کتاب افسانۀ معجزات قرآن: فصل اول، معجزات علمی- ادامۀ نقد مسئلۀ رشد جنین در رَحِمِ مادر به نقل از قرآن (قسمت بیست و ششم)
کتاب افسانۀ معجزات قرآن: فصل اول، معجزات علمی- ادامۀ نقد مسئلۀ رشد جنین در رَحِمِ مادر به نقل از قرآن
(قسمت بیست و ششم)
نقد آیۀ دوم:
یَخْلُقُکُمْ فِی بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ خَلْقًا مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ فِی ظُلُمَاتٍ ثَالثٍ (زمر، 6)
خلق می کند شما را در شکم مادرانتان خلقتی بعد از خلقت دیگر در سه تاریکی.
مدعیان معجزه بودن آیة فوق معتقدند منظور از عبارت ظُلُماتٍ ثالث (سه تاریکی) در این آیه، همان مراحل زیگوتی، رویانی و جنینی می باشد که در صفحات پیش ذکر کردیم. گر چه مرحله بندی یک موضوع، امری است کاملاً قراردادی ولی برای پی بردن به بطلان این ادعا به چند نکتة زیر باید دقت شود:
نکتة اول. استفاده از کلمة تاریکی به معنای مرحله، نه تنها حرفی سخیف و مضحک است بلکه اصلاً نمی تواند درست باشد. برای مثال اگر کسی به شما بگوید گندمی که ما انسان ها می خوریم در سه تاریکی به عمل می آید و آن سه تاریکی عبارتند از کاشت، داشت و برداشت، شما حتماً این نوع حرف زدن را بر وی ایراد خواهید گرفت و شاید به او لقب بی سواد هم بدهید. پس یک انسان اهل عقل و منطق، نمی تواند کلمة تاریکی را به معنای مرحله بپذیرد. اگر قرآن واقعاً می خواست به مراحل سه گانة زیگوتی، رویانی و جنینی اشاره کند به راحتی می توانست کلمة «مرحله» را که خودش یک کلمة خالص عربی است استفاده کند و به جای ظُلُماتٍ ثالث بگوید فی ثلاثة مراحل.
نکتة دوم. اصطلاح تاریکی فقط به دو معنا می تواند قابل قبول باشد. یکی به همان معنای خودش یعنی جای تاریک و دیگری به معنای پوشش. زیرا چیزی که دور یک چیز را می پوشاند نوعی تاریکی برای آن شئ ایجاد می کند. چنانچه در سورۀ نباء نیز تاریکی شب به لباس (پوشش) تعبیر شده است:
وَجَعَلْنَا اللَّیْلَ لِبَاسًا
و شب را مانند یک لباس و پوشش قراردادیم. (نباء، 10)
در همین راستا می توان گفت منظور قرآن از سه تاریکی، لایه هایی است که برای حفاظت از جنین در شکم مادر، دُور جنین را می پوشانند:
«لایه های خارجی سلول ها دو غشای جنینی ایجاد می کند که امروزه آن ها را کوریون و آمنیون می نامند. این دو غشاء با غشای دیگری که در دیوارۀ رحم مادر به وجود می آید تشکیل کیسه ای سه لایه ای می دهد که جنین در آن نگه داری می شود. مایع آمنیوتیک که در این کیسه جمع می شود جنین را در برابر ضربه های احتمالی به مادر حفظ می کند. این کیسة محافظ که جفت نامیده می شود موقع تولد کودک پاره می گردد، کودک که بیرون آمد به دنبالش این کیسه نیز بیرون می آید و دور انداخته می شود».
تمام کسانی که شاهد تولد کودکی بوده اند این لایه ها را به چشم خود دیده اند پس این آیه هرگز نمی تواند معجزۀ علمی محسوب شود.
نکتة سوم. اگر دقت کنید (در آیات 12 تا 14 مؤمنون) خود قرآن شش مرحله برای رشد جنین در شکم مادر شمرده است. 1 –نطفه 2 –علقه 3 –مضغه 4 –عظام 5 –لحم 6-خلقاًآخر. وقتی خود قرآن چنین گفته پس دیگر نسبت دادن اصطلاح ظُلُماتٍ ثالث به مراحل سه گانة زیگوتی، رویانی و جنینی کاملاً باطل است.
تیر خلاص
بهترین و معتبرترین مفسرین قرآن، خود امامان شیعه می باشند نه آخوندهایی که امروز ما آن ها را می شناسیم. ربط دادن عبارت «ظُلُماتٍ ثالث» به مراحل زیگوتی، رویانی و جنینی کار آخوندهای فرصت طلب است برای ساختن معجزه و این در حالی است که امام سوم شیعیان که می توان گفت معتبر ترین امام نزد مسلمین محسوب می شود، معنای این عبارت را در دعای معروف عرفه ذکر کرده است:
الَّذینَ نَقَضُوا عَهْدَکَ وَکَذَّبُوا رُسُلَکَ لکِنَّکَ اَخْرَجْتَنى لِلَّذى سَبَقَلى مِنَ الْهُدَى الَّذى لَهُ یَسَّرْتَنى وَ فیهِ اَنْشَاءْتَنى وَ مِنْ قَبْلِ ذلِکَ رَؤُفْتَ بى بِجَمیلِ صُنْعِکَ و َسَوابِـغِ نِعَمِکَ فابْتَدَعْتَ خَلْقى مِنْ مَنِىٍّ یُمْنى وَ اَسْکَنْتَنى فى ظُلُماتٍ ثَالثٍ بَیْنَ لَحْمٍ وَ دَمٍ وَ جِلْدٍ،
پروردگارا مرا در حکومت پیشوایان کفر،آنان که پیمانت را شکستند، و پیامبرانت را تکذیب کردند، به دنیا نیاوردى، ولى زمانى به دنیا آوردى به خاطر آنچه در علمت برایم رقم خورده بود و آن عبارت بود از هدایتى که مرا براى پذیرفتن آن آماده ساختى، و در عرصه گاهش نشو و نمایم دادى، و پیش از آن هم با رفتار زیبایت، و نعمتهاى کاملت بر من مهر ورزیدى، در نتیجه وجودم را پدید آوردى از نطفة ریخته شده و در تاریکی هاى سه گانه میان گوشت، خون و پوست جایم دادى،
خود امام مسلمین می گوید ظُلُماتٍ ثَالثٍ یعنی گوشت، خون و پوست. آن وقت آخوندهای اسلام می گویند منظور از آن مراحل سه گانة زیگوتی، رویانی و جنینی است.
نقد آیة سوم:
وَأَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَیْنِ الذَّکَرَ وَاألنْثَى (45) مِنْ نُطْفَةٍ إِذَا تُمْنَى (46)
همانا او دو زوج مذکر و مؤنث را آفرید. از نطفه ای که در رَحِم ریخته می شود. (نجم)
مدعیان معجزه می گویند تعیین جنسیت کودک به وسیلة اسپرم مرد انجام می شود. ایشان معتقدند قرآن 1400 سال پیش این موضوع را می دانست زیرا در آیات فوق، تعیین جنسیت کودک به مرد (نطفه) نسبت داده شده است.
اشکال اول. معنای نطفه، اسپرم نیست. نطفه به ترکیب اسپرم مرد و تخمک زن گفته می شود. هرگاه اسپرم مرد و تخمک زن در داخل رَحِم با یکدیگر منعقد شوند به آن، انعقاد یا بسته شدن نطفه می گوییم. به عبارت ساده تر آن چه در مرد وجود دارد اسمش نطفه نیست بلکه نطفه چیزی است که بعد از نزدیکی زن و مرد تشکیل می شود و ترکیبی است از اسپرم مرد و تخمک زن.
ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِی قَرَارٍ مَکِین
سپس آن را به صورت نطفه در مکانی محفوظ (رَحِم) قراردادیم. (مومنون، 13)
آیة فوق نیز همین مطلب را تأیید می کند زیرا اسم نطفه را برای آب جهنده، زمانی به کار برده است که در رحم قرار گرفته و با تخمک زن ترکیب یافته است. پس نطفه هم شامل اسپرم مرد است و هم شامل تخمک زن. حال اگر منظور آیات 45 و 46 نجم تعیین جنسیت کودک باشد تعیین جنسیت را به نطفه ای نسبت داده که ترکیبی است از اسپرم مرد و تخمک زن . معجزه تراشان در ساختن این معجزه، معنای نطفه را به اسپرم تغییر داده اند.
اشکال دوم. اگر فرض کنیم معنای نطفه همان اسپرم مرد است آیات سورۀ نجم با آیات سورۀ قیامت تناقض خواهند کرد:
الَمْ یَکُ نُطْفَةً مِنْ مَنِیٍّ یُمْنَى (37) ثُمَّ کَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى (38) فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَیْنِ الذَّکَرَ وَاألنْثَى (39)
آیا مگر انسان نطفه ای از آب جهنده نبود؟ سپس علقه شد. سپس خداوند خلقش نمود و آراسته اش کرد. آنگاه از آن، دو زوج نر و ماده قرار داد. (قیامت، 37-39)
این آیات می گویند نطفه، اول داخل رَحِم قرار می گیرد، سپس بعد از ترکیب با تخمک زن به علقه تبدیل می شود سپس مرحلة خلق شدن را پشت سر می گذارد، آراسته می شود و سپس تبدیل به دختر یا پسر می گردد. عبارت فخلق فسوی به معنی خلق شدن و آراسته شدن جنین به شکل یک انسان، جزو آخرین مراحل جنین در شکم مادر است. مرحله ای که دیگر فقط مربوط به اسپرم مرد نیست و ترکیب تخمک و اسپرم هر دو باهم، جنین را به این مرحله رسانده اند. اگر اسپرم مرد با تخمک زن ترکیب نیافته باشد، هرگز تبدیل به علقه نمی گردد. در حالی که سورۀ نجم می گفت تعیین جنسیت فقط با اسپرم مرد است:
اشکال علمی: آیات 37 تا 39 قیامت، تشکیل جنسیت را بعد از مرحلة علقه ذکر کرده اند. این موضوع، غلطی است فاحش زیرا جنسیت کودک در همان روزهای اول انعقاد نطفه قابل تشخیص است.
تیر خلاص
با توضیحاتی که عرض شد نتیجه می گیریم آیات مذکور نه تنها معجزه نیستند بلکه اشکالاتی بزرگند که ثابت می کنند قرآن هرگز نمی تواند کتاب خدا باشد. آورندۀ قرآن خود پیامبر است. اگر پیامبر واقعاً می دانست تعیین جنسیت کودک به اسپرم مرد مربوط می شود هرگز مثل پادشاهان به امید پسردار شدن (برای جانشینی) ازدواج های متعدد انجام نمی داد و آن همه زن، یکی بعد از دیگری تعویض نمی نمود و مشکل را در خودش جستجو می کرد.
(پاورقی 33): ماجرای ازدواج های متعدد پیامبر در سورۀ احزاب آیات 50 تا 52 آمده. برخی مورخان فقط تعداد زنان رسمی وی را بیش از30 نفر اعلام کرده اند. اگر بخواهیم زنان غیر رسمی، کنیزان، زنان هدیه شده و زنان اسیر شده را نیز به این جمع اضافه کنیم رقمی بدست می آید که برایمان قابل باور نمی شود. عزیزان می توانند شرح کامل ازدواج های پیامبر و ارتباطات جنسی وی با کنیزان و حتی کنیزان شوهردار را در کتاب 23 سال آقای دشتی مطالعه فرمایند.
گذشته از دلایلی که ذکر شد قرآن سورۀ شوری تعیین جنسیت کودک را تنها در دست خدا می داند و می گوید خدا خودش به هر کسی که بخواهد پسر می دهد و به هر کس که بخواهد دختر می بخشد یا آن ها را به صورت دوقلوی پسر و دختر می گرداند و هر کس را هم که بخواهد عقیم می کند تا صاحب فرزند نشود:
لِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَاألرْضِ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ یَهَبُ لِمَنْ یَشَاءُ إِنَاثًا وَیَهَبُ لِمَنْ یَشَاءُ الذُّکُورَ (49) أَوْ یُزَوِّجُهُمْ ذُکْرَانًا وَإِنَاثًا وَیَجْعَلُ مَنْ یَشَاءُ عَقِیمًا إِنَّهُ عَلِیمٌ قَدِیرٌ (50)
مُلک آسمان ها و زمین مال خداست. به هر که بخواهد دختر می دهد و به هرکه بخواهد پسر می بخشد. یا در یک رَحِم دو فرزند پسر و دختر قرار می دهد و هر که را بخواهد عقیم می سازد. همانا او دانا و تواناست.
با پیشرفت های بزرگ علم ژنتیک در اروپا و آمریکا که به سایر کشورها نیز رسیده، پدر و مادرانی که دوست دارند صاحب دختر شوند با مراجعه به مراکز ژنتیک صاحب دختر می شوند و آن هایی که پسر دوست دارند صاحب پسر می گردند. این پیشرفت تا به حدی است که پزشکان مشکل عقیم ماندن را نیز حل کرده اند و زن و شوهران عقیم به انواع روش های درمانی و عمل های جراحی می توانند صاحب فرزند شوند. لذا می بینیم قرآن که این مسأله را تنها در دست خدا می داند از دست خدا خارج شده و آیات 49 و 50 سورۀ شوری دیگر هیچ معنایی در عصر حاضر ندارند.
برگرفته از کتاب افسانۀ معجزات قرآن
نوشتۀ بهزاد پوربیات
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |