چرا عیسی مسیح در همان ابتدای ارتکاب گناه آدم و حوا برای رهایی آن ها اقدام نکرد؟
چرا عیسی مسیح در همان ابتدای ارتکاب گناه آدم و حوا برای رهایی آن ها اقدام نکرد؟
من فکر نمی کنم که در دوران حیات ما بر زمین به پاسخ کاملی برای این سؤال دست بیابیم. اما نکاتی در نظر دارم تا در این مورد پیشنهاد کنم. اگرچه در نهایت، کاملاً واقفم که حتی نکاتی را که قصد دارم پیشنهاد کنم به طور کامل یا رضایت بخشی به این سؤال پاسخ نمی دهند. اما به هر ترتیب ممکن است تا حدّی مفید باشند. این نکات در طول سال ها برای من مفید بوده اند تا در مورد آن ها بیاندیشم.
به طور کلی، پاسخ این سؤال چیزی شبیه به این خواهد بود: با توجه به راهی که خدا تصمیم گرفت برای مسیح در جهان آماده کند و انجیل را برای دنیا روشن سازد تا کلیسا برای مأموریتش در میان ملل آماده شود و در پرتو طرحی که او برای چگونگی تحقق آن انتخاب کرد، گذر از تاریخی چند هزار ساله که به ظهور مسیح منتهی شود، ضروری و مناسب بود.این طول ایام و چنین تاریخی که به مسیح منتهی شود به گونه ای که مسیح و پیام انجیل مکشوف شود، مناسب ترین، پسندیده ترین و مؤثرترین راه به منظور آماده کردن جهان برای ظهور مسیح و پذیرش انجیل و مأموریت او بود.
به نظر من پاسخ این سؤال به طور کلی باید چیزی حول و حوش این پاسخ باشد که: خدا جهان و فرهنگ ها و ماهیت بشر را طوری طراحی نموده تا شرایط و حالات خاص در جهان به تدریج پدید آیند. ما همیشه میتوانیم حدس هایی بزنیم که چرا خدا چنین تصمیمی گرفته، اما او به ما چنین نشان داده که بعضی چیزها نیاز به زمان دارند، یعنی وقتی همۀ واقعیت ها را در نظر می گیریم، متوجه این نکته می شویم که نقشۀ خدا در تحقق تدریجی امور در تاریخ، کاملاً حکیمانه بوده است. در اینجا به منظور روشن شدن مسئله به چند نمونه اشاره می کنم:
خدا در کتاب پیدایش فصل 15 به ابراهیم می گوید که به درازای مدت عبور از چهار نسل بعد از او طول می کشد تا قوم اسرائیل به سرزمین موعود بازگردند و بر آن مسلط شوند. و خدا چنین قصد نموده بود که این مسئله حدود 400 سال به تعویق بیفتد. و دلیلی که او برای آن بیان می کند این است: «در پشت چهارم به اینجا باز خواهند گشت، زیرا تقصیرات اموریان هنوز به کمال نرسیده است» (پیدایش 15: 16). آیا عجیب نیست؟ به عبارت دیگر، خدا چنین صلاح می داند که در ساکنان کنعان فساد و ظلم و فسق و فجور به حدّی برسد که پس از گذشتن چندین نسل از کنعانیان، زمان به کمال برسد و داوری خدا به رهبری یوشع برای ویرانی و نابودی کنعان اجرا شود.
بنابراین، ما مدت زمان 400 ساله ای داریم که خدا صلاح می داند که وضعیت بعضی امور طوری انجام شود که برای اتفاقی دیگر کاملاً مناسب باشد. بنابراین، شاید بتوان گفت این شبیه هنرمندی است که روی یک بوم، نقاشی میکند و میگوید: دلیل وجود این رنگ در اینجا این است که بعداً می خواهم رنگ دیگری را به آن اضافه کنم که با آمیختن این دو رنگ بتوانم یک کلّیت زیبایی بیافرینم. این دقیقاً همان چیزی است که منظور من از مدت زمانی است که در طول تاریخ عهدعتیق شاهد آن هستیم.
اما یک مثال دیگر برای روشن شدن بیشتر مطلب: وقتی خدا در اشعیا 6: 10 به اشعیا می فرماید که موعظۀ او چنان خواهد بود که مردم در پاسخ به پیام او سخت دل می شوند و اشعیا فریاد می زند: «خداوندگارا، تا به کی؟» خدا در پاسخ می گوید: «آنگاه که شهرها ویران گشته، از سَکَنه تهی شوند؛ و خانه ها بدون آدمی و زمین، خراب و ویران گردد. تا آنگاه که خداوند آدمیان را دور سازد، و در میان این سرزمین مکان های متروک، بسیار گردد.»(اشعیا6: 11- 12). دقت کنید که رویدادها و زمان طولانی باید سپری شود، تا هدف های خدا از این نوع موعظۀ اشعیا تحقق یابند.
و ما می توانیم اعدادی مانند 70 سال اسارت یهودیان در بابل را در نظر بگیریم. راستی چرا 70 سال و نه 7 یا 700 سال؟ چون خدا دلایل خود را بر اساس ماهیت آن چه می خواهد در مورد فیض، رحمت، شریعت، نااطاعتی، غضب، داوری و تقدس نشان دهد، دارد.
در این جا حداقل تا جایی که من می بینم، آخرین و مهم ترین متن در پاسخ به این سؤال وجود دارد. زنجیرۀ تاریخ عهد عتیق از خلقت تا سقوط در گناه و گذر از انتخاب اسرائیل، خروج کامل اسرائیل از اسارت، اعطای شریعت، و سپس هزار سال داد و ستد به خاطر ضعف اسرائیل در رعایت احکام شریعت میگذرد. بارها و بارها به مدت هزار سال این عهدشکنی تکرار می شود. در حالی که این اتفاقات را مطالعه می کنید متوجه تاریخی تیره و تار می شوید. عذاب به دنبال نافرمانی، سپس توبه و در نتیجۀ آن رحمت، پس از آن دوباره چرخۀ نافرمانی، توبه و رحمت و این چرخه همچنان ادامه می یابد. واقعاً تماشای گذر تاریخ بسیار وحشتناک است.
وقتی به رومیان 3: 9-18 می رسیم، می بینیم پولس نیم دوجین از کتاب های عهد عتیق را نقل می کند که عمدۀ آن ها از مزامیر است، اما آن ها را «شریعت» می نامد. و هدف او از اشاره به این عبارت ها این است که ثابت کند همه تحت داوری خدا قرار دارند. همه یعنی یهودی و غیر یهودی، گناهکارند. و سپس پولس یکی از مهم ترین جملات کتاب مقدس را در رابطه با آنچه خدا در طول این 2000 سال تاریخ یهود انجام داده، بیان می کند. آیۀ 19: «اکنون آگاهیم که آن چه شریعت می گوید» که در این جا مقصود او اشاره به آیه های قبلی است که در مورد شکست اسرائیل و همۀ مردم است « آن چه شریعت می گوید خطاب به کسانی است که زیر شریعتند» یعنی اسرائیل «تا هر دهانی بسته شود و دنیا به تمامی در پیشگاه خدا محکوم شناخته شود. زیرا هیچ بشری با به جا آوردن اعمال شریعت، در نظر خدا پارسا شمرده نمی شود.»(رومیان 3: 19-20).
بنابراین، پولس در این جا از کلمۀ شریعت با اشاره به وسعت کل عهدعتیق استفاده می کند، و می گوید هدف از عهد عتیق این است که ابتدا یهودیان، یعنی کسانی که تحت شریعت هستند، مورد خطاب قرار می گیرند، به طوری که هر دهان، یعنی دهان هر یهودی بسته شود. به عبارت دیگر، سخنان خدا و آن چه از انسان خواسته و عدم اجرای آن از جانب انسان، برای بستن دهان هر بنی اسرائیلی است تا هرگز نتوانند اعتراض کنند و مدعی شوند به وسیلۀ اطاعت از خدا در حضور او عادل هستند و در نتیجه از نیاز مبرم خود به فیض خدا آگاه شوند.
آن ها نمی توانند این عدالت را بدون وجود شخص دیگری که نجات دهنده و رهاننده است به دست آورند چون آیۀ 20 می گوید که آن ها هرگز این عدالت را بر اساس اعمال نیک خود کسب نمی کنند. و سپس این جملۀ حیاتی را اضافه می کند: دلیل این که دهان هر یهودی با سخنان شریعت که در عهد عتیق مکتوب است و عدم رعایت همان شریعت بسته می شود، این است که «دنیا به تمامی در پیشگاه خدا محکوم شناخته شود». این مسئله ارزش تفکر و تعمق بیشتر دارد.
به عبارت دیگر، تاریخ قوم یهود و گذشتۀ آن در عدم رعایت عهدی که خدا با آن ها بسته، نه تنها نشان میدهد که یهودیان هرگز نمیتوانند خود را نجات دهند، بلکه تمام جهان نیز محکوم است، زیرا آن ها نیز، در تمام راه های خود که تلاش کرده اند، شکست خورده اند. زیرا اگر یهودیان نتوانستند با این همه مکاشفات و امتیازات خاص که در اختیار داشتند، موفق شوند، مسلماً مردم جهان نیز هرگز نمی توانند رضایت خدا را به دست آورند. و سپس در آیۀ 20 چنین می فرماید: «از آن جا که به اعمال شریعت هیچ بشری در حضور او عادل شمرده نخواهد شد.»
در پایان، به نظر من، هر اندازه که به کتاب مقدس در توضیح این موضوع نزدیک می شویم که چرا چنین تاریخ طولانی، مشوش، ناامیدکننده و بی ثمر باید می بود، تا حدودی متوجه پاسخ سؤال خود می شویم. خدا مقرر کرده که تاریخ اسرائیل به گونه ای توسعه یابد و تا زمانی پیش رود که اسرائیل برای ملت های دیگر درس عبرتی برای انجیل باشد یعنی درس عبرتی برای ملت ها که هیچ کس نمی تواند به وسیلۀ اجرای شریعت عادل شمرده شود. و ظاهراً خدا چنین معتقد است که داستان طولانی شکست ها با وجود شرایطی که مزیت هایی نیز بوده، سؤال ما را تا حدّ زیادی پاسخ می دهد.
نوشتۀ جان پایپر- 17 اکتبر 2016
آشنایی با نویسنده: جان پایپر بنیانگذار و معلم وب سایت اشتیاق برای خدا (desiringgod.org) و رئیس دانشگاه الاهیات و کالج بیت لحم هستند و به مدت 33 سال به عنوان کشیش کلیسای باپتیست (تعمیدی) بیت لحم در شهر مینیاپولیس در ایالت مینه سوتا خدمت نموده. ایشان نویسندۀ بیش از 50 کتاب بوده اند که از آن جمله، اشتیاق برای خدا: تأملات یک مسیحی هِدونیست و اخیراً کتاب “تدارک” می باشند.
منبع مقاله: https://www.desiringgod.org/interviews/why-did-jesus-delay-so-long-before-entering-human-history
ترجمۀ کشیش ورژ باباخانیان
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |