بررسی عهدعتیق- مزامیر قسمت سوم (ویژگی ادبی و الهیات مزامیر)
ویژگی ادبی:
مزامیر از ابتدا تا انتها به صورت شعر است. گرچه مزامیر شامل دعاهای زیادی است ولی نه تنها تمام دعاهای عهد عتیق به صورت شعر نمی باشد (1پادشاهان 8: 23-53؛ عزرا 9: 6-15؛ نحمیا 9: 5-37؛ دانیال 9: 4-19)، بلکه از بابت دیگر تمامی آنها اشعار پرستشی نیستند (به 1پادشاهان 8: 15-21 رجوع کنید). مزامیر احساسی، واضح و واقعی بوده و از نظر وجود کنایه، تشبیهات و استعاره غنی هستند. قافیه، تجانس حروف و بازی با کلمات به وفور در متون عبری وجود دارد. استفاده موثر ازتکرار و استفاده زیاد از کلمه های مترادف و موضوعات تکمیلی به منظور غنی ساختن شرح واقعه از مشخصه های کتاب است. واژه های کلیدی، اغلب موضوعات اصلی دعا یا سرود برجسته می سازند. ضمیمه (تکرار یک کلمه یا عبارت مهم در پایان که در آغاز نیز وجود دارد) اغلب یک ترکیب یا یک بخش را در برمی گیرد. نکاتی که در ساختار هر مزمور وجود دارد اغلب توجه را به چهارچوب ادبی موجود در مزمور معطوف می سازد.
شعر عبری فاقد قافیه وزن است. واضح ترین و شایع ترین سبک موجود در آن توازی است. اغلب بیتهای اشعار از دو قسمت (در بعضی موارد سه قسمت) متوازن (توازن اغلب به صورت اتفاقی ارائه شده و قسمت دوم آن معمولاً کوتاهتر از قسمت اول می باشد) تشکیل شده است. قسمت دوم با، تکرار (توازن مترادف)، قیاس (توازن متضاد) و یا به صورت تر کیبی (توازن ترکیبی) قسمت اول را کامل می کند. این سه نوع کلی بوده و برای شرح تنوع غنی ای که خلاقیت اشعار در ساختار دو قسمت خود دارا می باشند، کافی نیست. به هر صورت قادر هستند تا قسمتهای ناتمامی که خواننده با آن مواجه هستند را رفع کند.
تعیین بیتها با قسمت آغاز یا خاتمه شعر عبری در بعضی موارد غیر قابل انجام است. حتی سپتواجنت نیز به دفعات بیتها را به شیوه متفاوتی با متن امروزی و قابل دسترس آن بررسی کرده است. بنابراین تعجب آور نیست که ترجمه های جدید اغلب با یکدیگر تفاوت دارند.
در این ارتباط مشکل دیگری که بی نهایت واضح و آشکار است شیوه نگارش مختصر اشعار عبری است. ارتباط ترکیبی کلمات بایستی به دفعات از متن استنباط گردند. در جایی که بیش از یک احتمال مطرح می گردد مترجم با ابهاماتی مواجه می شود. مترجم همیشه از این بابت مطمئن نیست که کدام بیت، کلمه یا عبارت حاشیه ای را بخواند.
سبک بندگردان شعر عبری نیز موضوع بحث برانگیزی است. معمولاً تکرار بندگردان شعر، بندها را جدا می سازد مثلاً در مزامیر 42 تا 43 و 57. در مزمور 110 دو بند متوازن آن به وسیله مقدمه الهامی آنها جدا می گردند (به معرفی مزمور 132 رجوع کنید)، در حالیکه در مزمور 119 برای هر هشت بیت یکی از حروف الفابای عبری به ترتیب مورد استفاده قرار گرفته است. به هر صورت اکثر قسمتها دارای چنین علائم واضحی نمی باشند. تر جمهNIV برای جدا کردن پاراگرافهای شعر از فواصلی استفاده کرده است (که در زیرنویس “قطعه ها” نامیده می شوند). معمولاً این کار با اطمینان انجام شده و به خواننده توصیه می شود که به راهنمای آن توجه کند. ولی این تقسیمات در چند قسمت سوال برانگیز است و زیرنویس ها نسبت به آنان مخالفت شده است.
مطالعه دقیق مزامیر نشانگر این است که نویسندگان با طرح کلی که در ذهن داشته اند آن را توصیف کرده اند. در اشعاری که حروف الفبایی برای آنان به کار رفته، هر قطعه به یک حرف از الفبای عبری اختصاص می یابد. در بعضی مزامیر یک قطعه، یک قسمت بیت (آیه) (مثلاً در مزامیر 111 الی 112)، یا فقط یک بیت (مثلاً در مزامیر 25؛ 34؛ 145) یا دو بیت (مثلاً در مزامیر 37) یا هشت آیه (مثلاً در مزامیر 119) است. به علاوه بدون شک دلیل وجود 22 آیه در هر کدام از مزامیر 33؛ 38؛ 103 تعداد حروف موجود در الفبای عبری است (به معرفی مراثی ارمیا قسمت ویژگی های ادبی رجوع کنید). غالباً این نظریه ابراز می گردد که این ابزار که از آن برای کمک به حافظه استفاده می گردید ظاهراً از نظر فرهنگی تعصب آمیز و کاملاً غیر قابل توجیه است. در حقیقت مردم آن زمان نسبت به انسانهای امروزی آمادگی بیشتری برای به خاطر سپردن مطالب داشتند. این احتمال بیشتر است که حروف الفبا-که اخیراً ابداع شده است، شیوه ای ساده برای استفاده از نشانه ها است که به وسیله آنها می نوان طرح های پیچیده و غنی گفتار انسانی را که در هنگام نگارش بیان کرد. بدین ترتیب با این علامت گذاری تمام مطالب انسانی به صورت کلمات ارائه می شوند (یکی از بزرگترین موفقیت های ذهنی تمامی دوران ها)-به عنوان یک شیوه، چهارچوبی را ارئه می کند که عبارات مهم بر آن تکیه دارند. از شیوه های دیگری نیز استفاده شده است. مزمور 44 دعایی است که بعد از طراحی یک برنج سرائیده شده است (که هرم مطبق شکل بابلی، Ziggurat؛ به زیرنویس پیدایش 11: 4 رجوع کنید). یک حس تقارن بر کل نوشته ها حاکم است. در بعضی مزامیر تعداد آیاتی که به هر قسمت نسبت داده شده برابر است (مثل مزمور 12: 41) و یا اینکه ممکن است این تقسیم بندی فقط در قسمت مقدمه و نتیجه با بقیه قسمتهای مزامیر متفاوت باشد (عنوان مثال مزمور 38؛ 83؛ 94). بقیه مزامیر ابتدا و انتهای قسمتها را به صورت یکسانی تقسیم بندی کرده قسمتهای مابین آن نیز هماهنگ است (که قسمت اول و آخر هر کدام تقسیم بندی مساوی و قسمتهای دیگر دارای تقسیم بندی هماهنگ آن است). (برای مثال مزمور 33؛ 86)، یک ابزار مخصوصاً جالب دیگر، قرار دادن بیت (آیه) کلیدی مربوط به موضوع در مرکز متن است که در بعضی مواقع تمام شعر یا قسمتی از آن در اطراف آن قرار دارد، بر آن اساس تدوین می کند (به زیرنویس 6: 6 رجوع کنید). با این به شیوه های دیگر ساخت متن در زیرنویس ها اشاره شده است. نویسندگان مزامیر با دقت زیادی قطعه های ادبی خود را سروده اند. آنها وارثان هنر قدیم بوده اند. بسایر از جزئیات نشان می دهند که آنان شعر سنتی ای را به میراث برده اند که قدمت آن به صدها سال قبل بر می گشته و آن را به شکلی پیچیده ارائه کرده اند. آثار آنان در صورت مطالعه دقیق و همراه با تفکر در آن بسیار مفید واقع می شوند.
الهیات:
قسمت اعظم مزمور، کتاب دعا و پرستش است. این کتاب سخن گفتن با خدا به وسیله دعا و سخن گفتن از خدا در پرستش و همچنین اعتراف به ایمان و اعتماد به او است. گرچه معمولاً در شکل و هدف (تعلیم راه دینداری)، تعلیمی (آموزشی) است ولی با این حال مزامیر مجموعه ای مدون از آموزه های الهیاتی نیست.بنابراین الهیات آن نه به شکلی خلاصه یا نظام بند بلکه الهیاتی اعترافی و مبتنی بر حمد وثنا است. لذا خلاصه کردن این الهیات با بیان کردن آن به گونه ای عینی، تصویر درستی را از آن ارائه نمی دهد. به علاوه، هر نوع جمع بندی از باعث بروز مشکلات بیشتر می گردد. مزامیر مجموعه بزرگی از قطعات مستقل و مختلفی است که به منظور اهداف گوناگونی به کار گرفته شده و در طی قرون متمادی نوشته شده اند. نه تنها خلاصه ای از الهیات آن انتخابی و ناکامل است، بلکه الزاماً از بعضی جهات تصنعی است. هر مزمور منعکس کننده یا حداقل پیش فرضی از الهیات خلاصه شده ای است و در مزمور هیچ نوع امتداد یا ادامه الهیاتی دیده نمی شود.
با این وجود آشکار است که مولفین نهایی مزامیر در گزینش خود به صورت التفاظی عمل نکرده اند. آنان می دانستند که در اینجا افراد مختلف و در زمانهای مختلف سخن گفته اند؛ ولی هیچ کدام در عقیده الهیاتی خویش با شریعت و انبیا در تضاد نبوده اند. همچنین بدون شک بر این باور بودند که هر مزمور در پرتو مجموعه کلی آن درک می گردد. فرضی که ما نیز با آن موافق هستیم. بعد از این همه آنچه که می توان در مورد موضوعات اصلی الهیاتی گفت این است که در عین حال که این موضوعات مسلماً تا اندازه ای مصنوعی هستند اما احتیاج مبرمی به تغییر آن وجود ندارد و می تواند برای محققین مزامیر مفید باشد.
هسته مرکزی الهیات مزامیر متقاعد ساختن این موضوع است که مرکز ثقل زندگی (ادراک صحیح انسانی، اعتماد، امید، خدمت، اخلاقیات و پرستش) و همچنین تاریخ و کل خلفت (آسمان، زمین)، خدا (یهوه “خداوند”) است. او پادشاه همه انسانها بوده و همه چیزها تابع او می باشند. او همه چیز را خلق و از آن محافظت می کند و آنان پوشش جلالی هستند که خدا خودش را با آن پوشش می دهد. به دلیل اینکه او از آنها نگه داری می کند، همه چیزها پا برجا مانده و از فساد، اغتشاش یا نابودی در امان می باشند. به دلیل اینکه فقط او خدای مقتدر است، کل خلقت تحت نفوذ قدرت او اداره گردیده و در جهت یک هدف الهی حفظ می شوند. جهان هستی، تحت خلقت خدا قرار دارد، یک طبیعت منظم و اصولی. آنچه ما را به عنوان “طبیعت” در تاریخ تشخیص می دهیم یک خداوند داشته که تحت سلطه او همه چیزها با هم در کار است. به وسیله خلقت، جلال پادشاه عظیم آشکار می گردد. او نیکو است (حکیم، عادل، باوفا و به صورت شگفت انگیزی خیرخواه و بخشنده که این صفات موجب اعتماد به او می گردد). او عظیم است (در دانش، افکار و اعمال خود که ورای درک و فهم انسانی است-که این صفات موجب احترام به او می گردد). با نیکویی و حاکمیت الهی، خدا به عنوان خدای قدوس معرفی می گردد.
بر اساس اصل خلقت و تداوم حاکمیت مطلق او، خداوند به عنوان پادشاه عظیم، هیچ قدرت دنیوی را که با او مخالفت کرده یا او را انکار یا رد نماید، تحمل نمی کند. او خواهد آمد تا بر تمامی ملل حکمرانی کند و همه مجبور به پذیرش و اقرار او خواهند گردید. این انتظار بدون شک منشا و دید وسیع سرایندگان مزامیر از آینده شکل می دهد. زیرا خداوند پادشاه عظیم مافوق تمام مدعیان دیگر است. ملکوت عدالت و صلح او خواهد آمد و تمام نیروهای مخالف را پایمال خواهد کرد وخلقت او از تمام نیروهای مخالف حکومت او پاک خواهد شد. چنین وضعیتی نتیجه نهایی تاریخ خواهد بود. به عنوان پادشاه بزرگی که تمام مخلوقاتش به او وابسته هستند او با “متکبر”، با آنهایی که برای تضمین آینده خود به وسیله های انسانی خود تکیه دارند (و یا خدایانی که خود ایجاد کرده اند) مخالفت می کند. اینها کسانی هستند که به شکل خشونت آمیزی قدرت و امتیازات خود را به کار می گیرند تا ثروت، موقعیت و امنیت دنیوی را به دست می آورند. این برای آنان قانون بوده و دیگران را فدای خواسته های خود می سازند. در مزامیر این نوع از “تکبر” ریشه تمامی شرارتهاست. آنانی که آن را اختیار کرده اند گرچه موفق به نظر می رسند ولی به انتهای نهایی خود یعنی به مرگ سپرده خواهند شد. “فروتنان”، “فقیران و محتاجان” آنانی که وابستگی خود را در همه چیز به خداوند پذیرفته اند، کسانی هستند که خداوند از ایشان خشنود است. از اینرو “ترس خداوند” برای مثال اعتماد فروتنانه و اطاعت از او آغاز حکمت است (111: 10). در نهایت کسانی که آن را اختیار می کنند وارثان زمین خواهند بود و مرگ نیز نخواهد توانست مانع آنان گردد تا روی خداوند را ببینند.
امید سراینده مزمور برای آینده یعنی آینده خدا و پادشاهی او و آینده دینداران گرچه از بعضی جهات کلی است ولی قطعی و استوار است. هیچ کدام از سرایندگان مزامیر عباراتی مبنی بر دو بعدی بودن رویای آینده بیان نکرده اند (دوران شریر فعلی راهی برای دوران جدیدی از عدالتی و صلح است و از طرف دیگر جدایی بزرگ در زمان آخرت به وجود خواهد آمد). چنین ایده ای که در ادبیات بین عهدین آغاز گردیده به وسیله دانیال (بخصوص به 12: 1-3 رجوع کنید) و به وسیله اشعیا (65: 17-25 و66: 22-24) از پیش خبر داده شده است و بلاخره با عبارات کاملی در تعلیمات عیسی و شاگردان ارائه گردید. اما این مکاشفه فقط پیشرفتی کاملتر و مطابق با امید زندگی سراینده مزامیر بوده است.
چون خدا پادشاه عظیم است او مجری نهایی عدالت بین انسانها است (انتقام شخصی عملی متکبرانه است). وقتی شخص مورد تهدید یا ظلم قرار می گیرد خدا دادگاه رسیدگی به دعوی است. به خصوص وقتی هیچ دادگاه بشری که او برقرار کرده، صلاحیت نداشته باشد (مثل موارد تناقضات بین المللی) و یا قادر به داوری نباشد (مثل داوری که شخصی به وسیله افتراء عمومی محکوم می گردد) و یا اینکه اراده عمل را نداشته باشد (به دلیل ترس یا رشوه). او مدافع قادر و وفادار بی پناهان و مظلومان است. او از هر رفتاری آگاه و رازهای قلوب را می داند. هیچ راه فراری از نظارت و رسیدگی او وجود ندارد. هیج شهادت کاذبی باعث گمراهی او در داوری نخواهد گردید. او به تمامی درخواستهایی که به حضور او می آید گوش می دهد. به عنوان داوری نیکو و وفادار کسانی را که تحت ظلم بوده و یا ظالمانه مورد هجوم قرار گرفته اند، رهایی داده و زبانهایی را که متوجه آنان بوده است جبران خواهد کرد. این محکومیتی ثابت و پابرجاست که در مقابل شکایات بی صبرامه سراینده مزامیر شرح داده شده یعنی در زمانی که آنان جسورانه به عنوان فقیر و نیازمندان به سوی او فریاد برآورده که چرا (هنوز مرا رهایی نداده ای؟) تا به کی خداوند (عمل نمی کنی)؟
به عنوان پادشاه تمامی زمین، خداوند بنی اسرائیل را انتخاب کرد تا قوم خدمتگزار او باشند، وارث او در میان امتها. او آنان را به اعمال خود از دست قدرتهای دنیوی نجات داده و سرزمینی به ملکیت ایشان بخشید (قلمرویی که از امتها گرفته تا میراث او بر روی زمین باشد) وآنان را با بستن پیمانی به عنوان ظهور ابتدایی پادشاهی رهایی بخش خویش با خود متحد ساخته است. بنابراین هم سرنوشت آنان و هم جلال او به این اتحاد بستگی دارد. آنان همچنین کلام مکاشفه شده خدا را دارند که به او شهادت داده و وعده او را معین ساخته و اراده او را اعلام می کند. به وسیله پیمان با خداوند بنی اسرائیل می بایست با وجود زندیگی در میان امتها فقط به پادشاه آسمانی خود وفادار می ماند. قوم می بایست منحصراً به حفاظت او اعتماد داشته و به وعده های او امیداور باشد، مطابق با خواسته او زندگی کرده و فقط او را پرستش کند. باید صدای پرستش او را به گوش تمام جهان برساند که به صورتی ویژه نقش پیشرو بودن بنی اسرائیل در بشارت انجیل به امتها را آشکار می سازد.
به عنوان پادشاه عظیم خداوند عهد بنی اسرائیل، خدا داود را انتخاب کرد تا نماینده پادشاهی او بر روی زمین باشد. در این مقام، داود خادم خداوند است. مثلاً به عنوان یکی از اداره کنندگان حکومت پادشاه عظیم. خداوند، خودش او را مسح کرده و به عنوان “پسر” پادشاهی خود در سرزمین موعود امنیت بخشیده و تمام قدرتهایی که آنان را تهدید می کردند مطیع آنان ساخت. به علاوه او متعهد حفاظت از خاندان سلطنتی داود است. از این پس اگر چه پادشاهی خدا بر زمین، به خاندان داود وابسته نیست اما با تصمیم و تعهد خدا نسبت به پادشاهی خاندان داود ارتباط دارد.
امنیت و قوم خدا در رویارویی با دنیای متخاصم بر تداوم و قدرت پادشاهی سلسله داود به عنوان نماینده پادشاهی خدا بر روی زمین بود و با توجه به این حقیقت که بر دست راست خداوند نشسته است (110: 1)، وسعت حکومت آن بالقوه جهانی است (به مزمور 3 رجوع کنید).
یه هر حال مسح خداوند بیشتر مسح یک پادشاه جنگی است. این مسح از جانب خداوند به او عطا شده تا قوم خدا را با عدالتی شبیه عدالت خدا رهبری کند: مظلومان را رهایی بخشد، از بی پناهان حمایت کند، شریر را مغلوب سازد و با برقراری صلح و سعادت در داخل سرزمین خود باعث برکت یافتن قوم خود گردد. او همچنین در میان قوم خود شفیعی در مقابل خداست. سازنده و نگهبان هیکل (به عنوان کاخ زمینی خدا و خانه دعای قوم) و صدای پیشتار در دعوت قوم به پرستش خداوند. شاید در آخرین وظایفی که برای او گفته شد این نظریه مطرح باشد که او نه تنها پادشاه بلکه کاهن است (به مزمور 110 و زیرنویس آن رجوع کنید).
به عنوان پادشاه عظیم و خداوند عهد بنی اسرائیل، خدا داود و سلسله او را به عنوان نمایندگان سلطنتی خود انتخاب کرد. همچنین اورشلیم (شهر داود) را انتخاب کرد تا شهر و مقر تخت سلطنتی او باشد. بنابراین اورشلیم (صهیون) پایتخت زمینی (و سمبلی از آن) پادشاهی خدا گشته است. در کاخ (هیکل) اوست در میان قوم، بر تخت خود نشسته است. در آنجاست که قوم می توانند با آوردن دعاها و پرستش خود به حضورش با وی ملاقات کنند و قدرت و جلال او را ببینند. از آنجاست که او نجات را به ارمغان آورده، قوم خود را برکت داده و سایر قومها را داوری می کند. چون او مدافع قوی شهر اورشلیم است پس این شهر سنگر امن پادشاهی خدا و امید و خوشی قوم خداست.
اراده نیکوی خداوند وفاداری او نسبت به قوم خود به صورت چشمگیری با وعده او مبنی بر حضورش در میان آنان در هیکل خود در اوشلیم “شهر پادشاه عظیم” (48: 2) آشکار می گردد. اما هیچ چیز نمی تواند رحمت وی را بهتر از این نشان می دهد که او آماده بخشش گناهان اشخاصی است که فروتنانه به گناهان خود اعتراف کرده و قلب آنان نشان می دهد که توبه خالصانه و اعتراف آنان به وفاداری نسبت به او صادقانه است. وقتی که آنها دلتنگ از گناهکار بودن خود هستند سراینده مزامیر شهادت قدیمی خداوند عهد خود را یادآوری کند: یهوه، یهوه خدای رحیم و رئوف و دیر خشم و کثیر الاحسان و امین، نگاه دارنده رحمت برای هزاران و آمرزنده خطا و عصیان و گناه است (خروج 34: 6-7). فقط به این ترتیب است که آنان جرات دارند تا به عنوان قوم در حضور وی ایستاده تا از او بترسند (به 130: 3-4 رجوع کنید).
بدون تردید پادشاهی عظیم یهوه (که در آن نیکویی و بزرگی عظیم خود را آشکار می کرد) اصلی ترین استعاره و مفهوم فراگیر الهیاتی در مزامیر و به صورت کلی در عهد عتیق است. دیدگاه بنیادی را نیز ارائه می کند که در آن انسان به خود، کل خلقت، وقایع طبیعت، تاریخ و آینده می نگرد. تمامی خلقت یک پادشاهی واحد است. بشر بودن در این جهان به مفهوم قسمتی از پادشاهی خدا و در زیر سلطه حکومت وی بودن است. بشر بودن در این جهان به مفهوم به او وابسته بودن و مسئول بودن در مقابل اوست. انکار متکبرانه این حقیقت ریشه همه شرارت هاست، شرارتی که دنیا فرا گرفته است. انتخاب قوم یهود و پس از آن داود و صهیون از جانب خدا و بخشیدن کلامش، به منزله تجلی مجدد پادشاهی عادلانه خدا در دنیایی یاغی و شریر است. این تجلی باعث ایجاد جدایی بین قوم عادل و قوم های شریر و شکاف عمیق تری میان عدالت و شرارت می گردد که تفاوت مهمتری را ایجاد می کند. در نهایت عمل الهی پیروز خواهد شد. تکبر انسانی پست شده و مظلومان دادرسی خواهند شد. زمین متعلق به فروتنان خواهد بود و ملکوت عدالت و صلح خدا به واقعیت کامل خواهد پیوست. این موضوعات الهیاتی البته دارای پیچیدگی های اخلاق و مذهبی عمیقی است. سراینده مزامیر از اینها نیز سخن گفته است.
سوالی که هنوز بایستی بر آن تاکید گردد این است که: آیا مزامیر از مسیح سخن گفته است؟ آری، اما به طرق مختلف و نه به شکلی که سایر انبیا انجام داده اند. مزامیر کتاب الهامات نبوتی نیست و هیچگاه جزو کتب نبوتی محسوب نگردیده است.
وقتی مزامیر سخن پادشاهی و از تخت داود می کنند، صحبت آنان از پادشاهی است که به این مقام منصوب شده است (به مزمور 2: 72 و 110 رجوع کنید، گرچه بعضی تصور می کنند که مزمور 110 یک استثنا است) یا در حال سلطنت کردن است (مزمور 45). آنها وضعیت او را به عنوان مسح شده خداوند اعلام کرده و آنچه را که خداوند او و نسلش انجام خواهد داد، آشکار می کنند. به این دلیل آنها همچنین از پسران داود سخن می گویند که خواهند آمد و در زمان تبعید و پس از آن در هنگامی که هیچ پادشاهی سلطنت نمی کند؛ آنان با بنی اسرائیل، از پسر بزرگ داود سخن می گویند که انبیا او را به عنوان شخصی معرفی می کنند که عهد خدا با داود به واسطه او انجام می گردد. بنابراین در عهد جدید با شیوه ای خاص از این مزامیر برای شهادت به مسیح نقل قول شده است.
در مزامیر زمانی که عادلان رنج می کشند (عادلند چون بی گناه هستند و دشمنان خود را مورد ظلم و ستم قرار نمی دهند و از فروتنان هستند چون اعتماد ایشان بر خداوند است) و در پریشانی خود به حضور خدا فریاد بر می آورند (همانطور که در مزمور 22 و 69 دیده می شود)، رنج خادمین خدا در دنیایی متخاصم و شریر را ظاهر می سازند.
این فریادها، تبدیل به دعاهای مظلومین و “مقدسان” خدا گشته و بدین صورت است که آنان در کتاب دعای قوم خدا به کار رفته اند. زمانی که مسیح در جسم بشری خود متولد گردید خود را به قوم فروتن خدا در دنیا شناسانید. او در وهله اول خادم عادل خدا گردید و در رنج های قوم خدا که توسط شریر ایجاد می شد، شریک گردید. بنابراین این دعاها، بخصوص دعاهای مسیح نیز می باشد. درد و رنج و رهایی که این دعاها از آن سخن می گوید با ظهور مسیح به کمال می رسد (گرچه آنها دعاهای کسانی نیز گردیند که صلیب خود را برداشته و او را پیروی می کنند).
به صورت مشابهی، در سخن از قومی که با خدا عهد بسته اند، شهر خدا و هیکلی که خدا در آن ساکن است، مزامیر در نهایت از کلیسای مسیح سخن می گویند. مزامیر فقط کتاب دعای هیکل دوم نیست بلکه همچنین کتاب دعای قوم خدا نیز می باشد. به هر حال امروزه استفاده از آن بایستی در پرتو دوران جدید رهایی که با آمدن اول مسیح آغاز و با آمدن دوم او کامل خواهد شد، مورد استفاده قرار گیرد.
برگرفته از کتاب دائرةالمعارف کتاب مقدس
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |