کتاب اصول عیسی در روابط

فصل پانزدهم اصول عیسی در روابط: برقراری ارتباط کار آسانی نیست!

رای بدهید

فصل پانزدهم اصول عیسی در روابط: برقراری ارتباط کار آسانی نیست!

فرهنگ لغت آنلاینِ مِریام وِبستر ارتباطات را «فرایندی که با آن اطلاعات به وسیلۀ روش های مشترک نمادها، علامت ها یا رفتارها بین افراد رد و بدل می شود» تعریف نموده. با عرض کمال پوزش از آقای وبستر آیا به نظر شما با در نظر گرفتن واقعیت های زندگی نباید ارتباطات را این گونه تعریف کرد: «فرایندی که طی آن اطلاعات توسط افراد از طریق سیستم  متضاد احساسات، رفتارها، پیشینه ها و خواسته ها اشتباه گرفته می شود»؟

آیا کسی هست که در دام ابهامات ارتباطات قرار نگرفته باشد؟ تو مرتب مکالماتی با همسر، یکی از همکاران، یکی از فرزندانت، یا دوست نزدیکت داری و چنین به نظر می رسد که برقراری ارتباط با آنها دائم به نحوی عالی و خوب پیش می رود تا این که یکی از آنها غفلت می ورزد و «حرف اشتباهی» از دهانش بیرون می آید. بلافاصله این مکالمه مثل یک راکتور هسته ای شروع به داغ شدن می کند و به سمت ذوب شدن حرکت می کند. ظاهراً در حالی که درگیر یک بحث داغ می شویم، دیگر نمی توانیم آن را متوقف سازیم و بدتر از آن این که با هم قهر می کنیم و دیگر صحبت نمی کنیم.

روزی به عنوان شبانی جوان، تلاش کردم یکی از معاونین اداری کلیسایمان را که روز بدی را پشت سر گذاشته بود، تشویق کنم. هدف من این بود که به او بگویم: «به وجود تو در اینجا خیلی بیشتر از آنچه فکر می کنی، نیاز هست.» اما کلماتی که از دهانم بیرون آمد به این صورت بود: «تو آنقدرها که فکر می کنی، ضروری نیستی.» و همین مسئله وقت زیادی از ما طلبید تا مشکل بین ما حل شود!

چرا طرز برقراری ارتباط صحیح در رابطه های ما تا این حد اهمیت دارد؟ چون سوخت همۀ رابطه ها در ارتباطات نهفته است. همان طور که یک اتومبیل بدون سوخت به مقصد نمی رسد، رابطه های ما هم بدون ارتباط صحیح به جایی نمی رسد. ضعف در ایجاد ارتباط صحیح باعث شده بعضی از رابطه ها برای دهه ها در یک گاراژ مانده باشد و بعضی نیز در رابطه هایشان شروعی عالی داشته اند اما در حالی که فاصلۀ زیادی در جادۀ رابطه شان حرکت نکرده اند با کمبود سوخت روبرو شده اند. برای بقای رابطه مان تا پایان عمر به ارتباط صحیح نیاز داریم.

همان گونه که اتومبیل تو به سوخت مناسب برای ادامۀ مسیر در جاده احتیاج دارد، رابطه های تو نیز برای داشتن دوام در زندگی، به طرز ارتباط صحیح نیاز دارند. تصور کن در باک بنزین اتومبیل تو به جای بنزین، آب یا اسید باطری می ریختی. چه اتفاقی می افتاد؟ رابطه های ما حیاتی تر از اتومبیل ما است و بایستی مطمئن باشیم که ارتباطی صحیح با دیگران داریم.

از این که مردم می خواهند برقراری ارتباط را ساده و راحت جلوه دهند، بیزارم. واقعیت این است که چنین نیست! در کتابخانۀ منزل من کتابی را دارم که 120 صفحه دارد و عنوان آن این است: چطور می توانی در 30 ثانیه هر آنچه می خواهی، بگویی؟ اما جای بسی تعجب است که نویسندۀ این کتاب خیلی بیشتر از 30 ثانیه احتیاج داشته تا به ما یاد بدهد چطور در 30 ثانیه هر چه می خواهیم بگوییم!

آنچه مسلم است این است که برقراری ارتباط صحیح کار ساده ای نیست. یعقوب در باب 3 آیۀ 8 از رساله اش به ما این تصویر واضح را می دهد که: «هیچ انسانی قادر به رام کردن زبان نیست.» ما در بین ملتی زندگی می کنیم که 50 درصد زنها می گویند شوهرانشان نمی توانند ارتباط خوبی برقرار کنند. 86 درصد از کسانی که طلاق گرفته اند می گویند علت این کارشان ارتباط خراب بوده و 25 درصد جوانان اعتراف می کنند که هرگز یک مکالمۀ با محتوا با پدرانشان نداشته اند. اینها بیانگر نیاز شدید ما به کمک رسانی است!

وقتی کمی عمیق تر می شوی، متوجه می شوی که ارتباطات یک علم نیست بلکه نوعی هنر است. و همیشه سیاه و سفید نیست. و حالت منطقی به خود ندارد. مطمئناً ارزش یک ارتباط موفق را نمی توانی تا حدّ یک معادلۀ ریاضی پایین بیاوری. ارتباط صحیح، هنری است که مملو از خطوط ظریفی است که سایه های پرمعنایی دور و بر آن است. اکثر ما در این هنر ارتباط در سطح مهد کودک قرار داریم که در حالی که تقلا می کنیم با انگشت های کوچک خود مدادشمعی کلفت را به زور نگه داریم، سعی می کنیم بین خط های مشخص شده، رنگ آمیزی خود را رعایت کنیم.

ما برای یادگیری به متخصصی احتیاج داریم که می تواند یک شاهکار ارتباط را برای ما نقاشی کند. چه کسی بهتر از عیسی مسیح، یعنی تنها کسی که  روزی بر زمین بین ما قدم زد  و می تواند برقرار کردن ارتباط کامل را به ما نشان دهد؟

عیسی چیزهای شگفت انگیز اما در عین حال چیزهایی که برایمان راحت نیست در مورد برقراری ارتباط صحیح به ما تعلیم می دهد. ما نه فقط می توانیم از کلمات او بلکه از نمونه ای که او برای ما به جا گذاشته، بیاموزیم. او به وسیلۀ طرز صحبتش با مردم مختلف در بارۀ ارتباط صحیح به ما تعلیم می دهد. چه طرف مقابل یک گناهکار در حال کشمکش باشد و چه یک فریسی متکبر. وقتی در بارۀ مهارت های عیسی در برقراری ارتباط صحیح فکر می کنیم، سریع به فکر موعظه های او برای جماعت های بزرگ می افتیم، اما عیسی به همان اندازه می توانست ارتباط خوبی با تک تک افراد هم برقرار کند.

به عنوان بخشی از مطالعاتم در انجیل ها با در نظر داشتن یک سؤال در ذهنم یعنی این که: «طرز برقراری ارتباط عیسی چگونه بود؟»  به طرز برخورد عیسی با مردم دقت بیشتری کردم. و سه درس در بارۀ ایجاد ارتباط صحیح کشف کردم که از تعالیم و نمونه ای که عیسی برای ما دارد، برمی خیزند. این سه درس عبارتند از: (1) اساس ارتباط اعتماد است؛ (2) ارتباط از دل ناشی می شود؛ و (3) ارتباطی که اثر عمیقی دارد، صادقانه است. بگذارید با شما روراست باشم که نسبت به هیچ کدام از این درس ها احساس خوبی به من دست نمی داد بلکه هر کدام از این درس ها حاوی چالش های غیرمنتظره و ناخواسته بود. آنچه با قدم زدن در مسیر باغ حقیقت شروع شد به سرعت تبدیل به دویدن در مسابقۀ سورتمه سواریِ صداقت شد! نمونۀ عیسی به ما نشان می دهد که در کلمات ما چنان نیرویی نهفته است که می تواند رابطه های ما را به یک سطح اثرگذار و صمیمیت جدید منتقل کند.

حقیقت را تجربه کن

عیسی در کنار دختر کوچکی به آرامی نشسته بود و دو کلمه گفت که همه چیز را  عوض کرد. سفر او با این دختر از پیچ و تاب های زیادی پر شده بود. این دخترک، بیمار بود و پدرش دست کمک به طرف عیسی دراز کرد. و این پدرِ داستان ما مأمور مهم دولتی بود. او به خوبی می دانست چطور باید امور را اداره کند و در عین حال می بیند که دختر او جلوی چشمانش پرپر می شود و کاری از دست او برنمی آید. پس این مأمور که اسمش یایروس بود برای درخواست کمک به عیسی روی می آورد. او عیسی را در میان جماعت شلوغ جستجو می کند و راضی می کند که با او به طرف دخترش حرکت کند تا او را کمک کند.

لحظه ای یایروس را تصور کنید که مضطرب و رنگ پریده، در حالی که با شتاب جمعیت را به کناری می کشد به طرف منزلش حرکت می کند تا عیسی و شاگردانش بتوانند به دنبال او راه بیفتند. در طول راه، عیسی لحظه ای درنگ می کند و می گوید: «چه کسی مرا لمس کرد؟» حتی شاگردان عیسی در شگفت هستند. در چنین جماعت شلوغ همه یکدیگر را دائم در حال هُل دادن هستند. شاید شاگردان شگفت زده شده بودند ولی از طرف دیگر یایروس بایستی احساس دستپاچگی شدیدی کرده باشد. هر ثانیه برایش دنیایی ارزش داشت. آیا عیسی متوجه این نبود؟ اما عیسی چند لحظه ای را صرف یک زن می کند که برای دوازده سال رنج می کشید و زندگی این زن، با اعتمادی که به شفایش با لمس عیسی داشت، از این رو به آن رو شد.

گروهی که همراه عیسی بود بعد از این واقعه، به راه خود در میان جماعت ادامه دادند. وقتی آنها وارد منزل یایروس شدند با صدای ناله و ضَجه روبرو شدند. جماعتی با خانواده اش جمع شده بودند و به خاطر مرگ دختر کوچک یایروس عزاداری می کردند. قبل از این که یایروس از عیسی ایراد بگیرد که: «چرا سریع تر حرکت نکردی؟ و چرا در اثناء راه باید توقف می کردی؟» عیسی به او می گوید: «او نمرده؛ بلکه خوابیده است.» جماعت اطراف عیسی به او پوزخندی زدند. در چنین اجتماعی گریۀ بسیاری از عزاداران که از نزدیکان خانواده نبودند، به سرعت به خنده مبدل شد. عیسی از میان پوزخندهای کنایه آمیز آنها به طرف اتاقی که دختر دراز کشیده بود حرکت می کند. او دست دختر را می گیرد و خم شده دو کلمه در گوش او نجوا می کند: «طالیتا کوم!» یعنی «دخترک، برخیز.»

و این دختر کوچک بلافاصله می ایستد و عیسی از والدین او می خواهد که به او خوراکی برای خوردن بدهند. (بر اساس مرقس 5: 22-43)

فقط دو کلمه و معجزه اتفاق می افتد. اگر فکر می کنی خدا نمی تواند با کلمات تو معجزه کند، قدرت خدا را دست کم گرفته ای. در حالی که شاید توانایی شفای فیزیکی کسی با کلماتت را نداری، شکی نیست که کلمات تو می تواند رابطه، ایمان، قلب شکسته یا امید از دست رفتۀ کسی را شفا ببخشد.

نکتۀ قابل تأمل: همۀ رابطه ها با ارتباط صحیح تقویت می شوند.

آیۀ به یادماندنی: «هستند که سخنان باطلشان چون ضرب شمشیر است، اما زبان حکیمان شفا می بخشد.» (امثال سلیمان 12: 18)

از خود بپرس: چه کسی احتیاج مبرم به سخنان من برای شفایش دارد؟

درس آینده: اساس کار بر اعتماد قرار دارد!

نوشتۀ تام هولادِی

ترجمۀ کشیش ورژ باباخانیان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO