آیا ربکا هنگام ازدواج با اسحاق ۳ ساله بود؟
آیا ربکا هنگام ازدواج با اسحاق ۳ ساله بود؟
آیا ربکا هنگام ازدواج با اسحاق سه ساله بود؟ آیا اسحاق یک کودکآزار بود؟ این یکی از ادعاهای متعددی است که برای بیاعتبار کردن کتاب مقدس و مسیحیت از جانب مسلمانان مطرح میشود.
– واقعیتهای کتاب مقدس
حقایق زیر از کتاب مقدس برای تعیین سن ربکا در زمان ازدواج با اسحاق استفاده میشوند:
۱- ساره زمانی که ابراهیم ۱۰۰ ساله بود، ۹۰ ساله بود (پیدایش ۱۷:۱۷).
۲- ابراهیم وقتی اسحاق به دنیا آمد ۱۰۰ ساله بود (پیدایش ۵:۲۱).
۳- ساره در سن ۱۲۷ سالگی درگذشت (پیدایش ۱:۲۳-۲).
۴- اسحاق در سن ۴۰ سالگی با ربکا ازدواج کرد (پیدایش۲۰:۲۵).
دو واقعیت دیگر از نتایج منطقی این چهار مورد بهدست میآیند:
۵- ساره هنگام تولد اسحاق ۹۰ ساله بود (نتیجهگیری از موارد ۱و۲).
۶- اسحاق هنگام مرگ مادرش ساره ۳۷ ساله بود (زیرا ۱۲۷-۹۰=۳۷).
این شش واقعیت بهتنهایی اطلاعات کافی برای تعیین سن ربکا در زمان ازدواج با اسحاق را فراهم نمیکنند.
– سُنَّت
برای محاسبۀ سن ربکا در زمان ازدواج، لازم است فرضیاتی را در نظر گرفت که در کتاب مقدس تأیید نشدهاند.
این فرضیات، بخشی از سُنَّت هستند. ما این سُنَّت را رد میکنیم، زیرا عیسی فرمود: «شما بهخاطر سنت خود، کلام خدا را باطل میشمارید» و آموزگاران اینگونه سُنَّتها را «راهنمایان کور» خواند (متی ۶:۱۵).
– دو “واقعیت” دیگر؟
سنت برخی رویدادها را بهگونهای تلقی میکند که گویی همزمان اتفاق افتادهاند. این رویدادها عبارتاند از:
· بسته شدن اسحاق بر مذبح در کوه موریا (پیدایش ۹:۲۲)
· اطلاع یافتن ابراهیم از تولد ربکا (پیدایش ۲۰:۲۲-۲۳)
· مرگ ساره در سن ۱۲۷ سالگی (پیدایش ۱:۲۳-۲)
اگر این رویدادها واقعاً همزمان و طی چند هفته اتفاق افتاده باشند، آنگاه دو نتیجهگیری ضروری دیگر را نیز میتوان به شش واقعیت پیشین افزود:
۷- چون اسحاق هنگام مرگ مادرش ۳۷ ساله بود، پس او هنگام تولد ربکا نیز ۳۷ ساله بوده است.
۸- چون اسحاق در سن ۴۰ سالگی با ربکا ازدواج کرد، ربکا در زمان ازدواج ۳ ساله بوده است (زیرا ۴۰-۳۷=۳).
اما این دو نتیجهگیری اخیر نادرستاند، چرا که نه بر اساس گفتههای کتاب مقدس در پیدایش فصل ۲۲ و ۲۳، بلکه بر اساس سُنَّتی غیرکتاب مقدسی بنا شدهاند.
استدلالهای شماره ۷و۸ کاملاً متّکی بر این فرض هستند که تولد ربکا همزمان با مرگ ساره بوده است. اگر تولد ربکا مثلاً یک دهه پیش از مرگ ساره روی داده باشد، آنگاه ربکا هنگام ازدواج با اسحاق، دختری جوان و در سن فرزندآوری بوده است، نه یک کودک سهساله.
– تفسیر
اکنون به پیدایش فصل ۲۲ نگاه کنیم تا ببینیم که در هیچ جای آن اشارهای نشده است که بستن اسحاق بر مذبح، تولد ربکا، و مرگ ساره بهطور همزمان رخ دادهاند.
در مورد سن اسحاق هنگام بستن او بر مذبح (پیدایش ۹:۲۲)، فقط همین را میدانیم که ابراهیم او را «جوان» یا «پسرم» خواند.
پس از بستن اسحاق، «ابراهیم در بئرشبع سکونت گزید» (پیدایش ۱۹:۲۲). اینکه ابراهیم چه مدت در بئرشبع زندگی کرد، مشخص نیست.
در کتاب پیدایش ۲۰:۲۲-۲۲ آمده است که «بعد از این امور»، به ابراهیم خبر داده شد که مِلکَه، برای ناحور یعنی برادر ابراهیم، هشت فرزند زاده است. اینکه این خبر چقدر زمان برد تا به ابراهیم برسد، نمیدانیم.
عبارت «بِتوئیل، ربکا را آورد» (پیدایش ۲۳:۲۲) بخشی از همان خبری که به ابراهیم رسید نیست. آنچه به ابراهیم گفته شد این بود که ناحور، بِتوئیل را آورد. تولد ربکا یک نسل بعد اتفاق افتاده است. اینکه بِتوئیل در زمان شنیدن خبر تولدش توسط ابراهیم چند ساله بود، و اینکه در چه سنّی ربکا را آورد، برای ما مشخص نیست.
مردم معمولاً از عباراتی مانند «ذکر نشده» یا «نمیدانیم» راضی نیستند. آنان تمایل دارند خلأها را پر کنند. در این مورد، با فشردهسازی زمان و همزمان فرض کردن سه رویداد، این خلأها را پر کرده و نتیجهای غیرمعمول خلق میکنند یعنی چیزی مثل همین امر که خدا برای مردی ۴۰ ساله، دختری ۳ ساله را به عنوان همسر مقرر کرده است.
– ازدواج با رضایت
زمانی که ابراهیم خادم خود را با سوگند مؤظف کرد تا برای اسحاق همسری پیدا کند، شرطی را تعیین کرد: «اگر آن زن حاضر نباشد با تو به اینجا بیاید، آنگاه از سوگندی که برای من خوردی مبرا خواهی بود» (پیدایش ۸:۲۴). به عبارت دیگر، ازدواج باید با رضایت زن انجام میشد.
برادر ربکا، لابان، و مادر او نیز از ربکا خواستند که تمایل خود را اعلام کند:
«آنان گفتند: بگذار دختر را فرا میخوانیم و از دهان خودش بشنویم. پس ربکا را فرا خواندند و از او پرسیدند: ‘آیا با این مرد خواهی رفت؟ گفت: خواهم رفت’» (پیدایش ۵۶:۲۴-۵۹).
اگرچه این مطلب دقیقاً سنّ ربکا را مشخص نمیکند، اما بهوضوح نشان میدهد که او به سنّ رضایت (و آگاهی از تصمیم خود) رسیده بود.
در تمام روایت زیبای پیدایش فصل ۲۴، ربکا بهعنوان دختری جوان، آگاه و مایل به پذیرش این تغییر بزرگ در زندگیاش به تصویر کشیده میشود. او برخاست، بر شتر سوار شد و با کاروان راهی زندگی تازهای گشت. او دایه و کنیزان خود را نیز با خود برد.
زمانی که ربکا به مقصد رسید، برای دیدار با اسحاق خود را پوشاند (حجاب گرفت). اسحاق او را به خیمهای که پیشتر متعلق به مادرش بود بُرد. در آنجا با رضایت و همراهی ربکا، با او همبستر شد. به این ترتیب آن دو، زن و شوهر شدند.
– نکتۀ پایانی
همسر اسحاق سهساله نبود. او دختری جوان بود. در اینجا نکتهای پایانی برای تأکید بیشتر بر این حقیقت ارائه میشود:
ربکا با کوزه از چاه آب کشید و آن را در آبشخور شترهایی ریخت که خادم ابراهیم آورده بود و تعداد آن شترها ده نفر بود.
سپس دوباره به سر چاه رفت، کوزه را پر کرد و آب را برای شترها آورد. او این کار را آنقدر تکرار کرد تا تمام شترها سیراب شدند.
تنها یک نوجوان نیرومند میتواند چنین کاری انجام دهد، اما یک کودک سهساله هرگز قادر به انجام چنین کار فیزیکی دشواری نیست (پیدایش ۱۵:۲۴-۳۰).
نوشتۀ ران گراهام
ترجمۀ کشیش ورژ باباخانیان
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |