فهرست و معانی اسامی کتاب مقدس: سنتیخی و سنحاریب پادشاه آشور
سِنتیخی (حادثه) فیلیپیان 4: 2 Syntyche
نام زنی مسیحی در فیلیپی که با یکی دیگر از ایمانداران به نام افودیه اختلاف داشت. پولس که آنان را شریک خود در جهاد انجیل می نامد، تشویق به یک رأی بودن و یکدلی می نماید.
سَنحاریب (خدای ماه برادران متعدد دارد) 2پادشاهان 18: 13 Sennacherib
بین سالهای ۷۰۵ تا ۶۸۱ ق.م. بر امپراطوری آشور سلطنت می کرد. در دوسال اول سلطنت خود به بازسازی نینوا پرداخت. او توجه زیادی به ساختمان سازی و مهندسی از خود نشان می داد. ایجاد سیستم جدیدی از آبرسانی، بازسازی معبد و ساخت قصری باشکوه از جمله اقدامات او محسوب می گردند. او در آغاز سلطنتش سیاست های پدر خود سرگن اول را در پیش نگرفت. دادن استقلال به حکومت بابل از اشتباهات بزرگ او محسوب می شود. با این کار او دائماً از جانب کلدانی ها که خواستار کنترل ناحیۀ جنوبی بودند مورد تهدید قرار گرفت. مردوک-بلدان (۲پادشاهان ۲۰: ۱۲) که رئیس قبیلۀ بیت یاکین (Bit-Yakin) بود بر علیه او شورید و خشم سنحاریب را برانگیخت. بعد از سرکوبی مردوک-بلدان توسط سنحاریب او به سرزمینهای اطراف خلیج فارس متواری گشت و در آغاز برای به راه انداختن شورشی دیگر منتظر فرصت ماند.
بار دیگر در زمان بل ابنی (Bel-ibni) که از مقامات بی کفایت و ضعیف بابل در آشور بود مردوک بلدان، پسر کوچکش آشور نادین شوم (Ashur-nadin-shum) را برای سرکوبی او به آن منطقه فرستاد و او این بار به طرف عیلام متواری گشت. سرانجام سنحاریب شیوۀ سیاسی خود را در مقابل استقلال بابل تغییر داد و در سال ۶۹۴ ق.م. به آنجا حمله کرد. او از نواحی صور، صیدون و قبرس ملوانان و کشتی سازان را به ناحیۀ فرات علیا (Upper) و دجله در نزدیکی نینوا آورد. در واقع با ساختن این کشتی ها او می توانست بر شهرهای حصاردار بابل تسلط یابد ولی موقعیت خود را با اسارت آشور نادین شوم توسط عیلامی ها از دست داد. سرانجام موشزیب مردوک (Mushezib Marduk) حکومت بابل را به دست گرفت. او موفق گردید که دشمنان آشور یعنی عیلامی ها و ارامی ها را در شرق دجله و تمامی کلدانی ها را با یکدیگر متحد سازد. گرچه سنحاریب، مدعی پیروزی بر دشمنان بود ولی دچار شکست عظیمی گردید. با بیماری پادشاه عیلامی ها به سال ۶۸۹ ق.م. از قدرت موشزیب کاسته شد که منجر به شکست او در مقابل سنحاریب گشت. احتمالاً حقایق موجود در کتاب اشعیا ۴۹: ۱-۲ مربوط به این واقعه می شود. بعد از آن سنحاریب به پسرش اسرحدون برای تسلط در قلمرو جنوبی اختیارات تام بخشید.
مناطق شمالی و شرقی هیچ گاه به طور جدی سنحاریب را تهدید نکردند. مردوک-بلدان با حزقیا ملاقات کرد (۲پادشاهان ۲۰: ۱۲-۱۳) و سعی کرد تا او را بر علیه سنحاریب تحریک نماید. با خودداری شهرهای جنوب فلسطین از پرداخت جزیه به سنحاریب، اشقلون در مقابل لشکر سنحاریب مغلوب شد. جنگ بزرگی در نزدیکی اشقلون اتفاق افتاد و آشوری ها به طرف عقرون حرکت کردند. بعد از آن التقه (Eltekeh) و تمنه محاصره و فتح گردید. سرانجام عقرون نیز به دست آشوری ها افتاد. سنحاریب مدعی شد که ۴۶ شهر حصاردار و روستاهای فراوانی را فتح کرده و ۱۵۰ /۲۰۰ نفر را به اسارت گرفته است. بعد از آن به نزدیکی اورشلیم رسید. وی به اورشلیم پیغام فرستاد که بهتر آن است که از او اطاعت کنند. حزقیا نوشته را به حضور خدا گستراند و رهایی از سنحاریب را از خدا استدعا نمود. اشعیا که از حزقیا به دلیل اقدامات مذهبی وی حمایت می کرد اجابت دعای او را به وی نوید داد و فرشتۀ خداوند در یک شب ۰۰۰ /۱۸۵ نفر از لشکریان سنحاریب را کشت. سنحاریب به نینوا مراجعت کرد (۲پادشاهان ۱۹: ۳۵-۳۶) و زمانی که در خانۀ خدای خویش نسروک عبادت می کرد توسط پسرانش ادرملک و شرآصر کشته شد. پسر وی اسرحدون جانشین او گردید.
برگرفته از کتاب دائرةالمعارف کتاب مقدس
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |