اینجانب به مسیح علاقه داشتم، اما سؤال و شکیات زیادی داشتم که کسی به آنها پاسخ درستی نداد و متأسفانه اعتقادم ضعیف شده! اگر امکان دارد فقط از طریق ایمیل می توانم ارتباط برقرار نمایم. بعنوان نمونه یکی از سؤالاتم این است: از کجا می توان مطمئن شد که درد دلهای زمینی داود، وحی و از طرف روح القدس بوده؟ اگر بوده چرا روح القدس به خدا اعتراض می کند؟ آیا پاسخ قاطعی وجود دارد؟
نقدی بر دیدگاه اسلامی از وحی و الهام کتب مقدس
"آن که نخست به قاضی میرود برحق مینماید، تا آنگاه که طرف دیگر میآید و او را میآزماید." (امثال 18: 17)
اتهام تناقض
اغلب اوقات مسلمانان در مورد تناقضات بسیاری در کتاب مقدس سخن به میان می آورند. تعداد تناقضات اشاره شده توسط آنها، با توجه به افرادی که با آنها صحبت می کنید، متفاوت هستند. کیرانوی در کتاب اظهارالحق خویش، 119 تناقض را ارائه می دهد، این در حالیست که افراد دیگری همچون شبیرعلی، به ظاهر 101 تناقض در کتاب مقدس یافته اند. آنها مشکل را اینگونه می بینند، که هر کتاب مذهبی که مدعی اقتدار و مُهر الهی است، نباید دارای هیچ گونه تناقضی باشد و به عنوان پیامی که منشأ آن موجودی با دانش مطلق است، می بایست نوشتجات آن در همه متن ، تناقضی نداشته و منسجم باشد.
مسلمانان به آیه ای از قرآن (سوره نساء آیه 82) اشاره می کنند که می گوید: "آیا در قرآن از روی فکر و تأمل نمینگرند؟ و اگر از جانب غیر خدا بود در آن اختلافی بسیار مییافتند."
تعریف مکاشفه:
به منظور پاسخ به این چالش مطرح شده، مهم است که به شناخت و درک واضحی از پیش فرض و تفکری که به این چالش مربوط است، دست یابیم. اصل عدم تناقض به معیار و مقیاس مطلقی رسیده، که به انسان فانی این اجازه را می دهد، که جهت تأیید صحت و اعتبار کلام خدا از آن استفاده کرده و در مورد آن قضاوت کند. این نوع فرضیه، نمی تواند مورد پذیرش مسیحیان واقع شود. یک مسیحی با خشنودی تأئید می کند، که کتاب مقدس در نهایت نامتناقض است، اما نمی تواند این را بپذیرد که اصل عدم تناقض به بشر داده شده تا بتواند مطابق آن کلام خدا را مورد قضاوت و ارزیابی قرار دهد. این معیاری است، که مسلمانان در بحث در مورد الهام، به آن روی آورده اند.
این اشتباهی است که خیلی از ما گرفتار آن می شویم؛ سنجیدن چیزی که برایمان ناشناخته است، با استانداردی که برایمان مأنوس است، که در این مورد می توان به مسئله سنجش کتاب مقدس، مطابق استانداردی که از قرآن قرض گرفته شده، اشاره کرد. مسلمانان بر این باورند که کتاب آنها (قرآن) از آسمان نازل شده (مبحث نزیل یا تنزیل) و توسط دستان بشری آزاد یا رها شده است. این باوری که آنها در مورد مکاشفه شان دارند، یعنی نازل شده از آسمان، که همان را به کتاب مقدس نیز تعمیم می دهند، امری کاملاً اشتباه است، که مسلمانان گمان می برند که می توانند الهام کتاب مقدسی را بر طبق موازینی که در قرآن آمده است، بسنجند.
کتاب مقدس کتابی نیست که همچون قرآن، آنگونه که مسلمانان در مورد آن اظهار می دارند، به سادگی توسط یک نفر گردآوری شده باشد، بلکه تلفیقی است از 66 کتاب که توسط 40 نویسنده، طی مدت زمان 1500 سال به رشته تحریر در آمده است! به همین دلیل است که مسیحیان ادعا می کنند که تمام کتاب مقدس، دارای اثراتی از انگشتان بشری است. شواهد این مطلب را در زبانهایِ مختلف بکار رفته، روشهای نگارشی متفاوت، تفکرات و حالات گوناگون نویسنده و به همین ترتیب، در علائم آشکارِ بکارگیری مفاهیم دانش علمی معاصر آن زمان، که بدون آن برای مردم هم عصر کتاب مقدس قابل درک نمی بود، می توان یافت. اگرچه این بدان معنا نیست که کتاب مقدس معتبر نمی باشد، چون هر کدام از نویسندگان، مکاشفه خود را از طریق الهام دریافت کردند.
تعریف الهام:
در دوم تیموتاؤس 16:3 به ما گفته شده که تمامی کتب مقدس الهام خدا است. کلمه ای که در اینجا برای واژۀ الهام استفاده شده، واژۀ یونانی تئوپنئوستوس به معنی " دَم یا نَفَس خدا " می باشد، که اشاره به این دارد که سرچشمه و منشأ آنچه نوشته شده، خود خدا است. در دوم پطرس 21:1 می خوانیم که نویسندگان کتاب مقدس توسط خدا جذب شدند، بنابراین خدا از هر یک از نویسندگان با در نظر گرفتن شخصیتشان برای به انجام رساندن یک اثر معتبر الهی استفاده کرده است، چون خدا نمی تواند الهام بخش چیزهای نادرست باشد.
کتاب مقدس بارها به الهامی بودن خود اشاره می کند: در لوقا 24: 44,27 ؛ یوحنا 39:5 و عبرانیان 7:10 عیسی به ما می فرماید، آنچه در عهد عتیق در مورد او نوشته شده بود، باید به انجام رسد. در رومیان 2:3 و عبرانیان 12:5 به آیاتی از عهد عتیق به عنوان کلام خدا اشاره می کند و در اول قرنتیان 13:2 می خوانیم که، " این آن چیزی است که ما از آن سخن می گوییم، نه با کلماتی که آموختۀ حکمت بشری باشد، بلکه با کلماتی که روح می آموزد." این همان مسئله ای است که آیه دوم تیموتائوس 16:3 همانطور که در بالا به آن اشاره شد، بر آن تأکید می ورزد. در اول تسالونیکیان 13:2 در اشاره به آنچه که نوشته شده بود، می گوید: " … شما آن را نه چون سخنان انسان، بلکه کلام خدا پذیرفتید، چنانکه به راستی نیز چنین است…" پطرس نیز در دوم پطرس 3: 15-16 در مورد الهامات پولس در مطالبش اینگونه می فرماید: " … پولس نیز مطابق حکمتی که به او عطا شده است، به شما نوشت. او در همۀ نامه های خود چنین می نویسد …" پیشتر از آن پطرس در دوم پطرس 21:1 می نویسد: " زیرا وحی هیچ گاه به ارادۀ انسان آورده نشد، بلکه آدمیان تحت نفوذ روح القدس از جانب خدا سخن گفتند." و در نهایت یوحنا، نویسندۀ کتاب مکاشفه در مکاشفه 22: 18-19 با اشاره به مطالب کتاب مکاشفه می نویسد: " … اگر کسی چیزی بدان بیفزاید، خدا بلاهای نوشته شده در این کتاب را بر او خواهد افزود. و اگر کسی از کلام نبوت این کتاب چیزی کم کند، خدا او را از درخت حیات بی نصیب خواهد ساخت… "
چارلز وسلی این دیدگاه عالی از الهام را چنین ماهرانه توصیف می کند: " کتاب مقدس می بایست یا توسط انسانهای خوب و فرشتگان و یا انسانهای بد ویا اشرار و یا خدا اختراع شده باشد. این امکان ندارد که توسط انسانهای خوب نوشته شده باشد در حالیکه این دروغ را بگویند و در مطالبشان ادعا کنند: " کلام خدا نازل شده به من گفت…" و احتمال اینکه توسط انسانهای بد و شرور نیز نوشته شده باشد نیست، چون چنین کسانی در حالی که اعمال نیک را توصیه می کنند، گناهان را محکوم نمی کردند و خود را نیز مستحق جهنم نمی دانستند!!! پس تنها احتمالی که باقی می ماند این است که خدا خودش آن را الهام بخشیده است." (مک داول 1990: 178)
الهام خدا به نویسندگان کتاب مقدس به چه صورت بوده است؟ آیا او به سادگی قلب نویسندگان کتاب مقدس را برای دستیابی به درجات عالی به چالش کشیده، تا آثار بی نظیر ادبی بشری مانند شکسپیر، میلتون، هومرو دیکنز بیافرینند؟ یا آنچه او الهام می کند شامل کلام خداست، اما در همین حین به همراه اسطوره ها، افسانه ها و خطاهای بشری، کتابی را به ظهور آورده که در آن بخشی از سخنان خدا، در کنار سخنان انسان فانی و جایزالخطا یافت می شود. و یا اینکه کتب مقدس تماماً کلام مصون از خطای خدا است؟ به کلامی دیگر مسلمانان از ما می پرسند این الهام چگونه به وقوع پیوسته؟ آیا خدا از روش دیکته مکانیکی استفاده کرده، چنانکه درباره قرآن ادعا می شود یا اینکه از افکار و تجربیات خود نویسندگان نیز بهره جسته است؟
پاسخ ساده به سؤال فوق این است که خدا، همیشه در مطالب آنها همه چیز را تحت کنترل خود داشته، به نوعی که کتاب مقدس چیزی جز" کلام خدا در قالب کلمات انسانی" (مک داول 1990:176) نیست. به این معنا که خدا از فرهنگ و آداب و رسوم محیط پیرامون نویسندگانش استفاده کرده است، محیطی که تحت اقتدار و محافظت خودِ خدا است. بنابراین باید، تاریخ را به مثابه تاریخ، شعر را به مثابه شعر، اغراق و استعاره را به مثابه اغراق و استعاره و تعمیم و تخمین و غیره را به همان گونه که نگاشته شده اند، مورد بحث قرار داد.
تفاوتهای بین قواعد دستورزبانی و ادبیِ زمان کتاب مقدس و زمان ما نیز، موضوع دیگری است که می بایست در نظر گرفته شود. از آنجایی که بطور مثال بیان وقایع بدون رعایت ترتیب تاریخی و روایات مبهم و بدون بیان جزئیات دقیق در آن زمان، امری پذیرفته شده بود و مورد تعرض هیچ توقع و انتظاری از جانب مردم نمی شد، ما نیز وقتی با این مسائل در مورد نویسندگان کتاب مقدس روبرو می شویم، نباید آنها را به عنوان نقصان تلقی کنیم. وقتی هدف و انتظار بخصوصی از دقت کامل از یک نوع مشخص، به هیچ عنوان وجود نداشته، پس هیچگونه خطایی نیز در عدم دست یابی به آن صورت نپذیرفته است. کتاب مقدس مصون از هر خطا و اشتباه است، و با گفتن این مطلب، منظورمان دقت متن از نظر معیارها و مقیاسهای نوین نمی باشد، بلکه بدین معنا که به خوبی به ادعاهای خود و به آن میزان از حقیقتی که نویسندگانش مد نظر داشتند و به آن متمرکز بودند، نائل آمده است.
اینکه کتاب مقدس حقیقت محض است، به واسطۀ مسائل ظاهری مثل بی قاعدگی در دستور زبان یا املای کلمات، توصیفات مادی از طبیعت، نقل قولهایی از اظهارات کاذب (به عنوان نمونه، اشاره به بعضی از دروغهای شیطان) و یا اختلافات ظاهری بین یک متن با متن دیگر نفی نمی شود. نباید ناسازگاری های ظاهری نادیده گرفته شود. حل این ناسازگاریها، همانگونه که در مقاله (در اینجا اشاره به مقاله ای است که در وب سایت پرپاسخ در دسته بندی " پاسخ 101 تناقض ادعایی در کتاب مقدس") به صورتی بسیار قانع کننده تلاش کرده ایم، باعث تشویق و تقویت ایمان ما می شود و هر جایی که در حال حاضر، به ظاهر هیچ گونه راه حل قانع کننده ای وجود ندارد، با اعتماد و توکل کامل به وعده خدا در مورد حقیقت مطلق کلامش، علیرغم وجود مسائل ظاهری، به این نتیجه می رسیم که مطمئناً روزی فرا خواهد رسید که همه آنها جز توهماتی بیش نبوده اند.
این یک امید واهی نیست. به عنوان نمونه، صد سال پیش حدود 100 عضو بدن بود که کارکرد آنها برای دکترها ناشناخته بود و مردم می گفتند: " این حقیقت گواهی است دال بر تکامل تدریجی انسان و اعضاء نامبرده در بدن انسان، بقایایی هستند که ما دیگر به آنها نیازی نداریم". با این حال بدلیل پژوهش های سخت کوشانه ای که در حال تکوین است، هم اکنون تنها یکی از اعضای بدن است که وجود آن غیرضروری به نظر می رسد. با در نظر گرفتن نتایج قبلی می توان پذیرفت که با گذشت زمان ممکن است کارکرد این عضو بدن نیز کشف شود! این اصل می تواند در مورد کتاب مقدس نیز صادق باشد.
بسیاری از تناقضات ظاهری در طول سالها تحقیق و تجسس و شناخت بیشتر، از میان رفته اند. اگر آقای شبیر علی حدود یک قرن و یا حتی 25 سال پیش زندگی می کرد، احتمالاً فهرست تناقضات او به راحتی تا 1001 مورد می رسید. با کشفیات جدیدی که به آنها دسترسی پیدا کرده ایم، مرتباً شاهد دستیابی به پاسخ بسیاری از رموز و اسرار تاریخی هستیم. بنابراین، باور این مسئله که مابقی تناقضات ظاهری نیز در زمانی که خدا در دستهایش دارد به زودی حل خواهند شد، امری غیر واقعی به نظر نمی رسد.
ما کاملاً آگاهیم که معیار یا مقیاسهای مسیحیان در ارزیابی مکاشفه، از جانب مسلمانان پذیرفته نیست، تنها به این دلیل که با نقطه نظر آنها درباره مکاشفه خدا، متضاد است. با این اوصاف، حتی با مقایسه و سنجش کتاب مقدس با مفهوم نزیل و تنزیل (به پائین فرستاده شده) که مسلمانان در مورد کتاب قرآنِ خود مدعی هستند، آنها خود را به دورویی و فریب محکوم می کنند. چون آنچه را که آنها در مورد عهد جدید مدعی هستند، در مورد مکاشفات قبل از عهد جدید یعنی تورات و زبور، به همان ترتیب رفتار نمی کنند، اگرچه هر دوی این کتابها یعنی تورات و انجیل به مثابه مکاشفات الهام شده به شکلی برابر، مورد احترام تمام مسلمانان می باشند!
مسلمانان بر این باورند که تورات توسط موسی و زبور توسط داوود نوشته شده است. هر چند هیچ یک از آنها این ادعا را نداشته اند که مکاشفات خود را به صورت نزیل (به پائین فرستاده شده) دریافت کرده اند. پس دوستان مسلمان ما چه اصراری در مورد عهد جدید دارند، مخصوصاً اینکه خود کتاب چنین ادعایی را نداشته؟
تنها دلیلی که مسلمانان چنین باوری را به خود قبولانده اند می تواند این باشد که قرآن، بر خلاف مکاشفات پیشین، بدون هر گونه مداخله بشری نازل شده و بنابراین روشن ترین و برحق ترین کلام بیان شده الله است و این دال بر برتری آن بر تمام مکاشفات قبلی است و حتی در استدلالهای خویش تا به آنجا پیش می روند که مدعی باطل کردن مکاشفات قبلی نیز می باشند، که توسط محدودیتهای نویسندگانی که بشری بیش نبودند، تحریف شده اند.
ناگفته نماند که ادعای نزیل برای وحی قرآن تنها توسط یک شخص که مدعی نزول وحی است، فرض شده است: یعنی محمد. در حالی که هیچ شاهدی از بیرون، چه پیش و چه در زمانی که او در قید حیات بود، این شهادت محمد را تأئید یا اثبات نکرده است. حتی معجزه ای ارائه نشده که گواهی بر ادعاهای او باشد، و هیچ سند شناخته شده ای از وجود چنین قرآنی که در همان قرنی که محمد ادعای نزول آن را داشته، موجود نیست (رجوع شود به مقالۀ " مقایسه اصالت تاریخی قرآن و کتاب مقدس")
حتی اگر مشکلات تاریخی اسناد اولیه قرآن را نادیده بگیریم، مشکلات دیگری از قبیل وجود سنن متعدد اسلامی که از نسخ متفاوت بسیار از قرآن پرده بر می دارند، پیش می آید که در زمان مقایسه و تطابق و جمع آوری این نسخه ها در زمان خلافت عثمان، در اواسط قرن هفتم و ایجاد اصلاحات و تغییرات در آنها و نیز با در نظر گرفتن اینکه بقیه نسخه های متفاوت و متناقضِ باقی مانده به نابودی سپرده شدند، امروزه نمی توانیم به هیچ عنوان مطمئن باشیم که قرآنی که در حال حاضر در دسترس ما است، حتی امکان شباهت به قرآن مکشوف شده را داشته باشد.
آنچه مسلمانان باید به آن توجه کنند این است که مسیحیان همیشه اصرار ورزیده اند، کلام خدا یعنی کتاب مقدس قطعاً توسط انسانها نوشته شده است، اما این انسانها پیوسته تحت الهام مستقیم روح القدس یعنی روح خدا قرار داشتند (دوم پطرس 1: 20-21)
در حالی که قرآن متهم به مبرا بودن از هر گونه دخالت بشری است، خدا در کتاب مقدس تعمداً این گونه صلاح دیده تا کلام خود را به افراد مختلف مکشوف سازد، که انبیاء و رسولان الهام یافته بودند، تا نه تنها کلام او با دقت و به صورت فراگیر به بشریت منتقل شود، بلکه بتواند در حد توانایی درک و فهم مردم، پیامش را به آنها برساند. با درنظر گرفتن این شرایط متوجه می شویم که قرآن، بر خلاف کتاب مقدس در انتقال پیامش به انسانها قاصر است، چون متهم به نداشتن هیچ عنصر بشری می باشد، چنانکه خود مدعی آن است.
مشکلات دیگری نیز در ادامۀ این بحث با مسلمانانی که مدعی تناقضات بسیار زیاد در کتاب مقدس می باشند، وجود دارد که از آن قبیل می توان این سؤال را عنوان کرد که مسلمانان با سندیت و اقتداری که قرآنِ خودشان برای کتاب مقدس قائل است، چه خواهند کرد؟
قرآن برای کتاب مقدس اعتبار و سندیت قائل است:
قرآن که به خودی خود معتبرترین مرجع تمام مسلمانان است، برای کتاب مقدس اعتبار و سندیت والایی قائل است، با این فرض که اعتبار آن حداقل تا قرون هفتم تا نهم میلادی ادامه داشته است. به سوره های نام برده شده در زیر با دقت توجه کنید:
سورۀ بقره آیه 136 همانگونه که قبلاً اشاره کردیم به این اشاره دارد که تفاوتی بین آنچه کتب مقدس و آنچه قرآن می گوید وجود ندارد: "… و به آن کتابی که بر پیغمبر ما فرستادند … و به آنچه به عیسی داده شده … به همه عقیدهمندیم و میان هیچ یک از آنان فرق نگذاریم و تسلیم فرمان او هستیم." سورۀ آل عمران آیات 2 و 3 ادامه می دهد، " خدای یکتا… (پیش از قرآن) تورات و انجیل را فرستاد … برای هدایت مردم، و نیز کتاب جداکننده میان حق و باطل ."سورۀ نساء آیه 136 این گونه به مسلمانان هشدار می دهد که: " … ایمان آورید … و به کتابی که پیش از او فرستاده (تورات و انجیل)." و نیز در سورۀ مائده آیه 46 و 47 چنین آمده: " و از پی آن رسولان باز عیسی پسر مریم را فرستادیم که تصدیق به درستی توراتی که پیش او بود داشت و انجیل را نیز به او دادیم که در آن هدایت و روشنی (دلها) است، و تصدیق به درستی تورات که پیش از او بود دارد و راهنمایی خلق و اندرز برای پرهیزکاران عالم است.
مجدداً در سورۀ مائده آیه 68 دعوت مشابهی را شاهد هستیم: " ای اهل کتاب، شما ارزشی ندارید تا آنکه به دستور تورات و انجیل و قرآنی که به شما از جانب خدا فرستاده شده قیام کنید."
به منظور تأکید بیشتر بر این مسئله که عهد جدید و قدیم دارای اقتداراست، در سورۀ یونس آیه 94 به این مطلب بر می خوریم که به مسلمانان توصیه شده که اگر در مورد عقایدشان تردیدی دارند، از کتاب مقدس مشورت بگیرند: " پس اگر شک و ریبی از آنچه به تو فرستادیم در دل داری، از خود علمای اهل کتاب که کتاب آسمانی پیش از تو را میخوانند بپرس. همانا (کتاب آسمانی) حق از جانب خدایت بر تو آمد و ابداً نباید شک و ریبی در دل راه دهی." و بار دیگر همین مسئله در سوره الانبیاء آیه 7 تکرار شده است: " … و ما پیش از تو کسی را به رسالت نفرستادیم جز مردانی (پاک) را که به آنها (هم مانند تو) وحی میفرستادیم شما اگر خود نمیدانید بروید و از اهل ذکر (و دانشمندان امت) سؤال کنید."
در نهایت در سورۀ عنکبوت آیه 46 از مسلمانان خواسته شده که اقتدار کتاب مقدس مسیحیان را زیر سؤال نبرند: " و شما مسلمانان با اهل کتاب (یهود و نصاری و مجوس) جز به نیکوترین طریق بحث و مجادله مکنید مگر با ستمکاران از آنها، و (با اهل کتاب) بگویید که ما به کتاب آسمانی قرآن که بر ما نازل شده و به کتب آسمانی شما به همه ایمان آوردهایم و خدای ما و شما یکی است و ما تسلیم و مطیع فرمان اوییم."
چیزی که به روشنی در این سوره ها شاهد آن هستیم، این است که قرآن مؤکداً بر اعتبار و درستی تورات و انجیل به عنوان الهاماتی از جانب خداوند صحه می گذارد. این مسئله با ایمان مسیحی همسو می باشد.
در واقع، در هیچ جایی در قرآن هشداری داده نشده که کتب مقدس پیشین تغییر داده شده (منسوخ) یا در آن تناقضی وجود دارد. اگر طبق آنچه مسلمانان مدعی آن هستند، قرآن حقیقتاً آخرین و کامل ترین وحی بود و تمام الهامات پیشین را مهر و موم کرد، (نقطه عطف الهامات پیشین بود) پس قطعاً نویسندۀ قرآن هشداری بر ضد آنچه که در کتب مقدس پیشین بیان شده بود می داد، اما در هیچ جایی از قرآن، حتی اشاره ای مبنی بر این که کتب مقدس تورات و انجیل متناقض است یا از بین رفته و فاسد یا منسوخ شده نمی یابیم.
با تمام این احوال، برخی مسلمانان مدعی آنند که بر طبق سورۀ بقره آیه 140 یهودیان و مسیحیان کتب مقدس خود را تغییر داده اند ( تحریف کرده اند). این آیه با اشاره به یهودیان چنین می گوید: "… و کیست ستمکارتر از آن که شهادت خدا را (درباره این انبیا) کتمان کند؟…؟ " اگر به این آیه خوب توجه کنیم، در آن هیچ اشاره ای به این که یهودیان و مسیحیان کتاب مقدس خود را تغییر داده اند یا تحریف کرده اند، نشده است بلکه تنها به این مسئله اشاره دارد که برخی یهودیان " شهادتی که از الله دارند" پنهان کرده اند. به عبارتی دیگر شهادت هنوز وجود دارد (به همین دلیل است که سوره هایی که در بالا ذکر شدند مسلمانان را پند می دهند که به کتب مقدس پیشین احترام بگذارند)، اگرچه مطابق ادعای قرآن، پیروان آن شهادت، خود انتخاب کردند که آن را پنهان کنند. در واقع خودِ این آیه تأیید کننده اعتبار کتب مقدس از دیدگان قرآن می باشد، که با اشاره به وجود شهادتی از الله در بین جامعۀ یهودیان برآن صحه می گذارد.
خدا کلامش را تغییر نمی دهد
به علاوه تمام این شواهد، هر دو کتاب یعنی کتاب مقدس مسیحیان و قرآن مسلمانان بر این پیش فرض که خدا کلامش را هیچگاه تغییر نمی دهد، تأکید می ورزند. او مکاشفاتش را تغییر نمی دهد ( به جز قانون نسخ که شامل آیات قرآنی می باشد). سورۀ یونس آیه 64 می گوید، " …سخنان خدا را تغییر و تبدیلی نیست…" و سورۀ الانعام آیه 34 همین مطلب را باز تکرار می کند: " هیچ کس کلمات خدا را تغییر نتواند داد " و باز شاهد همین مطلب در سورۀ قاف آیات 29،28 هستیم.
ما نیز در کتاب مقدس خویش آیات بسیاری داریم که اشاره به تغییر ناپذیری کلام خدا دارد. مانند: تثنیه 4: 1-2، اشعیاء 20:8، متی 5: 17-18، متی 35:24 و مکاشفه 22: 18-20.
اگر این موضوع در هر دو کتب یعنی کتاب مقدس و قرآن تکرار شده است، پس ادعای مسلمانان مبنی بر تناقضات بسیار در کتاب مقدس کاملاً رد شده، و مورد پذیرش نمی باشد.
پس با تناقضاتی که مسلمانان مدعی آنها هستند چه کنیم؟
حل تناقضات ادعا شده:
وقتی ما به تناقضاتی که مسلمانان به آنها اشاره می کنند می نگریم، متوجه می شویم که بسیاری از این تناقضات ادعا شده به هیچ وجه تناقض محسوب نمی شوند، بلکه عدم درک صحیح متن و یا در چند مورد انگشت شمار، چیزی بیش از اشتباه شخصی که متن اصلی را رونویسی کرده، نمی باشد. مورد اول را می توان به آسانی توضیح داد، در حالی که مورد دوم نیازمند دقت بیشتری است. این تقریباً واضح است که کتب عهد عتیق، بین قرون هفدهم و پنجم قبل از میلاد مسیح نوشته شده اند که تنها ماده موجود برای نگارش در آن زمان، تکه های پاپیروس بود، که خیلی زود فاسد می شدند و نیازمند رونویسی مداوم بودند. ما اکنون می دانیم که بیشتر عهد عتیق به صورت دستی در طی 3000 سال رونویسی شده اند، در حالی که عهد جدید در طول 1400 سال بعد از آن، در جوامعی منزوی در کشورها و قاره های گوناگون رونویسی شده و با تمام این احوال، تغییری در سندهای یافت شده دیده نمی شود.
امروزه بسیاری نسخه های خطی قدیمی تر کشف شده اند که ما می توانیم از آنها برای تأئید نسخه های جدیدتری که در دست داریم استفاده کنیم. در واقع ما یک مجموعۀ بسیار بزرگی از نسخ خطی در دست داریم که می توانیم بواسطۀ آنها اعتبار متن اسناد فعلی مان را مورد بررسی قرار دهیم. در مورد نسخ خطی عهد جدید (MMS) حداقل 5300 نسخۀ یونانی و یا بخش هایی از آن و نیز حدود 10000 نسخۀ خطی لاتینی ولگیت و 9300 نسخه از دیگر ترجمه ها را تاکنون در اختیار داریم. در حال حاضر ما به طور کل بیش از 24000 نسخه خطی رونویسی شده و یا بخش هایی از عهد جدید را در دست داریم که می توانیم از آنها استفاده کنیم! بدیهی است که این مسئله منابع بیشتری برای وارد شدن در جزئیات آیات متعدد در اختیارمان قرار می دهد. در هر جایی که آیات به نوعی دیگر خوانده می شدند، در پاورقی آن آیه، به آن اشاره شده است. پس از بررسی تمام این موارد، با مراجعه به تمام جزئیات آن، متوجه این مسئله شده ایم که کتاب مقدس با دقت محافظت شده، به نسلهای بعدی منتقل شده و هیچ تغییری در متن آن داده نشده است.
مسیحیان به راحتی تصدیق می کنند که "خطاهای تحریری" در رونوشت های عهد عتیق و جدید وجود دارد. این مافوق توان هر کسی است که مانع همه خطاهای (یا لغزشها) قلم در رونویسی صفحات هر کتابی که به طور مداوم صورت می گرفت، بشود.چه آن نوشته از نوشتجات مقدس باشد و چه سکولار. با توجه به همه این موارد، ما اطمینان داریم که نسخۀ خطی اصلی از کتاب های کتاب مقدس ( که بیشتر به عنوان دستخط اصلی شناخته می شود) مستقیماً از جانب خدا الهام شده و مصون از هر خطا است. اگر چه نسخه های اصلی اولیه به دلیل گذشت زمان طولانی، دیگر موجود نیستند.
افرادی که مسئول رونویسی و نسخه برداری ( کاتبان یا نسخه برداران) بودند در معرض دو نوع خطا در حین نسخه برداری بودند که توسط کارشناسان و متخصصین تحلیل نسخه های خطی، مورد شناسایی قرار گرفته است. یکی مربوط به اشتباهات املائی نامها یا اسامی ( به طور خاص اسامی ناآشنای بیگانگان) و دیگری مربوط به اعداد. واقعیت این است که محدود بودن خطاها در اعداد و اسامی، خود می تواند ثابت کننده اعتبارِ بسیار کتب مقدس باشد. در واقع اگر در منابع اصلی تناقضاتی وجود داشت، ما می توانستیم شاهد آنها در محتوای خودِ داستانهای کتاب مقدس باشیم (Archer 1982:221-222) .
اما آنچه برای ما اهمیت دارد که به خاطر بسپاریم، این است که هیچگونه تغییر مورد تأئید کارشناسان در رونوشتهای نسخ خطی که به دست ما رسیده، مشاهده نشده که در آموزه های اساسی کتاب مقدس ذره ای تردید ایجاد کند. مسلماً روح قدوس خدا، نقش مهمی در نظارت بر انتقال متن در طول تاریخ ایفا کرده است.
از آنجایی که خدا در هیچ جایی از کتاب مقدس وعده نداده که انتقال متن اصلی کتاب مقدس، دارای هیچ گونه خطایی نخواهد بود، لازم است که باز هم تأکید کنیم که تنها نسخۀ خطی اصلی اولیه الهام خدا بوده است.
به همین دلیلی ضروری است که ما با نگرشی منتقدانه، دائماً متون کتاب مقدس را به منظور ردیابی هر گونه لغزش قلم نسخه برداران به هنگام انتقال متن دنبال کنیم. با تمام این احوال، رأی و نظر نهایی علم نسخه برداری این بوده که متون عبری و یونانی به طرز شگفت انگیزی به خوبی حفظ و نگهداری شده است و ما مسیحیان نیز با تأیید و تصدیق اعتقادنامۀ وست مینستر، با در نظر داشتن اینکه نسخی که ما اکنون در اختیار داریم، می توانند دارای خطاهای جزئی باشند، حفاظت و تدارک خدا را در این امر شاهد هستیم و از اقتدار کتب مقدس ذره ای کم نشده است.
با دانش به این مطلب، هیچ ترجمه ای بی نقص نیست و نخواهد بود، وهمۀ ترجمه ها به هر ترتیب، یک قدم از نسخۀ اصلی عقب تر هستند. با این حال رأی ونظر علم زبان شناسی این است که حداقل، مسیحیان انگلیسی زبان در این ایام در زمینۀ ترجمه متون کتاب مقدس، قویاً و به طور عالی مشغول به خدمت هستند و می توان بی هیچ تردیدی، نتیجه گرفت که به کلام واقعی خدا دسترسی دارند. واقعاً باید اذعان داشت، با توجه به اینکه کتاب مقدس بارها مسائل مهم و اصلی را تکرار کرده و نیز با وجود شهادت امین روح القدس به کلام خدا و از طریق کلام خدا، هیچ ترجمۀ جدی از کتاب مقدس، آنقدر معنای اصلی خود را از دست نداده، که نتواند پیام آن را به ما منتقل کند و قادر نباشد که خواننده خود را "برای نجات بوسیلۀ ایمانی که بر مسیح عیسی است حکمت آموزد" ( دوم تیموتائوس 15:3).
با در نظر داشتن این مطلب در ذهن خود، بیایید به مثالهایی که توسط عالمین اسلامی در جزوه هایشان ارائه شده بنگریم تا اطمینان یابیم که آیا کتاب مقدس می تواند از آزمایش اقتداری که در بالا به آن پرداختیم، پیروز سر بر آورد؟
در حالی که به چالش های مذکور پاسخ می دهیم، برای هر چهار نفر ما کاملاً مشهود است که عالمین اسلامی در استدلال خود تعدادی اشتباهات را ذکر کرده اند، که اگر کمی به متن آیات دقت می کردند، متوجه می شدند که در واقع هیچ تناقضی در متن وجود ندارد و این خود آنها هستند که در اشتباه بوده اند. همین مسئله می تواند بیانگر این مطلب باشد که چرا به طور کلی مسلمانان علاقه مند به جستجو و کنکاش، برای یافتن تناقضات در کتب مقدس هستند که اکثر آنها با مراجعه به زمینه متن آیات پاسخ داده شده اند. وقتی به قرآن نگاه می کنیم با شرایط معکوسی مواجه هستیم، چرا که قرآن زمینه متن بسیار کمی برای رجوع کردن در دسترس ما قرار می دهد. داستانهای کوتاهی در آن وجود دارند و متون در هم آمیخته هستند و هیچ ارتباطی در میان آنها وجود ندارد! یک موضوع مشابه انتخاب شده و در سوره ای دیگر تکرار شده، اما با تغییرات و حتی با تناقض زمانی ( به طور مثال داستانهای متفاوت از ابراهیم و بتها در سوره های (انبیاء آیه های 51 الی 59) ، (انعام آیه های 74الی83)؛ (مریم آیه های41 الی49 ). به همین دلیل است که مسلمانان بر خلاف مسیحیان قادر نیستند که در کتاب مقدس خود به عباراتی دست یابند که متن کاملی را به دست بیاورند. آیا تعجب نمی کنید که آنها در مورد کتاب مقدس ما مسیحیان از اقدام به این امر قاصرند؟
در صفحۀ دوم کتابچۀ " 101 تناقضات آشکار در کتاب مقدس"، عالمان اسلامی اظهار می دارند که " کاملاً اجازه دارید! لطفاً این کتابچه را کپی کنید و حقیقت را نشر دهید."
ما، نویسندگان این مقاله، از این درخواست این دوستان استقبال می کنیم و به آن اقدام می کنیم!!! اگرچه ما مستقیماً تمام کلمات آنها را کپی نکرده ایم، اما بنا به گفتۀ آنها تناقضات ادعا شده را دوباره در این کتابچه ارائه دادیم، تا به آنها پاسخ لازم را بدهیم. بنابراین از طریق این مقاله آنچه را که دوستان مسلمان ما درخواست کرده اند انجام می دهیم یعنی: نشر راستی و حقیقت! نشان دادن بنیاد مستحکم و قوی کتاب مقدس که همان راستی می باشد.
لطفاً سخنان دوستان مسلمانمان را با پاسخ ما مسیحیان مقایسه و ارزیابی کنید.
در این مقاله متوجه خواهید شد که تعدادی از سؤالات، دارای بیش از یک پاسخ می باشند. ما دست به این کار زده ایم تا نشان دهیم که راههای متفاوتی برای درک یک اشکال ظاهری در متن کتاب مقدس وجود دارد.
لطفاً برای مطالعه پاسخ دانشمندان مسیحی به تناقضات ادعایی مسلمانان، به لینک مقاله زیر در وب سایت پرپاسخ مراجعه فرمایید:
http://www.porpasokh.com/Content/Question/a55635cb-b379-45c9-b6b5-30ebc30c27c1
نوشتۀ: جی اسمیت، الکس چاودری، توبی جپسون، جیمز شیفر
ترجمه: فیروزه مصروفی
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |