تشخیص شخص روحانی، نفسانی و جسمانی از یکدیگر
تشخیص شخص روحانی، نفسانی و جسمانی از یکدیگر
(اول قرنتیان ۱۴:۲-۳:۳)
کلیسای خدا جماعتی است که بدون در نظر گرفتن رنگ پوست، نژاد، زبان، ملیت یا فرهنگ خاصی پذیرای همه است. در ضمن هدف این جماعت تبدیل زندگی افراد دردمند و آسیب دیده و اسیر گناه و بیمار و افسرده و… میباشد. به قول کشیشِ شهید هایک هوسپیان مِهر: کلیسا بیمارستان و تیمارستانی برای شفای مردم از صدماتی است که در جامعه بر آنها وارد آمده. کلیسا جماعتی است که با روی خوش همه را میپذیرد.
مشکل اصلی زمانی بروز میکند که وقتی این اشخاص به کلیسا میپیوندند و پس از گذر زمان، تبدیل و دگرگونی خاصی در زندگی آنها بوجود نمیآید و آنها در چنین شرایطی به عنوان عضو این جماعت کلیسایی پذیرفته میشوند و به قول پولس رسول “برادر و خواهر” نیز نامیده میشوند، بر کلیسای خدا ضربۀ هولناکی وارد میآید!
شکی نیست که کلیسا باید پذیرای چنین اشخاصی باشد. اما اگر کلیسای مزبور از روح و کلام خدا پر نباشد و حیات سالم مسیح در آن جریان نداشته باشد و اینگونه افراد به جمع کلیسایی بپیوندند و تحوّلی در آنها به وجود نیاید، آیندۀ چنین کلیسایی بسیار اسفبار پیشبینی میشود.
امروز مایلم سخن از سه نوع انسانی به میان آورم که در همۀ کلیساهای دنیا حاضرند. هدف من به هیچ عنوان قضاوت یا محکوم کردن شخص یا گروه خاصی نیست و امیدوارم سوءتفاهم ایجاد نشود. هدف من این است که ما به عنوان یک مسیحی خود را در برابر آینۀ کلام خدا ببینیم و خود را تفتیش کنیم که در چه وضعی هستیم و بیدار شده، به یاری روح خدا و کلام خدا و پاسخگو بودن به کلیسای او، قدمهای لازم برای تغییر و تحوّل را آغاز کنیم.
به طور کلی کتاب مقدس به سه نوع انسان اشاره دارد:
۱- انسان نفسانی ۲- انسان جسمانی ۳- انسان روحانی
توجه داشته باشید که کلام خدا خودِ انسان را از سه بخش روح و نفس و جسم به ما معرفی میکند (اول تسالونیکیان ۲۳:۵).
حال به بررسی انسان نفسانی، جسمانی و روحانی براساس کلام خدا خواهیم پرداخت و در حالی که این مطلب را میخوانید، آرزوی بنده این است که هیچکدام از شما این پیام را برای دیگران در نظر نگیرد بلکه هر کس خود را بیازماید که در کدام حیطه قرار دارد و این را هدف خود قرار دهد که هر چه سریعتر اقدام به رشد و ثمردهی و تبدیل شدن به یک شخص روحانی کند!
۱– انسان نفسانی:
مطابق آیاتی که در عنوان این متن قید شده، انسان نفسانی به کسی گفته میشود که امور روح خدا را نمیپذیرد و آن را جهالت یا حماقت میشمارد. یعقوب رسول در ۱۴:۳-۱۶ خصوصیات دنیوی و شیطانی را با امور نفسانی مرتبط میداند و نیز در رسالۀ یهودا آیۀ ۱۹ انسان نفسانی را کسی که روح خدا را ندارند اعلام میکند و به کلامی دیگر چنین افرادی هنوز تولد تازه ندارند و مسیحی نیستند.
۲– انسان جسمانی:
اما مشخصات شخص جسمانی چیست؟ همانگونه که در همین آیههای آغازین اول قرنتیان فصل سوم مشاهده میکنیم، یک مسیحی جسمانی البته به مسیح ایمان آورده و به جماعت کلیسایی پیوسته و همراه آنها حالتهای دعا و پرستش را به خود میگیرد و به پیامها هم گوش فرا میدهد و ما آنها را “ایماندار” خطاب میکنیم. اما با کمال تأسف آنها رشد ناقصی دارند و در همان وضعیت طفلگونه باقی ماندهاند و پس از گذر سالها از ایمانشان، رشدی در کار نبوده. در رومیان ۸:۸ میفرماید چنین شخصی نمیتواند خدا را خشنود سازد. پولس رسول جسمانیها را اطفال در مسیح مینامد. قابل ذکر است که در زندگی یک مسیحی دوران طفولیت در ایمان وجود دارد و منکر آن نیستیم. اما اگر این طفل با گذر ایام طولانی هنوز شیر بخورد، در وضعیت سالمی قرار ندارد. در اول قرنتیان فصل ۳ به کسانی اشاره دارد که پس از سالها ایمان میبایست رشد کرده باشند، اما همچنان طفل باقی ماندهاند! کلام خدا ذهن جسمانی را اینگونه به حساب میآورد که بیجا مغرور میشود (کولسیان ۱۸:۲) و گوشهایش سنگین شده و با گذشت مدت زمان طولانی هنوز محتاج شیر است و نه غذای قوی و در کلام عدالت ناآزموده و طفل باقی مانده است (عبرانیان ۱۱:۵-۱۴).
از کلام خدا چنین بر میآید که انسان جسمانی کسی است که باعث شقاق و جداییها در کلیسا است و بحثهای بیهوده را در کلیسا راه میاندازد در حالی که آگاهی کافی از کلام خدا ندارد و اگر هم دارد شناخت او بسیار ناقص است و در نتیجه در تشخیص خواست و ارادۀ خدا در زندگی ضعیف است و با گناه و دنیای گناهآلود سازش میکند و یک پای او در دنیا و پای دیگرش در کلیساست. از یک سو مسیحی عضو کلیسا به حساب میآید و از سوی دیگر با امور دنیوی و شرارتبار مختلف سازش دارد. اینها کسانی هستند که هم از توبره میخورند و هم از آخور! هم خر را میخواهند و هم خرما را! چنین کسی از باد هر تعلیم رانده میشود و نسبت به هر تعلیم نادرست آسیبپذیر است و پایهای استوار در تعلیم کلام خدا ندارد. اینها هنگام شنیدن پیام شبانان و کشیشان خارش گوشها دارند (دوم تیموتاؤس ۳:۴)، یعنی دوست دارند آنچه که باب میلشان است بشنوند و نه آنچه حقیقت و راستی کلام خداست.
۳– انسان روحانی
اما شخص روحانی چه کسی است؟ کسی که میتواند در مسائل مختلف روحانی و کلیسایی و امور روزگار صاحبنظر باشد و مشورتهای او براساس کلام خدا است و در بارۀ مسائل گوناگون تصمیم و تشخیص صحیح دارد. چنین شخصی میتواند در بارۀ مسائل مختلف حکم کند و در او حکمی در آن مسئلۀ خاص یافت نشود و مهمتر از همه فکر مسیح را دارد (اول قرنتیان ۱۵:۲-۱۶). در ضمن در عبرانیان ۱۴:۵ این شخص را بالغ در زندگی روحانی مینامد که تغذیۀ قوی از کلام خدا دارد و حوّاس خود را به موجب عادت، تمرین و ریاضت داده تا بین نیک و بد تشخیص و تمییز دهد. شخص روحانی در کلام خدا ریشه دوانیده و هیچکس نمیتواند او را با هر تعلیمی به این سو و آن سو بکشاند. انسان روحانی میوۀ بسیار میآورد و میوۀ او “میماند”. از غلاطیان ۱:۶ مشخص است که چنین کسی متواضع است و دارای میوۀ روح است و در حالی که مراقب است که در تجربه نیفتد، میتواند دیگران را اصلاح کند. مسیحی روحانی کسی نیست که خود را برتر از دیگران بداند. بالعکس او در محبت رشد کرده و ترقی نموده و در رابطهای سالم و محبتآمیز با دیگر مسیحیان بسر میبرد و نسبت به شبان کلیسایش و مسیحیان دیگر مطیع و پاسخگو است. شخص روحانی، ریاکار یا متظاهر نیست و زندگی شخصی و اجتماعی و کلیسایی او رنگهای گوناگون به خود نمیگیرند و صادقانه آنچه را مدعی است زندگی میکند. اعمال انسان روحانی فراتر از سخنانش دیده میشوند. انسان روحانی به کسی اطلاق میشود که اعتدال او در میان همۀ مردم آشکار است (رومیان ۳:۱۲ و فیلیپیان ۵:۴).
آیا مایل هستی در مسیر تبدیل به شخص روحانی حرکت کنی؟ خواهش میکنم در دعا با توجه به معیارهایی که از کلام خدا در این متن برایت بیان کردم، آزمایش زیر را از خود بکنی:
۱. آیا هر روزه با کلام خدا و دعا روز خود را شروع میکنم و وقت کافی به یادگیری از کلام خدا میدهم؟
۲. تشخیص من میان خوب و بد در چه حدّی است؟ آیا در زندگی خود بیشتر اوقات تصمیمات عاقلانه میگیرم یا جاهلانه؟
۳. با چه کسانی معاشرت دارم؟ با کسانی که معاشرت با آنها به ارزشهای روحانی من میافزاید یا خیر؟
۴. زندگی مسیحی من چه ثمری داشته؟ و آیا این ثمر مانده یا تلف شده؟ در رساندن خبر خوشِ انجیلِ مسیح چقدر فعال هستم؟
۵. رابطهام با اطرافیان به چه صورت است؟ آیا دیگران مرا میپذیرند یا دفع میکنند؟
۶. آیا در برابر تعالیم نادرست آسیبپذیر هستم یا دیدگاه مستحکم کتاب مقدسی دارم که هیچکس نمیتواند مرا بلرزاند؟
۷. آیا شخص مطیعی هستم یا شورشگر؟ آیا در کلیسا باعث شقاق و جدایی میشوم یا اتحاد و یکدلی را تقویت میکنم؟
۸. میل من بیشتر به مسائل دنیوی و گناهآلود است یا به مسائل روحانی و مقدس؟
۹. از بودن با افراد بالغ روحانی لذت میبرم یا هیچ احساس تعلق به آن گروه ندارم و یا بهتر بگویم تعلق کمتری دارم؟
۱۰. آیا زندگی شخصی و اجتماعی و کلیسایی من با هم هماهنگ هستند یا تفاوت بسیاری در آنها وجود دارد؟
۱۱. انضباط روحانی من در چه سطحی است؟
۱۲. آیا خود را به شبان و اعضای کلیسا متعلق و پاسخگو میدانم؟
۱۳. وقت، استعداد، نیرو، پول و … خود را بیشتر برای چه چیزی صرف میکنم؟ دقّت داشته باشید که مسیح فرمود: «هر جا گنج توست دل تو نیز آنجاست؟» (متی ۲۱:۶)
۱۴. از چه چیزهایی بیشتر لذت میبرم؟
نقل قولهایی در مورد بلوغ روحانی:
- بلوغ روحانی با گذشت زمان به دست نمیآید، بلکه با اطاعت از خواست و ارادۀ خدا! (اوزوالد چمبرز)
- برای من رشد به سوی بلوغ روحانی به معنای خودآگاهی کمتر و خدا آگاهی بیشتر میباشد. (مارک بَترسون)
- مسیحیانی که کتاب مقدس را نادیده میگیرند، به بلوغ نمیرسند. (جان استات)
- آنچه نشاندهندۀ بلوغ روحانی است، این نیست که چقدر پاک هستی؟ بلکه چقدر از ناپاکی خویش آگاهی؟ و این آگاهی در را به سوی فیض و رحمت خدا باز میکند. (فیلیپ یانسی)
- بلوغ فیزیکی وابسته به زمان است، اما رشد روحانی به اطاعت ما مربوط است. (جان بیور)
- بودن یعنی تبدیل، تبدیل یعنی به سوی رشد حرکت کردن و حرکت در رشد و بلوغ یعنی آفرینش بیپایان خود. (هنری برگسون)
- کسی که رشد نکرده، عیسای خداوند را همیشه به عنوان یک یاور میداند، اما برای شخص بالغ، عیسای مسیح خودِ حیات و زندگی است. (مایلز جی استنفورد)
- هیچ میانبُری برای بلوغ روحانی وجود ندارد. داشتن زندگی مقدس، وقت میبرد. (اِروین لوتزر)
- در بلوغ روحانی، این عدالت نیست که در برابر بیعدالتی قرار میگیرد، بلکه رحم و شفقت. (جوکو بِک)
نوشتۀ کشیش ورژ باباخانیان
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |