گفت و شنود با خدا
✨?. که مرا گفت : «ای پسر انسان بر پایهای خود بایست تا با تو سخن گویم.» و چون این را به من گفت، روح داخل من شده، مرا بر پایهایم برپا نمود. و او را که با من تکلم نمود شنیدم. (حزقیال ۲: ۱ و ۲)
کلماتی که در این آیه میتواند برای ما در حکم کلید باشد: « مرا گفت » و « شنیدم » است.
کلام خدا قوت است و هر ضعف و ترس را می زداید.
حزقیال به محض شنیدن صدای خدا به قوت روح القدس بر پایهای خود بایستاد و استوار شد.
آفرینش و خلقت بر کلام حیات بخش خدا آفریده شد. او گفت و شد.
عیسای خداوند بعد از گفتن «ترسان مباشید» هر ترسی را از شاگردان برداشت.
خدا به موسی گفت : «کیست که زبان به انسان داد، و گنگ و کر و بینا و نابینا را که آفرید؟ آیا نه من که یهوه هستم؟ پس الآن برو و من با زبانت خواهم بود، و هرچه باید بگویی تو را خواهم آموخت.» (خروج ۳: ۱۱ و ۱۲)
خدا ترس موسی را بخاطر لکنت زبانش برداشت و از او رهبری مقتدر ساخت.
به جدعون گفت : «…..به این قوت خود برو و اسرائیل را از دست مدیان رهایی ده! آیا من تو را نفرستادم؟» (داوران ۶: ۱۴) و بسیار نمونه های دیگر هست که فرصت اشاره به آنها در این مطلب کوتاه نیست.
اوایل ایمانم بارها شنیده بودم که فلان شبان و یا واعظ، روزانه ۳ الی ۴ ساعت از وقتش را صرف دعا می کند. سپس با خود می گفتم مگر آدم چقدر حرف دارد که به خدا بزند؟! او از دعا کردن خسته نمی شود؟!
بعدها دریافتم که دعا یک رابطه دوطرفه است و آنها به غیر از اینکه با خدا حرف می زنند، خدا هم با آنها حرف می زند.
دعا زمانی است که به خود میدهیم تا از او بشنویم.
مهم است که در دعا چه به خدا می گوییم، ولی نکته مهم تر این است که خدا به ما چه می گوید!!!
بدین ترتیب دعا کردن نه یک وظیفه سنگین و عذاب آور بلکه شیرین ترین و مطلوب ترین بخش از رابطه ما با خداست.
«متبارک باد خدا که دعای مرا از خود ، و رحمت خویش را از من برنگردانیده است.»
(مزمور ۶۶: ۲۰). ?✨
یادداشتی از خواهر گرامی مان ر.پ.
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |