برج بابل و مسائل پیرامون آن (پیدایش 11: 1-9)
برج بابل و مسائل پیرامون آن
اغتشاش زبان ها در چهارمین نسل پس از طوفان، و تقریباً در موقع تولد فالج (پیدایش10: 25) که 101 سال پس از طوفان، و 326 سال پیش از فراخواندگی بود (پیدایش10: 26)، اتفاق افتاد. این شیوۀ خدا برای پراکنده کردن نژاد بشری بود، تا وظیفۀ خود را که اشغال زمین بود، انجام دهند. شاید این مسئله تا حدودی تعدد خدایان و تنوع اسامی افراد پیش از طوفان را توجیه کند.
کار در برج بابل به طور موقتی متوقف شد، ولی دوباره توسط افرادی که در بابل باقی ماندند، از سر گرفته شد. و برج، حکم مرکزی را پیدا کرد که شهر بابل در اطراف آن بنا شد. این برج به صورت الگویی برای برج های شهرهای دیگر بابل در آمد و شاید الهام بخش شکل اهرام مصر نیز بوده باشد.
محل برج بابل
برج بابل در بارسیپا، در 10 مایلی جنوب غربی مرکز بابل است. سرهنری رالینسون، در بارسیپا، استوانه ای یافت که بر آن نوشته شده بود: «برج بارسیپا» که پادشاهی قدیمی آن را بر پا داشت و به ارتفاع 42کوییت تکمیل نمود. و نوک آن را به پایان نرساند. در زمان های قدیم به ویرانه ای تبدیل شد. از ناودان های آن خوب محافظت نشد؛ باران و طوفان، آجرهای آن را فرسودند. و کاشی های سقفشان شکسته شدند. خدای مردوک مرا واداشت تا آن را تعمیر کنم. من محل آن و دیوارهای اساسی آن را تغییر ندادم. در یک زمان مناسب آجرها و کاشی های سقف آن را بازسازی کردم. و نام خود را بر قرنیزهای بنا نوشتم. من آن را دوباره ساختم چنان که در اعصار پیشین بود؛ نوک برج را برافراشتم چنان که در روزگاران دور بود.» این شبیه روایتی از برج پایان نگرفتۀ بابل است.
باستان شناسان بیشتر بر این عقیدند که محل واقعی برج در مرکز شهر بابل بود، که اکنون با ویرانه های شمال معبد مردوک یکی محسوب می شود. جی. اسمیت کتیبه ای قدیمی با این مضمون یافت که: «بنا کردن این برج مشهور خدایان را آزرده خاطر ساخت وشبی همۀ آن چه را که بنا شده بود، سرنگون کردند. خدایان مردم را پراکندند و گفتارشان را عجیب کردند.» این شبیه روایتی دربارۀ بابل است. این برج اکنون به صورت گودالی وسیع به مسافت 330 پای مربع در آمده که از آن به عنوان منبع آجر استفاده می شود. هنگامی که برج بر پا بود، از چندین طبقۀ ایوانی شکل تشکیل شده بود که هر چه به طرف بالا می رفتند، کوچک تر می شدند و بر نوک برج مذبحی برای مردوک قرار داشت.
برج بابل
1- پیدایش 11: 4، «برجی که سرش به آسمان برسد»، بیان گر غرور زیاد نخستین سازندگان «زیگورات ها» یا معابد تپه مانند سومر و بابل است.
2- به جای اطاعت از فرمان پیدایش 9: 1، هدف اصلی آن ها مرکزیت یافتن، و ساختن گروه ها و شهرهای قدرتمند بود. آن روحیۀ قدیمی سرکشی، پرستش انسان و غرور انسانی دوباره مسلط شده بود.
3- تاریخ این پراکندگی را نمی توان تخمین زد. حدسیات آشر بر مفروضات غلط استوارند. نسب نامه های پیدایش 5 و 11 بی تردید، خلاصه شده اند. حذف کردن، رسمی است که در بسیاری از نسب نامه ها دیده می شود.
4- ویرانه های زیگورات ها هنوز هم در اور و ارک (وارکای امروزی)، به جا مانده، و ساختمان آن ها نشان دهندۀ پیدایش 1: 3 و4 است. هدف آن ها عبادت بت پرستانه بود و گناه سازندگان بابل در همین نکته بود.
یادداشت ها:
(الف) زبان ها به چند خانوادۀ بزرگ تقسیم می شوند. در هر خانواده، شباهت ها آشکار است و تحول آن ها را می توان گاهی تا 3000 سال دنبال کرد. میان گروه های عمده، مثل خانوادۀ زبان های هند و اروپایی و خانوادۀ سامی تشابهی وجود ندارد.
(ب) وولی در کتاب های خود تحت عناوین «سومری ها» و «اور کلده» به تفصیل مهندسی شگفت آور زیگورات توصیف می کند.
برگرفته از کتاب راهنمای کتاب مقدس از انتشارت شورای کلیسایی 222
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |