زبان اعتراض در کتاب مقدس و کاربرد آن برای مسیحیان
چیزی که بیش از هر چیز ارتباط یک مسیحی را با خدا ، خویشتن و جهان تعریف میکند رویکرد صادقانه او با احساسات و هیجانات درونی او و بیان صادقانه این احساسات است. به عبارت بهتر یکرنگی و صفای درون یک مسیحی، وجه تمایز اوست نسبت به تمام اقسام ریاکاری، خصوصاً از نوع مذهبی آن. تنها بواسطه راستی و صداقت است که ایمان مسیحی خصوصیت ناب خویش یعنی تجربه نزدیک پدر و فرزندی از طریق عیسی را متبلور می کند. مگر نه اینست که خدا پدر ماست و عیسی برادر ارشد ما و خداوند و سرور ما؛ پس کدام شانه مأمن بهتری برای ریختن اشکها و پرسشها و دل تپیدنهای مریم گونه است، آنگاه که در تأخیر آمدن عیسی برای شفای برادرش ایلعاذر، بر قدمهای او افتاد و به نالهای شِکوِه آمیز تب درون خویش را به حضور منجی جهان عیان کرد: " ای آقا اگر در اینجا میبودی، برادر من نمیمرد. " ( یوحنا ۱۱:۳۲ ). برای خدا تملق و تحریک نمودن حس اجردهی خدا عیار وفاداری نیست بلکه با او چون فرزندی دردمند بودن که بار دل خویش را صمیمانه با ناله و اعتراض و درد در اوج وفاداری به نزد پدر میبرد نه به همنشینی اغیار معیار کمال و ایمان است. سخن کوتاه میکنم و عین مقاله برادر اندیشمندم "افشین لطیف زاده" را به شما ایمانداران تشنه ارتباط شفاف با پدر درد آشنای آسمانی تقدیم میدارم.
کیوان سیروس
"یادم میآید که در برخی از جلسات کلیسایی، رهبر پرستش از ایمانداران درخواست میکرد که غم و ناراحتی خود را پشت در کلیسا بگذارند تا بتوانند با فراغ بال به عبادت خدا بپردازند. استدالال آنان این بود که خداوند را باید با شادی پرستید، از این رو هر نوع غم، ناله و اعتراض، خود به مثابه مانعی قلمداد میگردید که میباید آنها را از خود برانیم. گاه با گروه همراه میشدم اما پس از خروج ازکلیسا غمهایم انتظارم را میکشید. برای لحظاتی بهخود میقبولاندم که در اوج پیروزی بسر میبرم. ولی دیری نمیپایید که بیرحمی واقعیت بار دیگر در برابرم قد علم میکرد و جز پذیرش آن پاسخ دیگری را از من مطالبه نمیکرد. کمکم متوجه میشدم که دچار یک دوگانگی در رفتار و باورهایم شدم. ازخود میپرسیدم آیا خداوند نمیتواند مرا با غمها، ابهامات و سؤالات بیپاسخم تحمل کند؟ آیا تنها زبان گفتگو و راز و نیاز با خدا، زبان حمد و پرستش است؟ آیا میباید برای ابراز بخش قابل توجهی از حیات انسانیمان که همانا اعتراضات و مرثیههای حل ناشده درونی است به دنبال منبعی غیر از خدا باشیم؟ آیا اگر من به همنوایی و هماوایی با گروه نپردازم نزد خدای آنها جایگاهی ندارم؟
بهتدریج با مطالعه عمیقتر کلام خدا متوجه بخشهایی از کتابمقدس شدم که ما غالباً در مطالعاتمان متوجه آنها نمیشویم زیرا که صرفاً بخشهای خاصی از کلام خدا را در بیشتر مواقع میخوانیم. آنچه که در این مقاله از نظر شما خوانندگان گرامی میگذرد، صرفاً ثمره تحقیقات علمی نیست بل حرف دل دردآشنایی است که خدای کتابمقدس را در بطن تجربه رنج بشری در کلامش میبیند. خدایی که از مواجه شدن با اعتراضات بشر مخلوق خود واهمهای به دل راه نمیدهد، خدایی که زبان میگشاید نه آنکه زبان ببندد.هدف این مقاله آن است که با بررسی زمینههای تاریخی و کتابمقدسی زبان رویارویی و اعتراض، به بررسی کاربرد آن برای مسیحیان در عصر حاضر بپردازد.
زمینه تاریخی زبان اعتراض
قوم خدا در عهدعتیق پس از ورود به کنهان، میراثدار فرهنگ و عقایدی شد که پیش از او در میان جوامع ساکن در بینالنهرین رواج داشت. ساکنان بینالنهرین نیز برای عبادت خدایان خود سرودههای همچون مزامیر داشتند. حتی مصریان نیز سرودههای پرستشی در وصف خدایانشان میسرودند. سؤالی که با آن روبروییم آن است که آنها چگونه با خدایان خود صحبت میکردند؟ زبان ارتباطی آنان با خدایان از چه ویژگیهایی برخوردار بود؟ با مطالعه مزامیر بینالنهرینی (بابلیان) در مییابیم که آنها همچون اسرائیلیان در هنگام بیماری، حمله دشمنان، قحطی و یا طردشدگی بهسوی خدایان خود استغاثه میکردند. جهانبینی بینالنهرینیها سرنوشت بیهدفی را رقم نمیزد، در واقع همه چیز ریشه در مشیت خدایان داشت. برای بابلیان خشم خدایان سر منشأ تمام مصیبتها و بحرانها بود. برای آنها درک اراده خدایان قابل فهم و تفحص نبود. از این رو با درجه بالایی از لاادریگری و گیجی میکوشیدند که دل غضبناک یکی از خدایان را که علیه آنها وارد عمل شده بود بهدست آورند. رابطه ساکنان بینالنهرین با خدایان خود در وهله اول شکرگزاری (در مواقع کامیابی) و سپس تسکین غضب خدایان بود. آنان از خدای دیگری درخواست میکردند که دل آزرده خدای متخاصم به آنها را نرم کند. از این رو برای رهایی از غضب او قربانی میگذراندند. بابلیان میبایست تنها با ترس در انتظار واکنش خدایان خود باشند و اگر مصیبت رفع نمیشد در مییافتند که گناهی شناخته و یا ناشناخته ریشه درد و فلاکت آنهاست و باید سرنوشت خود را که ریشه در ارتباطات درونی خدایان داشت میپذیرفتند.
از سوی دیگر، سرودههای پرستشی مصریان سرشار از زبان تمجید و ستایش خدایان است. مصریان غالباً حتی به هنگام مواجه شدن با بحران، زبان دیگری اختیار نمیکردند. شکرگزاری مطلق تنها طریق ارتباط مصریان با خدایانشان بود.
زبان رویارویی و اعتراض در قوم اسرائیل
اما در نقطه مقابل کارکرد سرودههای بابلیان و مصریان برای خدایان خود، قوم اسرائیل زبان جدیدی را در پهنه ارتباط با خدا به کنعانیان معرفی کرد. با مطالعه کتابمقدس و بهخصوص کتاب مزامیر در مییابیم که اسرائیلیان تنها به تسکین غضب خدای خویش نمیپرداختند[1] (زبان گفتگوی بینالنهریان با خدایانشان) و همچنین شکرگزاری مطلق نیز اساس ارتباط آنها را با خدا تشکیل نمیداد (زبان گفتگوی مصریان با خدایانشان) بلکه علاوه بر شکرگزاری، اعتراضات، ابهامات و سؤالات خود را نیز نسبت به خدای اسرائیل بیواهمه بیان میکردند. برای قوم اسرائیل زبان فریاد و اعتراض بخشی از رابطه عهدگونه آنها با خدایشان بود زیرا مفاد عهدی که خدا با آنان بسته بود به آنها اجازه بیان صادقانه اعتراضات خود را میداد. قوم خدا نیز حق داشتند عملکرد خدا را زیر سؤال ببرند. آنها تنها مفعول اعتراضات خدا نبودند. پُل ریکور معتقد است که فریاد و اعتراض نقطه آغاز تشکیل قوم اسرائیل است (خروج 2:24-25 و 3:7-10).
برای اسرائیلیان زبان اعتراض میتوانست به صمیمانهترین و صادقانهترین شکل ممکن سؤالات و دردهای نهفته قوم را نزد خدا ابراز کند. برای نمونه، مزمور 22 که یهودیان از آن در هنگام ابتلا به بیماری مهلک و یا حمله دشمنان استفاده میکردند، بهخوبی نمایانگر ابراز صادقانه تمام ابعاد وجود شخص است. آیات 1-5 این مزمور بیانگر اعتراض و سردرگمی مزمورنگار در رابطه با خداست (ابعاد الهیاتی). در آیات 6-11 نویسنده به توصیف حال و روز زار خود میپردازد (ابعاد روانشناختی) و در آیات 12-21 پیرامون دشمنانش سخن میگوید (ابعاد اجتماعی). در واقع با بکارگیری زبان اعتراض هیچیک از عرصههای حیات قوم از معرض تأثیر عمل خدا مصون نمیماند و خدا در همه آنها حضوری فعال داشت. مزامیر 13، 77، 88، 42، 43 همگی به روشنی رویارویی قوم را با خدا و امکان ابراز ابهاماتشان را به تصویر میکشند. لازم به یادآوری است که زبان اعتراض صرفاً مختص کتاب مزامیر نیست و انبیای بزرگی همچون اشعیا، ارمیا، یونس و حبقوق همگی اعتراض و ابهامات خود را به خدا ابراز کردند و از او توضیح میخواستند. کتابهای ایوب و جامعه نیز بهوضوح در برابر پاسخهای ساده و قشری ایستادگی میکنند و درد و اعتراض خود را نزد خدا بیان میکنند.
زبان رویارویی در زندگی و خدمت عیسی مسیح
عیسی مسیح در سراسر زندگی و خدمت خود به فریاد اشخاص توجه خاصی داشت (متی 8:2 و 9:1-8، 27-34 و 12:9-14 و لوقا 7:11-17 و باب 15: و 17:11-18 و 19:1-10). خود او فرمود "خوشابهحال مایمیان زیرا پادشاهی خدا از آن ایشان است (متی 5:4).
در واقع عیسی شریک پرسشها، شکها و عدم قطعیت انسان شد و به وضعیت بشر از درون پاسخ گفت (عبرانیان 2:18). کتاب عبرانیان بهوضوح گواه آن است که مسیح در ایام زندگانی خویش با فریادها و اشکها مسئولات خود را نزد خدا بیان میکرد (عبرانیان 5:7). او همچون خادم رنجبری که کتاب اشعیا به تصویر میکشد شریک فریادها و نالههای انسان شد تا در آنها رنج بشری را عمیقتر تجربه کرده بتواند انسان را احیایی واقعی نماید (اشعیا 49:1-7 و 5:4-9 و 53:10-12). مسیح در باغ جتسیمانی نزد پدر خویش فریاد برآورد و بر صلیب درد و واماندگی خود را همچون تجربه مزمور 22 شنوانید. او تجربه غیبت خدا را با فریاد خویش پاسخ داد. در واقع فریاد عیسی نسبت به عدم حضور خدا، نمایانگر ناله و فریاد کل خلقت است (رومیان 8:22). باید به صراحت اذعان داشت که در سراسر کتابمقدس حتی یک نمونه یافت نمیشود که زبان رویارویی در آن نکوهش گردد چرا که آن جزیی از حیات طبیعی انسان است.
کاربرد زبان رویارویی برای مسیحیان
آیا میتوان چنین ادعایی داشت که کلیسا دیگر در عصر حاضر بدین زبان نیازی ندارد؟ پر واضح است که با توجه به کاربرد مستمر این زبان در عهدعتیق و عهدجدید چنین رویکردی خام اندیشانه است. اما برای سهولت درک کاربرد این زبان، عملکرد و نقش آن را به سه بخش تقسیم میکنیم.
1. زبان اعتراض و کاربرد الهیاتی آن
واقعیت آن است که ما در جهانی بسر میبریم که در آن ایمان مسیحی دائماً در معرض ضربات و لطمات گوناگون قرار میگیرد. ایمانی که گاه دیگر خدا را در نزدیکی خود نمیبیند، ایمانی که به فریاد در میآید، ایمانی که کوبیده میشود. کلام خدا بهوضوح مجال بروز چنین ایمانی را به تصویر میکشد. ایمانی که از واقعیتهای دردناک زندگی نمیگریزد بلکه در بطن آنها نمایانگر خدای کتابمقدس است. زبان اعتراض به نقد ریشهای الهیاتی میپردازد که در آن پیروزی مسیحی نه به شکل اصیل و کتابمقدسی آن بل به صورتی سطحی و عاری از واقعیت معرفی میشود. زبان اعتراض مسیحیان را از ریا و دوگانهباوری نجات میدهد و به آنها کمک میکند تا هدف و نقشه خدا را در تمامیت آن درک کنند.
2. زبان اعتراض و کاربرد روانشناختانه آن
این زبان به ما کمک میکند تا دعایی صادقانه را نزد خدا ابراز کنیم زیرا خداوند ما را با تمامیت آنچه هستیم میپذیرد. عهد خدا با انسان به معنای ایجاد نظام تک قطبی و تکگویی نیست. به دیگر سخن، زبان اعتراض زبان تعلق است. تنها آن هنگام که خود را به دیگری متعلق میدانیم، میتوانیم به او اعتراض کنیم. میتوانیم به خود جرأت دهیم تا بجای عقبنشینی و یا سکوتی دردآور، خشم درون خود را بیرون ریزیم. زبان اعتراض به ما یاری میرساند تا از دروننگری رنجآور رها شده حتی به مدد اعتراض و فریاد با دیگری (خدا) ارتباط برقرار کنیم. زبان اعتراض تداعی کننده این حقیقت است که میباید با حقیقت مواجه شد و نه از آن گریخت.
3. زبان اعتراض و کاربرد اجتماعی آن
گاه رابطه با خدا صرفاً در قلمرو تجربیات معنوی و روحانی به گونهای تعریف میشود که خدا دیگر در عرصه جامعه و روابط اجتماعی جایگاهی ندارد. گاه ممکن است چنان از خدا سخن گوییم که گویی او نسبت به مظالم اجتماعی و بیعدالتیها بیتفاوت است. در کلام خدا بارها شاهد اعتراض معترضین (کتب انبیا و مزامیر) به بیدادها، استبداد و استثمار هستیم. زبان اعتراض به مسیحیان کمک میکند تا ارتباط خود را با جوامع دردمندی که از ظلم به ستوه آمدهاند از دست ندهند. این زبان مخالف هر نوع دوگانه باوری است که در آن مسئولیت کلیسا تنها به نجات روح مردم محدود میشود. کلیسا با شریک شدن در فریاد عدالتخواهی جامعه، خدا را به گونهای اصیل به جهانی میآورد که در آن گویی خدا غایب است. زبان اعتراض زبان ارتباط با دردهای جامعه است.
چند سخن پایانی
خواننده گرامی، شاید با خواندن این سطور چنین تصور کنید که زبان اعتراض در نقطه مقابل زبان شکرگزاری قرار میگیرد، اما در واقع اینگونه نیست. زبان اعتراض مکمل زبان حمد و ثنای خداست. نگارنده بر این باور است که کلیسا هنوز راه طولانی را برای ابراز شکر و سپاسی در خور نام قدوس خدا در پیش دارد. اما در قیاس با اندک حرکتی که برای بکارگیری زبان حمد و شکر برداشته، قدمهای بسیار ناچیزی را در راه تجلی زبان اعتراض پیموده است. هیچیک از این دو زبان نباید برای دیگری قربانی شوند. زبان اعتراض به ما کمک میکند تا غمهای خود را پشت در کلیسا نگذاریم بلکه آن را نزد خدایی بریم که درد و اعتراضمان به اندازه شکرگزاریمان برایش ارزشمندست.
نوشته: افشین لطیف زاده
برگرفته از وب سایت مرکز پژوهشهای مسیحی
[1] برای قوم اسرائیل غضب الهی نمایانگر واکنش طبیعی خدای قدوس آنها نسبت به گناه بود. انتظارات اخلاقی یهوه از قوم اسرائیل برخلاف انتظارات خدایان بینالنهرینی کاملاً مشخص بود.
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |