تعمید، عطیه روحالقدس و قربانی مقدس که به عنوان غذا دریافت میکنیم، ما را مقدس و بیعیب میسازد؛ با این حال نقص و ضعف سرشت انسان را از بین نمیبرد. در گناه نخستین، اراده انسان مخدوش شد و انسان همواره متمایل به گناه است، این تمایل به گناه در انسان را «شهوت» مینامند. با تولد تازه این تمایل به گناه، همچنان در انسان باقی میماند و ممکن است یک شخص مسیحی هم مرتکب گناه شود؛ لذا لازم است که باز توبه نماید و دائماً بخاطر گناهانش در توبه باشد.
این را باید دانست که تنها خداست که گناهان را میآمرزد.(ر.ک مرقس2:5-11)
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |