پاسخ به اسلام

رد مبحث معجزه در قرآن و زندگی پیامبر اسلام

5/5 - (4 امتیاز)

قرینه و اماره نبوت(معجزه): از آنجا که قبلاً بحث کردیم که معجزه نه نشانه کافی برای نبوت است و نه لازمه نبوت، و از طرفی وقتی ثابت شد که پیامبراسلام معیار دوم یعنی مطابقت پیامش با پیام پیامبران قبلی را ندارند و همچنین به کذب بودن ادعای ایشان در اینکه به رسالت ایشان در کتاب‌مقدس اشاره شده پی بردیم، لذا ظاهراً بررسی معجزات پیامبر‌اسلام امری بی‌فایده می‌نماید؛ زیرا برفرض محال هم اگر ایشان معجزه‌ای داشته باشند(که ما مدعی هستیم که ایشان حتی معجزه هم نداشته‌اند) دلیلی بر نبوت ایشان نمی‌شود. اما برای اینکه هیچ جای شک و شبهه‌ای در میان نباشد، به بررسی معجزاتی که مسلمانان ادعا می‌کنند، پیامبراسلام ارائه داده‌اند، می‌پردازیم. برای این‌کار ابتدا بر اساس آیات محکم قرآن، می‌بینیم که آیا اساساً پیامبراسلام معجزه‌ای داشتنه‌اند یا خیر؟ سپس ادعای مسلمانان را در مورد معجزاتی که به پیامبراسلام نسبت می‌دهند می‌پردازیم.

حال ببینیم بر طبق آیات محکم قرآن، اساساً پیامبر اسلام معجزه‌ای داشته‌اند یا خیر؟

(وَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعًاأَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَارَ خِلَالَهَا تَفْجِيرًاأَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ قَبِيلًاأَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاءِ وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَقْرَؤُهُ  قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَرًا رَسُولًا)

(و گفتند: «ما هرگز به تو ایمان نمی‌آوریم تا اینکه چشمه‌جوشانی از این سرزمین برای ما خارج سازی، یا باغی از نخل و انگور از آن تو باشد؛ و نهرها در لابه‌لای آن جاری کنی، یا قطعات آسمان را -آنچنان که می‌پنداری- بر سر ما فرود آری؛ یا خداوند و فرشتگان را در برابر ما بیاوری، یا برای تو خانه‌ای پر نقش و نگار از طلا باشد؛ یا به آسمان بالا روی؛ حتی اگر به آسمان روی، ایمان نمی‌آوریم مگر آنکه نامه‌ای بر ما فرود آوری که آن را بخوانیم! «بگو:» منزه است پروردگارم مگر من جز انسانی فرستاده خدا هستم؟)سوره اسراء، آیات 90 تا 93

(فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعْضَ مَا يُوحَى إِلَيْكَ وَضَائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَنْ يَقُولُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ جَاءَ مَعَهُ مَلَكٌ  إِنَّمَا أَنْتَ نَذِيرٌ  وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ)

(شاید بعض آیاتی را که به تو وحی می‌شود، ترک کنی؛ و سینه‌ات از این جهت تنگ شود که می‌گویند: «چرا گنجی بر او نازل نشده؟! و یا چرا فرشته‌ای همراه او نیامده است؟!»  تو فقط بیم دهنده‌ای؛ و خداوند، نگاهبان و ناظر بر همه چیزاست) سوره هود، آیه 12

(وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ لَوْلَا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِينَا آيَةٌ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَيَّنَّا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ)

(افراد ناآگاه گفتند: «چرا خدا با ما سخن نمی‌گوید؟! و یا چرا آیه و معجزه‌ای برای ما نمی‌آید؟!» پیشینیان آن‌ها نیز، همین گونه سخن می‌گفتند؛ دل‌ها و افکارشان مشابه یکدیگر است؛ ولی ما آیات را برای اهل یقین تبیین کرده‌ایم) سوره بقره، آیه 118

 (وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ  وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ)

(کسانی که کافر شدند می‌گویند: «چرا آیه و معجزه‌ای از پروردگارش بر او نازل نشده است؟!» تو فقط بیم دهنده‌ای! و برای هر گروهی هدایت کننده‌ای است)سوره رعد، آیه 7

(وَقَالُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَاتٌ مِنْ رَبِّهِ  قُلْ إِنَّمَا الْآيَاتُ عِنْدَ اللَّهِ وَإِنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ)

گفتند: «چرا معجزاتی از سوی پروردگارش بر او نازل نشده است؟!» بگو: «معجزات همه نزد خداست؛ من تنها بیم دهنده‌ای آشکارم!) سوره عنکبوت، آیه 50

(وَمَا مَنَعَنَا أَنْ نُرْسِلَ بِالْآيَاتِ إِلَّا أَنْ كَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ وَآتَيْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُوا بِهَا وَمَا نُرْسِلُ بِالْآيَاتِ إِلَّا تَخْوِيفًا)

(هیچ چیز مانع ما نیست که معجزات بفرستیم جز اینکه پیشینیان، آن را تکذیب کردند؛ ما به (قوم) ثمود، ناقه دادیم؛که روشنگر بود؛ اما بر آن ستم کردند ما معجزات را فقط برای بیم دادن می‌فرستیم.) سوره اسراء، آیه 59

(قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ  إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ)

بگو: «من نمی‌گویم خزاین خدا نزد من است؛ و من از غیب آگاه نیستم! و به شما نمی‌گویم من فرشته‌ام؛ تنها از آنچه به من وحی می‌شود پیروی می‌کنم.» بگو: «آیا نابینا و بینا مساویند؟! پس چرا نمی‌اندیشید؟) سوره انعام، آیه 50

(وَيَقُولُونَ لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ)

(می‌گویند: «چرا معجزه‌ای از پروردگارش بر او نازل نمی‌شود؟!» بگو: «غیب تنها برای خداست! شما در انتظار باشید، من هم با شما در انتظارم!) سوره یونس، آیه 20

به نظر همین مقدار کافی است، اگر چه باز هم مشابه این آیات در قرآن وجود دارد، که صراحتاً بیان می‌کند که پیامبراسلام معجزه‌ای ارائه نداده بودند و مخالفان ایشان نیز، که عمدتاً از بت‌پرستان بودند، مدام از ایشان طلب معجزه می‌کردند؛ اما هر بار پیامبراسلام از این کار به دلایل مختلفی خودداری می‌نمودند. باید دقت کنید که در میان این آیات، هم آیات مکی وجود دارد و هم آیات مدنی. اما بر خلاف این آیات صریح و محکم قرآن، مسلمانان ادعا می‌کنند که پیامبر اسلام معجزه داشته است!، که مهم‌ترین آن‌ها، که از بقیه ادعا‌ها ارزش بیشتری دارد سه مورد است: 1- شق‌القمر 2- معراج 3- قرآن؛ که هر کدام را جداگانه بررسی می‌کنیم:

  1. شق القمر: (اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ)

(قیامت نزدیک می‌شود و ماه از هم می‌شکافد! و اگر معجزه‌ای را ببینند روی گردانده، می‌گویند: «این سحری مستمر است»)سوره قمر، آیات 1 و 2

مسلمانان برخلاف آیات صریح و محکم قرآن، که بیان می‌کند پیامبراسلام معجزه‌ای ارائه نکرده بودند، صرفاً بر اساس «سبب نزول» این دو آیه و نه خود آیات، ادعا می‌کنند که پیامبراسلام ماه را شکافته ‌است! سبب نزول به مجموعه شرایط و اتفاقاتی که باعث نزول آیات می‌شوند، اطلاق می‌شود که در عرف، به اشتباه به آن «شأن نزول» می‌گویند؛ اسباب نزول آیات قرآن، بسیار فراوانند و در بعضی کتب مختلف بر اساس احادیثی جمع‌آوری شده‌اند که در مورد آیات واحد، بسیار با هم متعارض و بعضاً متناقضند؛ یعنی مثلاً درباره یک آیه واحد اسباب نزول مختلف و متناقضی نقل شده است که به هیچ وجه با هم قابل جمع نیست؛ لذا اصولاً اسباب نزول آیات قرآن حجیت ندارند. بخاطر همین «سبب نزول»، ترجمه صحیح و اصولی قرآن را نیز تغییر داده‌اند و آیات سوره قمر را که بر طبق اصول ترجمه، باید مضارع ترجمه می‌شد، ماضی ترجمه کرده‌اند، تا اینگونه القاء شود که ماه قبلاً شکافته شده است؛ زیرا در زبان عربی بر پایه «اصل جایگزینی» به دلایل متعددی، که جای بحث آن‌ها در اینجا نیست، از جمله بیان قطعیت یک حادثه در آینده، از فعل ماضی استفاده می‌شود. به عنوان مثال دو آیه‌ای که شبیه آیات سوره قمر هستند:

(إِذَا السَّمَاءُ انْشَقَّتْ) (هنگامی که آسمان شکافته شود)سوره انشقاق، آیه 1

 

(فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّمَاءُ فَكَانَتْ وَرْدَةً كَالدِّهَانِ)

  • در آن هنگام که آسمان شکافته شود و همچون روغن مذاب گلگون گردد) سوره الرحمن، آیه37

چنانکه در این آیات می‌بینیم، برای بیان قطعیت روز قیامت، به جای فعل مضارع از فعل ماضی استفاده شده است اما طبق اصول صحیح ترجمه، ما باید آن را به مضارع ترجمه کنیم. این کاربرد به وفور در قرآن بکار رفته است که معمولاً در رابطه با بیان قطعیت قیامت است. اگر یک بار دیگر آیه اول سوره قمر را مشاهده کنید می‌بینید که درباره روز وقوع قیامت صحبت می‌کند. اما می‌بینیم که مترجمان قرآن برای القاء این فکر که پیامبراسلام ماه را شکافته است، در مورد این سوره قائل به استثناء شده و برخلاف اصول صحیح ترجمه، افعال را ماضی ترجمه کرده‌اند!! از طرف دیگر اینگونه برداشت از این آیات، با آیاتی که بعد از این سوره نازل شده است و مؤید این مطلب است که پیامبر‌اسلام معجزه‌ای ارائه نکرده‌اند، کاملاً در تعارض است؛ چنانکه گفته شده است این آیات در مکه و 5 سال قبل از هجرت نازل شده است، در حالی که آیات زیادی بعد از این زمان و حتی آیات مدنی بر این نکته تأکید دارند که پیامبراسلام معجزه‌ای نداشته‌اند! بنابراین بهترین سبب نزولی که می‌توان با توجه به آیه 2 همین سوره درنظر گرفت این است که، گویا بت‌پرستان از پیامبراسلام تقاضا کرده بودند که ماه را برای آنان بشکافد و پیامبراسلام هم فرموده‌اند که: قیامت نزدیک می‌شود و ماه شکافته می‌شود؛ زیرا آیه 2 به صراحت می‌گوید که: «اگر معجزه‌ای ببینند می‌گویند سحری آشکار است» این لحن آیه، ظهور در این مطلب دارد که ایشان این معجزه را انجام نداده‌اند در غیر این صورت آیه 2 این سوره کاملاً بی‌معنی می‌شود. این برداشت، بسیار به آیاتی که پیش‌تر بیان کردیم شبیه است که هربار پیامبراسلام به دلایلی، از انجام معجزه خودداری می‌کردند.

از همه جالب‌تر ادعای دروغ تأیید این رویداد توسط ناساست! این مسلمانان در عصر تکنولوژی و زمانی که همه افراد به آسانی به اطلاعات دسترسی دارند، عکس زیر را منتشر کرده و ادعا می‌کنند که ناسا هم تأیید کرده است که ماه در حدود 1400 سال قبل به دو نیم تقسیم شده است!

اما در حقیقت این یک گسل معروف در ماه به نام Ariadaeus Rille است که برخلاف آنچه که ادعا می‌شود، این شیار بصورت کمربندی دور تا دور ماه را فرا نگرفته، بلکه طول آن تنها ۳۰۰ کیلومتر است در حالی که قطر ماه ۳,۴۷۶ کیلومتر است! نسبت این گسل نسبت به ماه را در تصویر زیر می‌بینید:

از این دست گسل‌ها بر روی ماه زیاد است و حتی بر روی زمین نیز چنین گسل‌هایی وجود دارد، اما این بدان معنا نیست که زمین در گذشته به دو نیم تقسیم شده باشد!! در زیر تصویر گسل سن اندریاس در ایالت کالیفرنیا را مشاهده می‌کنید:

2- معراج: (سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ)

(پاک و منزه است خدایی که بنده‌اش را در یک شب، از مسجد الحرام به مسجد الاقصی -که گرداگردش را پربرکت ساخته‌ایم- برد، تا برخی از آیات خود را به او نشان دهیم؛ چرا که او شنوا و بیناست)سوره اسراء، آیه 1

مسلمانان بر اساس این آیه ادعا می‌کنند که پیامبراسلام، بعد از آنکه از مکه به اورشلیم برده می‌شوند، از آنجا سوار بر الاغی شده و به هفت آسمان عروج می‌کنند و در احادیث زیادی به این حادثه شاخ و برگ‌های زیادی اضافه می‌کنند. این مورد را برخلاف مورد پیشین، شخص پیامبراسلام ادعا کرده‌اند، اما از آن جهت که این واقعه را هیچ کس حتی مسلمانان و اصحاب پیامبر ندیده‌اند و صرفاً فقط یک ادعای بی‌دلیل و مدرک است که هرکس می‌تواند چنین ادعایی را مطرح کند، چندان به آن توجهی نمی‌کنیم؛ زیرا واضح است که علت انجام معجزه این است که مردم آن را ببینند و معجزه‌ای که دیده نشود چگونه می‌تواند دیگران را ملزم کند؟!!

3- قرآن: برای قرآن ابعاد مختلفی از اعجاز را ادعا می‌کنند که بطور مختصر به آن‌ها می‌پردازیم: (باید خواننده گرامی این نکته را بداند که نقد ادبی و محتوای قرآن کاری بسیار طولانی و تخصصی است که نیاز به چند صد صفحه بررسی و استدلال دارد که این امر در چند صفحه مختصر نمی‌گنجد، لذا بصورت بسیار مختصر به این ادعا‌ها پاسخ خواهیم داد)

  • ) فصاحت و بلاغت و زیبایی قرآن: مسلمانان ادعا میکنند که آیات قرآن، چنان اصلوب و ساختار ویژه و زیبایی دارد که حتی مخالفان پیامبر که خود از بزرگان فصاحت و بلاغت بوده‌اند، در مقابل آن حیرتزده میشدند و این خود معجزه‌ است. به عبارتی دیگر قرآن مقصود خود را با الفاظی روشن و روان، بگونه‌ای که معنای آن زود فهمیده میشود و با زیبایی بیان کرده است. در پاسخ میگوییم اولاً این امر که مخالفان پیامبر از شنیدن آیات قرآن، چه از نظر محتوا و چه از نظر وزن و الفاظ شگفت‌زده میشدند صرفاً یک ادعاست که در کتب روایی خود مسلمانان قرن‌ها بعد از پیامبراسلام آمده است که منبع مستقلی نیست، اما خودِ قرآن در زمینه واکنش مخالفان پیامبراسلام بعد از شنیدن آیات قرآن می‌گوید:

(وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا قَالُوا قَدْ سَمِعْنَا لَوْ نَشَاءُ لَقُلْنَا مِثْلَ هَذَا إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ)

(چون آيات ما بر آن‌ها خوانده شد، گفتند: شنيديم. و اگر بخواهيم همانند آن مى‌گوييم، اين چيزى جز افسانه‌هاى پيشينيان نيست.)سوره انفال، آیه 31

(وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا إِفْكٌ افْتَرَاهُ وَأَعَانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ فَقَدْ جَاءُوا ظُلْمًا وَزُورًاوَقَالُوا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِيَ تُمْلَى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَأَصِيلًا)

(و کافران گفتند: «این فقط دروغی است که او ساخته، و گروهی دیگر او را بر این کار یاری داده‌اند.» آن‌ها ظلم و دروغ بزرگی را مرتکب شدند. و گفتند: «این همان افسانه‌های پیشینیان است که وی آن را رونویس کرده، و هر صبح و شام بر او املا می‌شود)سوره فرقان، آیات 4 و 5 

(وَإِنْ يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ)

(نزدیک است کافران هنگامی که آیات قرآن را می‌شنوند با چشم‌زخم خود تو را از بین ببرند، و می‌گویند: «او دیوانه است!»)سوره قلم، آیه 51

در این آیات نمی‌بینیم که مشرکان عرب از شنیدن آیات قرآن، چه از نظر محتوا و چه از نظر وزن و الفاظ شگفت‌زده شده باشند و اگر در این زمینه حدیثی بیاورند، چون منبع مستقلی نیست و با این آیات هم در تعارض است، قابل پذیرش نیست. و امروزه هم نمی‌بینیم که شخصی از زیبایی یا فصاحت و بلاغت قرآن شگفت‌زده بشود و این فقط مسلمانان هستند قرآن را زیبا می‌بینند، نه غیرمسلمانان.

از طرفی در مورد ادعای اعجاز زیبایی قرآن باید بدانیم که زیبایی کاملاً امری نسبی است، ممکن است نوشته‌ای از نظر شخصی زیبا باشد اما از نظر دیگران زیبا نباشد؛ مثلاً کتاب‌های حافظ و سعدی و مولوی با این که بسیار زیبا هستند و افراد مختلفی از سراسر جهان، بدون تعصب و اینکه این امر به آنها دیکته شده باشد، به زیبایی این کتب دستکم از نظر الفاظ و فصاحت پی می‌برند؛ اما کسی قائل نیست که زیباییِ این کتاب‌ها معجزه هستند، چون ممکن است همین کتاب‌ها از نظر عده‌ای زیبا نباشند و زیبایی که یک امر نسبی است، نمی‌تواند ملاک و معیار پیامبری قرار بگیرد، این در صورتی است که اگر بپذیریم قرآن به اندازه کتاب آن‌ها زیبا هستند که هر شخص غیرمتعصبی پی می‌برد که قرآن چندان کتاب زیبایی نیست، نمونه‌های عدم زیبایی‌های قرآن فراوان است که بیان همه آن‌ها در این مختصر نمی‌گنجد. ضمناً به اعتراف خود مسلمانان قرآن زمانی نوشته شده است که فصاحت و بلاغت در میان عرب به اوج خود رسیده بود و این امر عجیبی نیست که یک شخص مانند سایر افراد جامعه خود شخص فصیحی باشد، این در حالی است که بپذیریم که قرآن کتاب فصیح و بلیغی است؛ زیرا آیات قرآن مشکلات زیادی دارند که آن را از فصاحت و بلاغت و زیبایی می‌اندازند؛ ازجمله‌، خطاهای گرامری قرآن، عدم تناسب انتهای آیات با متن آیه، عدم تناسب مبتدا و خبر، حذف‌های نابجا، عدم تناسب جواب شرط با شرط، ابهام بیش از اندازه، استفاده از لغات متروک و نامفهوم، جملات ناتمام، ضمایر با مراجع نامشخص و مبهم، استثنائات نامعقول، حصر نادرست، تخصیص اکثر از اقل، خطاهای تمثیلی و… که ذکر همه آن‌ها در این کتاب مختصر نمی‌گنجد و صرفاً به تعداد بسیار کمی از آنان اشاره می‌شود؛ مثلاً آیه زیر را بخوانید:

(أَفَمَنْ يَتَّقِي بِوَجْهِهِ سُوءَ الْعَذَابِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَقِيلَ لِلظَّالِمِينَ ذُوقُوا مَا كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ)

آیا کسی که با صورت خود عذاب دردناک را در روز قیامت دور می‌سازد(…؟؟؟) و به ظالمان گفته می شود: «بچشید آنچه را به دست می‌آوردید) سوره زمر، آیه 24

همانطور که در این آیه مشاهده می‌کنید، ابتدای آیه سؤالی را می‌پرسد، سپس در ادامه، سؤال را بصورت ناقص رها کرده و مطلب دیگری بیان می‌کند که بسیار عجیب و غیرمعقول است. معمولاً در این مواقع خود مترجمان قرآن در داخل پرانتز، این خلأها را پر می‌کنند. نمونه‌ای از همین ایراد را در آیه 9 همین سوره می‌توانید ببینید. در واقع اگر به اکثر پرانتزهای مترجمان قرآن توجه کنید، متوجه خلأها و ناقصی‌های آیات قرآن می‌شوید. یا در نمونه‌ای دیگر:

أَفَمَنْ هُوَ قَائِمٌ عَلَى كُلِّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ وَجَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكَاءَ قُلْ سَمُّوهُمْ أَمْ تُنَبِّئُونَهُ بِمَا لَا يَعْلَمُ فِي الْأَرْضِ أَمْ بِظَاهِرٍ مِنَ الْقَوْلِ بَلْ زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مَكْرُهُمْ وَصُدُّوا عَنِ السَّبِيلِ  وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ

(آيا آن كه بر همه مردم و اعمالشان ناظر است(…؟)و‌براى خدا شريكانى قائل شدند. بگو: آن‌ها را نام ببريد. شايد مى‌خواهيد او را از چيزى در روى زمين آگاه كنيد كه نمى‌داند، يا سخنان بيهوده مى‌گويند؟ در نظر كافران مكرشان آراسته آمد و از راه راست به در شدند. و هر كه را خدا گمراه كند هيچ راهنمايى ندارد.) سوره رعد، آیه 33

باز هم می‌بینیم که جمله پرسشی ناقصی بیان شده و این امر اصلاً زیبا و معقول نیست.

مورد دیگر اینکه در آیات مختلف قرآن در مورد اینکه خدا هروقت دستور به وجود چیزی بدهد آن چیز موجود می‌شود به درستی عبارت" کن فیکون" بکار رفته است مانند:

(بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ)

(هستی بخش آسمان‌ها و زمین اوست! و هنگامی که فرمان وجود چیزی را صادر کند، تنها می‌گوید: «موجود باش!» و آن موجود می‌شود.)سوره بقره، آیه 117

(إِنَّمَا قَوْلُنَا لِشَيْءٍ إِذَا أَرَدْنَاهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ)

(وقتی چیزی را اراده می‌کنیم، فقط به آن می‌گوییم: «موجود باش!» و آن موجود می‌شود)سوره نحل، آیه 40

اما در یک آیه از قرآن این عبارت نادرست و نابجا بکار رفته است:

(إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ)

(مَثَل عیسی در نزد خدا، همچون آدم است؛ که او را از خاک آفرید، و سپس به او فرمود: «موجود باش!» و آن موجود می‌شود!!!)سوره آل‌عمران، آیه 59

برای رفع این مشکل بزرگ، مترجمان قرآن، آن را (موجود شد) ترجمه می‌کنند. در حقیقت باید اینگونه نوشته می‌شد: (قالَ لَهُ کُن فَکانَ) یعنی(به او گفت: موجود باش و او موجود شد.)

با اینکه دستور زبان عربی را با توجه به قرآن تدوین کرده‌اند و سعی شده است که دستور زبان عربی با قرآن مطابقت داشته باشد، اما باز با این حال، در قرآن، اشتباهات بزرگ گرامری وجود دارد که نشان می‌دهد قرآن فصاحت کافی ندارد که در اینجا فقط به ذکر چند نمونه اکتفا می‌شود؛ مثلاً در زبان عربی معدودِ عدد دوازده باید مفرد و منصوب باشد و با عدد از نظر مؤنث و مذکر بودن هماهنگ باشد مانند:

(وَإِذِ اسْتَسْقَى مُوسَى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا …)سوره بقره، آیه 12

(إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِي كِتَابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ…)سوره توبه‌،آیه 36

همان‌طور که در این دو آیه می‌بینیم در هر دو مورد معدود عدد دوازده، هم مفرد است و هم با عدد دوازده در مذکر و مؤنث بودن برابر است(لغت «عین» مؤنث معنوی است)، اما در یک آیه قرآن، هر دو این قوانین نقض می‌شود:

(وَقَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْبَاطًا أُمَمًا وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى إِذِ اسْتَسْقَاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا قَدْ عَلِمَ …)سوره اعراف، آیه 160

همان‌طور که می‌بینیم علاوه بر اینکه برخلاف قاعده، معدود را جمع آورده و نه مفرد، در مذکر و مؤنث بودن هم با هم تفاوت دارند در حقیقت درست آن می‌شود: (اثْنَا عَشْرَ سِبطًا)

مورد جالب دیگر اینکه دو آیه عین هم در قرآن تکرار شده است اما اِعراب آن مختلف است:

(إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ)سوره بقره، آیه 62

همانطور که در این آیه می‌بینیم، بر اساس قواعد زبان عربی، کاملاً درست بیان شده است کلمه (صائبین)، چون عطف به اسم (إِنَّ) شده است، باید منصوب به اعراب فرعی (ی) باشد، اما در آیه دیگر، همین آیه تکرار شده منتها کلمه (صائبین) مرفوع و به شکل (صائبون) آمده که اشتباه است:

(إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئُونَ وَالنَّصَارَى مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ)سوره مائده، آیه 69

مورد دیگر:

(كَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ كَانُوا أَشَدَّ مِنْكُمْ قُوَّةً وَأَكْثَرَ أَمْوَالًا وَأَوْلَادًا فَاسْتَمْتَعُوا بِخَلَاقِهِمْ فَاسْتَمْتَعْتُمْ بِخَلَاقِكُمْ كَمَا اسْتَمْتَعَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ بِخَلَاقِهِمْ وَخُضْتُمْ كَالَّذِي خَاضُوا …)

(همانند كسانى كه پيش از شما بودند، با نيروى بيشتر و دارايى و فرزندان بيشتر. ايشان از نصيب خويش بهره‌مند شدند. شما نيز از نصيب خويش بهره‌مند شده‌ايد، همچنان كه كسانى كه پيش از شما بوده‌اند، از نصيب خويش بهره‌مند شده بودند. شما سخنان ناپسند گفتيد، مثل کسی که!!! سخن ناپسند مى‌گفتند…)سوره توبه، آیه 69

همانطور که در این آیه مشاهده می‌کنیم، برای اشاره به جمع، از اسم موصول مفرد(الَّذِي) استفاده شده است و درست آن (كَالَّذِين) است.

از این آیاتی که از نظر دستور زبان عربی اشتباه است، بسیار است؛ دستور زبانی که حتی‌الامکان سعی شده با قرآن مطابقت داشته باشد. ما نیز به همین مقدار اکتفا می‌کنیم. البته مسلمانان هم در توجیه این اشتباهات قرآن استدلالات بسیار عجیبی مطرح می‌کنند تا خطاهای قرآن را بپوشانند؛ مثلاً می‌گویند بین عدد دوازده و کلمه اسباط، لغتی در تقدیر است؛ یعنی فرض می‌کنیم که بین دوازده و اسباط لغتی وجود دارد که بیان نشده و اسباط معدود دوازده نیست یا برای بقیه موارد هم استدلالات عجیبی را می‌آورند. ما هم هدفان همین است که نشان دهیم قرآن به تنهایی دارای اشتباهات دستور زبانی است و گویا قرآن به افرادی نیاز دارد که با در تقدیر و فرض گرفتن لغتی، اشتباهات آن را بپوشانند اما این خود به منزله عذر بدتر از گناه است. فرض کنید شخصی در پاسخ به تحدی قرآن، ادعای آوردن آیاتی نظیر آیات قرآن را بکند، و همچنین خطاهایی هم که ذکر شد در آیات این شخص باشد، آیا مسلمانان از آن شخص این گونه توجیهات عجیب و غریب را می‌پذیرند؟ آیا حاضر هستند که با ادعای عجیب فرض گرفتن لغتی، اشتباهات آن شخص را بپوشانند؟ مطمئناً خیر.

یا در پاسخ به برخی از اشتباهات گفته می‌شود فلان شخص هم در زمان جاهلیت، در شعرش این مورد را این گونه آورده است، ما هم به راحتی می‌گوییم آن شخص هم اشتباه کرده است و اشتباه شخص دیگری خطاهای گرامری قرآن را پاک نمی‌کند.

ب) معجزه عدد 19 در قرآن: پایه‌گذار این روش شخصی مصری، به نام رشاد خلیفه بود، که برای اولین بار ادعا کرد که در بخش‌های زیادی از قرآن ساختار عدد 19 وجود دارد؛ مثلاً «بسم الله الرحمن الرحیم» از 19 حرف تشکیل شده است یا تعداد سوره‌ها و آیه‌های قرآن همه بر عدد 19 قابل تقسیم هستند. نقد تحقیقات رشاد خلیفه در این کتاب که هدف دیگری دارد نمی‌گنجد، اما خلاصه بگویم که او در بسیاری موارد عالماً و عامداً برای اینکه به عدد 19 برسد، دروغ می‌گفت و فریب می‌داد؛ مثلاً از همین بسم الله ساده شروع کنیم که بسیار آسان است. ممکن است اکثریت مردم حروف بسم الله را نشمارند و چشم بسته بپذیرند که بسم الله از 19 حرف تشکیل شده اما اگر چند ثانیه وقت بگذارید و تعداد حروف بسم الله را بشمارید در کمال تعجب خواهید دید که بسم الله از 21 حرف تشکیل شده نه 19 حرف!!! روش کار خلیفه این‌طور بود که برای رسیدن به عدد 19 سلیقه‌ای عمل می‌کرد؛ مثلاً در همین بسم الله، حرف (لام) کلمه الله که تشدید دارد را دو حرف حساب می‌کرد اما (ر) الرحمن و همچنین (ر) الرحیم را که آنها هم مشدد هستند را یک حرف حساب می‌کرد تا به عدد دلخواه خود برسد. او با هر روش و ترفندی فقط می‌خواست به عدد 19 برسد. یا در نمونه دیگر در مورد سوره قلم و آیه (ن و القلم) برای اینکه به تعداد دلخواه حرف (ن) برسد، بر خلاف قاعده و اصول خودش، (ن) آیه اول را «نون» بحساب می‌آورد که به دو حرف نون دست پیدا کند تا به عدد دلخواهش برسد. اما همین شخص در شمارش حروف همین سوره حرف (واو) نون را به حساب نمی‌آورد تا به عدد دلخواهش برسد. در همین دو نمونه ساده دیدیم که او چقدر برای رسیدن به اعداد دلخواهش دست به فریب و نیرنگ می‌زد، حال شما خود حساب اعداد بزرگتر او را بکنید. کار به اینجا ختم نشد و با اینکه او برای رسیدن به اعداد دلخواهش دست به هر نیرنگ غیرعلمی می‌زد، در آخر با بیان این که دو آیه آخر سوره توبه بسیاری از محاسبات عجیب و غریب او را بهم می‌زند، ادعا کرد که دو آیه آخر سوره توبه جزو قرآن نیست، و آن را بعدها به قرآن اضافه کرده‌اند!! یعنی عملاً ادعای تحریف قرآن را بیان کرد که با خشم مسلمانان روبرو شد. او پا را از این هم فراتر گذاشت و ادعا کرد با همین روش‌های محاسباتی عجیب و غریب و غیرعلمی‌اش نام خودش را در قرآن به عنوان پیامبر پیدا کرده است و در آخر عمرش ادعای پیامبری می‌کرد که نهایتاً به خاطرهمین عقایدش توسط خود مسلمانان کشته شد.( مقالات زیادی توسط خود مسلمانان در رد ادعاهای او منتشر شده است که در اینترنت موجود هست و شما را برای مطالعات بیشتر در این زمینه به آن مقالات ارجاع می‌دهیم.)

ج)معجزات علمی قرآن: این مورد را از این نظر معجزه می‌دانند که ادعا می‌شود که حقایقی علمی‌ در قرآن مطرح شده است که در زمان خودش سابقه نداشته است و بیان آن‌ها از طرف شخصی که سواد نداشته، معجزه است. بله، اگر شخص بی‌سوادی، یک نظریه علمی را به طور صریح بیان کند و دانشمندان پس از آزمایش و بررسی ادعای او، پی ببرند که نظریه آن شخص بی‌سواد، کاملاً درست بوده است، می‌توان آن را معجزه دانست. اما چنانکه خواهیم دید، در قرآن حتی یک مورد هم وجود ندارد که یک نظریه علمی بی‌سابقه و ناشناخته تا زمان پیامبراسلام، بطور صریح از طرف پیامبراسلام مطرح شود و دانشمندان با بررسی نظریه او، به صحت ادعایش پی ببرند. بلکه ترفندی که بعضی از مسلمانان، در چند سال اخیر بکار می‌برند این است که آیاتی از قرآن را که بیانگر مطلب و مقصود دیگری است و اصلاً در صدد بیان آن مطلب مورد نظر مسلمانان نیست، می‌گیرند و آن را با استدلالات عجیبی، به یکی از کشفیات امروزی ربط می‌دهند، و نام این را معجزه می‌گذارند! همین که ما روش کار آنان را در اینجا یادگرفتیم، خود قدم بزرگی برای شماست که خودتان تک‌تک ادعاهای مسلمانان را شخصاً بررسی کنید و به بطلان آن‌ها پی ببرید اما ما هم در این بخش بطور مختصر، به چند مورد از این ادعاها می‌پردازیم:

(بَلَى قَادِرِينَ عَلَى أَنْ نُسَوِّيَ بَنَانَهُ)

(آری قادریم که انگشتان او را موزون و مرتّب کنیم) سوره قیامت، آیه 4

مسلمانان مدام ادعا می‌کنند که قرآن بیان کرده است اثر انگشت هر فردی منحصر بفرد است؛ وقتی از آنان مطالبه دلیل می‌کنیم این آیه را ارائه می‌کنند. این آیه به صراحت بیان می‌کند که ما در روز قیامت قادریم انگشتان او(یعنی انسان) را مرتب کنیم. حتی به سرانگشتان هم اشاره‌ای نشده است بلکه فقط انگشتان!!! حال بسیار جای تعجب دارد که این آیه چگونه این مطلب را می‌رساند که اثر انگشت هر فردی منحصربفرد است؟!! چون مفهوم آیه کاملاً واضح است و هیچ اشاره‌ای به منحصربفرد بودن اثر انگشت هر فرد، ندارد.

(رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ)

(او پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب است)سوره الرحمن، آیه 17

مسلمانان ادعا می‌کنند که این آیه بیان می‌کند که زمین کروی است. قبلاً گفتیم که معجزه علمی زمانی صورت می‌گیرد که تا آن زمان، بشر به آن پی نبرده باشد. در حالی که اگر این دسته از مسلمانان، سطح مطالعات خود را بالا ببرند، متوجه می‌شوند که دانشمندان یونانی، چندین قرن قبل از میلاد، با آزمایشات و روش‌های مختلفی، کروی بودن زمین را اثبات کرده بودند و این عقیده، یعنی کروی بودن زمین، تقریباً بیش از هزار سال قبل از رسالت پیامبراسلام اثبات شده و در تمام مناطق متمدن جهان از جمله مصر و بیزانس و… که با حجاز آن زمان مراودات زیادی داشتند و پیامبر اسلام هم در جوانی به برخی از این مناطق سفر کرده بود، پذیرفته شده بود. حتی اراتوستن (276- 195ق.م) دانشمند یونانی در شهر اسکندریه مصر محیط زمین را به دقت نسبتاً زیادی محاسبه کرده بود.

این که همواره مسلمانان در ادامه این ادعا، داستان گالیله و محاکمه شدن او را مطرح می‌کنند نیز از اشتباهات و کمبود مطالعات ایشان است. باید بدانید داستان گالیله، اصلاً ارتباطی به کروی بودن زمین ندارد، حتی مخالفین سرسخت گالیله، به کروی بودن زمین باور داشتند، بلکه گالیله به علت اینکه نظریه «کوپرنیک» را مبنی بر چرخش زمین به دور خورشید و نه برعکس و عدم مرکزیت زمین را اثبات می‌کرد محاکمه شد. بنابراین حتی اگر در قرآن به صراحتِ تمام اشاره می‌کرد که زمین کروی است، چیز جدیدی ارائه نمی‌داد. اما همان‌طور که از آیه پیداست، اصلاً منظور پیامبراسلام از عبارت «مشرقَین و مغربَین» روشن نیست و این آیه هیچ صراحت و دلالتی به کروی بودن زمین ندارد؛ مثلاً اگر شما برای آموزش اینکه زمین کروی است، به یک کودک یا هر شخص دیگری که از کروی بودن زمین آگاه نیست، بگویید که دو مشرق و دو مغرب وجود دارد، مطمئناً متوجه کروی بودنِ شکل زمین نمی‌شود. با توجه به اینکه در قرآن عباراتی نظیر «مشرق و مغرب» و «مشارق و مغارب»هم بکار رفته است، به نظر بهترین تفسیر از منظور قرآن از عبارت «مشرقَینِ و مغربَینِ»، سبک خاص سوره الرحمن است که در این سوره نسبتاً کوتاه، تقریباً همه چیز، زوج است و از دو دریا، دو باغ و دو باغ دیگر، دو نوع میوه دو نوع چشمه، دو مغرب و دو مشرق صحبت شده است. در ثانی وجود دو مشرق و دو مغرب فقط برای شکل هندسی کره متصور نیست، برای اشکال دیگری از قبیل استوانه یا مخروط و… هم می‌تواند به آن شکلی که مسلمانان ادعا می‌کنند به کار برود. اما در مقابل آیه دیگری در قرآن صریحاً بیان می‌کند که زمین مسطح است:

(وَإِلَى الْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ)

  • و به زمین که چگونه مسطح گشته است؟)سوره غاشیه، آیه 20

می‌بینیم که در این آیه به صراحت به مسطح بودن زمین اشاره شده است؛ یعنی در قرآن نه تنها به کروی بودن زمین اشاره‌ای نشده ‌است بلکه برعکس، علیرغم علم و دانش آن روزگار، مسطح بودن زمین تعلیم داده شده است. نمونه واضح‌تری از تعلیم مسطح بودن زمین را در آیه مشهور ذوالقرنین می‌بینیم:

حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِنْدَهَا قَوْمًا قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا)

  • (ذوالقرنین)تا به غروبگاه خورشید رسید؛ (در آن جا)یافت که خورشید در چشمه تیره و گل‌آلودی فرو می‌رود؛ و در آن جا قومی را یافت؛ گفتیم: «ای ذو القرنین! آیا می‌خواهی را مجازات کنی، و یا روش نیکویی در مورد آن‌ها انتخاب نمایی؟)سوره کهف، آیه 86

گذشته از اشتباهات علمی این آیه، واضح است که در این آیه زمین مسطح فرض شده است که ذوالقرنین، بعد از سفری طولانی، وقتی به محل غروب خورشید رسید، در آنجا یافت که خورشید در یک چشمه تیره فرو می‌رود، عقیده‌ای که در بسیاری از قبایل بدور از علم و دانش وجود داشت که خورشید در هنگام شب در چشمه‌ای فرو می‌رود و صبح روز بعد از طرف دیگر طلوع می‌کند. در حالی که چنین فرضی با کروی بودن زمین صد در صد مغایرت دارد. دقت کنید که کلمه (وجد) در تمام قرآن به معنای یافتن و پی بردن است، اما مترجمین قرآن در این آیه معنای آن را تغییر داده و آن را (احساس کرد) یا (چنین به نظرش رسید) ترجمه می‌کنند. کما اینکه در همین آیه کلمه وجد دوباره بکار رفته است و مرتبه دوم را «یافت» ترجمه می‌کنند.

(أَلَمْ يَكُ نُطْفَةً مِنْ مَنِيٍّ يُمْنَى ثُمَّ كَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالْأُنْثَى)

(آيا او نطفه‏ اى از منى كه در رحم ريخته مى ‏شود، نبود سپس بصورت خون‏بسته در آمد و خداوند او را آفريد و موزون ساخت و از او دو زوج مرد و زن آفريد)سوره قیامت،آیات 37 تا 39

برخی مسلمانان ادعا می‌کنند که در این آیات بیان شده است که جنسیت جنین را منی یا همان اسپرم مرد تعیین می‌کند، چنانکه علم امروزی هم این امر را ثابت کرده است و این امر معجزه است. در پاسخ می‌گوییم که آیه بیان می‌کند که ما انسان را از نطفه آفریدیم، نطفه‌ای از منی که در رحم ریخته می‌شود؛ باید بدانید که نطفه از ترکیب اسپرم مرد و تخمک زن در قسمت ورودی فرج زن تشکیل می‌شود و پس از تشکیل، این نطفه به داخل رحم می‌رود. اشتباه مسلمانان این است که منی را مترادف با اسپرم می‌دانند! در حالی که در زبان عربی و کلاً در فرهنگ و فقه اسلامی منی، هم به مایعی که در عمل آمیزش از مرد خارج می‌شود اطلاق می‌شود و هم مایعی که از زن خارج می‌شود. برای اثبات این امر کافی است که به توضیح‌المسائل‌ها رجوع کنید و ببینید که مایعی که در آمیزش از زن خارج می‌شود را هم منی نامیده‌اند. پس منی مترادف با اسپرم نیست. پس با این توضیح می‌بینیم که این آیه مطلب عجیبی را بیان نمی‌کند. می‌گوید که انسان از نطفه‌ای که از منی (مایع مرد و مایع زن) بوجود می‌آید و به رحم ریخته می‌شود و از آن هم مرد و زن آفریده می‌شود.

 

(وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِكَ دَحَاهَا)

(و زمین را بعد از آن گسترش داد) سوره نازعات، آیه 30

بعضی از مسلمانان ادعا می‌کنند که این آیه بیان می‌کند که زمین تخم‌مرغی شکل است؛ زیرا یکی از معانی دور (دحا) به معنی تخم‌مرغ است. در پاسخ می‌گوییم که اولاً در تمام ترجمه‌های قرآن به هر زبانی، همگی آن را به صورت فعل و به معنای (گسترش داد) ترجمه کرده‌اند. در ثانی بر فرض محال که قرآن همچین منظوری داشته باشد باید بدانید که زمین با تخم‌مرغ هیچ شباهتی ندارد. درست است که زمین به طور کامل کروی نیست و مقدار بسیار کمی بیضوی است، اما دقیقاً برعکس تخم‌مرغ زمین از خط استوا شعاع بیشتری دارد (مانند کدوتنبل) نه از نصف‌النهار. علاوه بر این که این آیه نیز هیچ صراحتی در این زمینه ندارد، همان‌طور که در مورد آیه مورد بحث قبلی بیان کردیم، عقیده کروی بودن زمین، قرن‌ها قبل از پیامبر اسلام کشف و پذیرفته شده بود و آیه صریح قرآن در مورد مسطح بودن زمین را هم مشاهده کردیم.

 

  • وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ(

(کوه‌ها را می‌بینی، و آن‌ها را ساکن و جامد می‌پنداری، در حالی که مانند ابر در حرکتند؛…) سوره نمل، آیه 88

مسلمانان ادعا می‌کنند که این آیه بیان می‌کند زمین حرکت می‌کند! پاسخ این آیه بسیار ساده‌ست کافی است که شما آیه قبل را بخوانید تا متوجه شوید این آیه درباره به حرکت در آمدن کوه‌ها در روز قیامت صحبت می‌کند و اصلاً ارتباطی به حرکت زمین ندارد، اما مسلمانان فقط این آیه را قیچی می‌کنند وبه شما نشان می‌دهند تا دستشان رو نشود، حال اگر با آیه قبلی بصورت کامل بخوانید مطلب کاملاً روشن می‌شود:

(وَيَوْمَ يُنْفَخُ فِي‌الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِي‌السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي‌الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شَاءَ اللَّهُ وَكُلٌّ أَتَوْهُ‌دَاخِرِينَ وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ)

و (به خاطر آورید) روزی را که در «صور» دمیده می‌شود، و تمام کسانی که در آسمان‌ها و زمین هستند در وحشت فرو می‌روند، جز کسانی که خدا خواسته؛ و همگی با خضوع در پیشگاه او حاضر می‌شوند و کوه‌ها را می‌بینی، و آن‌ها را ساکن و جامد می‌پنداری، در حالی که مانند ابر در حرکتند؛…)سوره نمل،آیه 87 و88

مورد بعدی خیلی عجیب‌تر است و در آن به آیه خاصی اشاره نمی‌شود بلکه پیوند نزدیکی با همان اعجاز عددی قرآن دارد که پیش‌تر بررسی کردیم. آن ادعا بدین شرح است: کلمه دریا در قرآن بصورت مفرد 32 بار به کار رفته است و کلمه خشکی نیز 13 بار به کار رفته است. حال اگر این دو عدد را جمع کنیم به عدد 45 می‌رسیم. حال اگر 32 را تقسیم بر 45 کنیم عدد 71/0 و اگر عدد 13 را تقسیم بر 45 کنیم عدد 29/0 بدست می‌آید. که نسبت دریا بر خشکی همین مقدار می‌شود یعنی 71 به 29. در پاسخ می‌گوییم که درست است که کلمه دریا یا به عربی «بحر» بصورت مفرد 32 بار به کار رفته است اما کلمه «بر» به معنای خشکی 12 بار در قرآن به کار رفته است، در واقع حیله آنان این است که برای اینکه به عدد دلخواه خود برسند از کلمه «یبسا» که آن هم مترادف با «بر» است استفاده می‌کنند تا به عدد 13 برسند. حال سؤال این است که چرا در شمارش کلمات خشکی، از مترادف آن هم استفاده می‌کنند، اما در شمارش کلمات دریا فقط از کلمه «بحر» استفاده می‌کنند و از مترادف آن یعنی کلمه «یم» که بارها در قرآن به کار رفته است چشم پوشی می‌کنند. می‌بینید که مانند اعجاز عددی قرآن در اینجا نیز استفاده سلیقه‌ای و فریبکارانه از اعداد وجود دارد. در ثانی نسبت دریا و خشکی همیشه ثابت نیست بلکه در طول زمان متغیر است؛ مثلاً در گذشته این نسبت امروزی نبوده و در آینده نیز ممکن است تغییر کند بویژه در عصر حاضر با گرمایش زمین و ذوب شدن یخ‌های قطبی نسبت دریاها قطعاً نسبت به امروز بیشتر می‌شود.

در زمینه معجزات علمی قرآن، ادعاهای زیادی وجود دارد که به علت اینکه هدف اصلی این کتاب چیز دیگری است به همه آن‌ها نمی‌پردازیم، اما در همین مقدار اندک که روش کار آن‌ها را یادگرفتیم و فهمیدیم که چطور براحتی می‌توان در مقابل این ادعاهایی که حتی خود پیامبراسلام از آنها بی‌خبر بود، عمل کرد، کافی است.

 

د) عدم وجود اختلاف در قرآن:

(أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا)

(آیا درباره قرآن نمی‌اندیشند؟ اگر از سوی غیر خدا بود، اختلاف فراوانی در آن می‌یافتند.) سوره نساء آیه 82

مسلمانان برپایه این آیه ادعا می‌کنند چون در قرآن اختلافی وجود ندارد، پس این کتاب از جانب خداست! با کمی تأمل بر همگان واضح و مبرهن می‌گردد که این استدلال چقدر اشتباه است. یعنی اینکه بگوییم: لازمه اینکه ثابت شود کتابی از جانب خداست یا خیر، ببینیم اگر در آن اختلاف بود، از جانب خدا نیست و اگر در آن اختلاف نبود از جانب خداست!!! چه بسیار کتاب در دنیا وجود دارد که در آن اختلافی وجود ندارد، آیا نویسندگان این کتاب‌ها هرکدام می‌توانند ادعا کنند که کتابشان از خداست؟؟ چون اگر از جانب غیر خدا می‌بود در آن اختلاف وجود می‌داشت؟؟!! مسلماً خیر. همان‌طور که می‌بینیم این یک استدلال نادرست و به اصطلاح مغالطه است؛ زیرا در حقیقیت کبرای این استدلال که (هر کتابی که در آن اختلافی نیست از خداست) یک گزاره غلط است. چون اکثریت مردم با علم منطق آشنایی ندارند در نظر اول تصور می‌کنند که قرآن چه خوب در این زمینه استدلال کرده است در صورتی که دیدیم اینطور نیست. اما باید بدانیم منظور از اختلاف چیست؟ بهترین معنایی که برای آن در نظر گرفته شده است تعارض است. چنانکه دیدیم تعارض به دو دسته مستقر و غیرمستقر تقسیم می‌شود. تعارض غیرمستقر که در قرآن زیاد وجود دارد اما چنانکه دیدیم این نوع تعارض خللی به ارزش متن وارد نمی‌کند. می‌ماند تعارض مستقر که چنین تعارضی بسیار نایاب است. اساساً بسیار بعید است که یک نویسنده واحد در طول چند سال یک سخنی کاملاً مغایر با سخن قبلی خود بگوید و سخن خود را کاملاً تغییر بدهد. بنابراین اینکه در قرآن تعارض مستقری وجود نداشته باشد، چنان امتیازی نیست که بتوان نام آن را معجزه نهاد. این انتظاری است که از تمام نویسندگان می‌رود که بدون تعارض مستقر سخن بگویند. بنابراین علاوه بر اینکه چنین استدلالی ازاساس باطل است، نمی‌توان نقص نداشتن را امتیاز و معجزه محسوب کرد.

ه) تحدی: قرآن در آیات متعددی از مخالفانش می‌خواهد که اگر نمی‌پذیرند که این کتاب از جانب خداست مثل آن را بیاورند و چون نمی‌توانند مثل آن را بیاورند پس این کتاب از جانب خداست!؛ بعنوان نمونه:

(قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا)

(بگو: «اگر انسان‌ها و جنیان اتفاق کنند که همانند این قرآن را بیاورند، همانند آن را نخواهند آورد؛ هر چند یکدیگر را کمک کنند.) سوره اسراء، آیه 88

اولاً این مورد هم مانند مورد قبل مغالطه است؛ زیرا بین مقدمات این استدلال و نتیجه آن هیچ رابطه اثباتی وجود ندارد. چه کسی گفته است که بر فرض چون ما نمی‌توانیم کتابی مانند قرآن بیاوریم؛ پس در نتیجه این کتاب از جانب خداست؟! زیرا مسلماً آثار ادبی افراد هرچقدر که تلاش شود شبیه باشد، باز هم مثل هم نمی‌شود؛ مثلاً در طول تاریخ بسیاری از اشخاص سعی کرده‌اند از فردوسی، حافظ، سعدی یا مولوی و… تقلید کنند و آثاری مثل آن‌ها عرضه کنند، اما هرچقدر تلاش کردند، نتوانستند دقیقاً اثری به مانند آن‌ها ارائه کنند، این دلیل نمی‌شود که چون هیچ‌کس نمی‌تواند اثری دقیقاً مثل قرآن بیاورد، پس این کتاب از جانب خدا باشد. همانطور که واضح است این هم استدلال نادرست یا همان مغالطه است که ممکن است مردم عادی را که با منطق آشنایی ندارند فریب دهد. علت اینکه مردم به تحدی قرآن پاسخ نمی‌دهند این است که اولاً اکثریت مردم دنیا اصلاً زبان عربی بلد نیستند و کسانی هم که زبان عربی را می‌دانند اکثراً مسلمان هستند و در پی معارضه با قرآن نیستند. ثانیاً این کار اصلاً فایده‌ای در بر ندارد و هیچ مسلمانی بر روی زمین هیچگاه قانع نمی‌شود که کتاب جدید، مثل قرآن است. بنده عمداً این مورد را در پایان این بحث مطرح کردم؛ زیرا همانطور که در این فصل دیدیم، کتاب قرآن هیچ ویژگی خارق‌العاده‌ای ندارد که مردم از آوردن مثل آن ناتوان باشند؛ زیرا همان‌طور که دیدیم این کتاب نه تنها فصیح، بلیغ و زیبا نیست بلکه بسیار مبهم و از نظر گرامری و علمی نادرست است، بلکه مردم می‌توانند کتاب‌های به مراتب‌ بهتری بیاورند.

 

پس از این بررسی نسبتاً طولانی، متوجه شدیم که با دلایل قوی و قطعی، پیامبر اسلام از طرف خدا نبوده‌اند، و تعالیم ایشان با کلام خدا در کتب انبیاء و رسولان در تعارض است. علت توفیق ایشان چه در زمان خودشان و چه در قرن‌های بعد از ایشان، فتوحات نظامی بود و علت گسترش اسلام در دنیای امروز هم مهاجرت انبوه مسلمانان به مناطق دیگر و فرزندآوری زیاد است نه مسائل الهیاتی و استدلالات منطقی. پس بر ماست که دیگر بدون ترس و واهمه از دین اسلام، بیشتر در مورد حقیقت خدا و پیام مسیحیت بدانیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO